گر نشد جان و دلم از رخ زیبای تو خوش
می کنم خاطر خود را به تمنّای تو خوش
وعده امروز، به فردای قیامت دادی
روزگار دل ما در غم فردای تو خوش
ناخن خار رهت عقده گشا افتادهست
خاطر آبلهٔ بادیه پیمای تو خوش
هر سر موی سمن بوی تو خوشتر ز همند
خط مشکین تو خوش، زلف چلیپای تو خوش
دل تنگم که تمنّای پیامی دارد
چه شود گر شود از لعل شکرخای تو خوش؟
ای سر زلف دلاویز شکستت مرساد
سر شوریده دلان است به سودای تو خوش
به چه تدبیر کنی خاطر خود شاد حزین
غم عشقی نکند، گر دل شیدای تو خوش؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به بیان احساسات عمیق خود نسبت به محبوبش میپردازد. او میگوید که اگر دلش از زیبایی محبوب خوشحال نیست، سعی میکند خود را به عشق او تسکین دهد. اشاره میکند که محبوب وعدهای به او داده و او در غم آیندهی محبوب زندگی میکند. شاعر از زیباییهای محبوب، از جمله موها و خطی که به او میزنند، با شوق یاد میکند و دل تنگیاش را ابراز میکند. در نهایت، او از غم عشقش میگوید و تأکید میکند که حتی با غم عشق هم، خُلق و خاطرش به یاد محبوب شاد میشود.
هوش مصنوعی: اگر قلب و جانم به خاطر زیبایی تو شاد نشود، برای آرامش خاطر خودم به آرزوی تو دلخوش میکنم.
هوش مصنوعی: امروز به ما قول دادهای که در روز قیامت همه چیز را جبران کنی، و این انتظار باعث شده که دل ما در غم آیندهی تو آرامش داشته باشد.
هوش مصنوعی: ناخن خار، در مسیر تو، راه را باز کرده و خاطر آبلهای که در نتیجهی سفر تو به وجود آمده، خوشحال است.
هوش مصنوعی: هر تار موی سمن بوی تو را خوشتر از هر چیز دیگری حس میکند، هم چنین خط مشکی که بر چهرهات نقش بسته، و همچنین زیباترین زلفهای تو، برای من دلانگیزتر هستند.
هوش مصنوعی: دل من برای پیام تو تنگ شده است. اگر از لبان شیرینت خبری بیاید، چه خوب خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای خوشزلفی که زلفهای زیبایت نزدیک میآید، دلهای پریشان و عاشق به عشق تو همیشه شاد و خوشحال هستند.
هوش مصنوعی: با چه ترفندی میتوانی ذهن خود را شاد کنی، در حالی که غم عشق در دل داری؟ اگر دل عاشق تو خوش باشد، چه میشود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای همه شکلِ تو مَطبوع و همه جایِ تو خوش
دلم از عشوهٔ شیرینِ شِکرخایِ تو خوش
همچو گلبرگِ طَری هست وجودِ تو لطیف
همچو سروِ چمنِ خُلد سراپای تو خوش
شیوه و نازِ تو شیرین، خط و خالِ تو مَلیح
[...]
ای چو گلبرگ طری عارض زیبای تو خوش
گرد آن حلقه زده زلف سمن سای تو خوش
پای تا سر تو چنانی که بود بوسه زدن
بر رخ خوب تو زیبا به کف پای تو خوش
گر کنی پرسش و گر خنده زنی بر حالم
[...]
امشبم کشت غمت، عشرت فردای تو خوش
کار خود کرد به من غمِ دل، غم های تو خوش
گر چنین غمزه کند کاوش دل، ممکن نیست
که شود خاطرم از شغل تماشای تو خوش
فرصتم نیست که در پای تو جان افشانم
[...]
ای فلکها ز فروغ رخ زیبای تو خوش
عالم خاک هم از سایه بالای تو خوش
چه بهشتی تو که چون کنج لب و گوشه چشم
نیست جایی که نباشد زسراپای تو خوش
روزت از روز دگر خوشتر ونیکوتر باد
[...]
چمنِ جلوهگری از قد رعنای تو خوش
دل آشفتگی از زلف چلیپای تو خوش
مو به موی تو جدا بر دل من داغ نهست
به سراپای دلم داغ سراپای تو خوش
خون ما بیگنهان در قدمت رنگ نداشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.