به گردون میرسد فریاد یارب یاربم شبها
چه شد یارب در این شبها غم تاثیر یاربها
به دل صدگونه مطلب سوی او رفتم ولی ماندم
ز بیم خوی او خاموش و در دل ماند مطلبها
هزاران شکوه بر لب بود یاران را ز خوی تو
به شکرخنده آمد چون لبت، زد مهر بر لبها
ندانی گر ز حال تشنگان شربت وصلت
ببین افتاده چون ماهی طپان بر خاک طالبها
جدا از ماه رویت عاشقان از چشم تر هر شب
فرو ریزند کوکب تا فرو ریزند کوکبها
چسان هاتف بجا ماند کسی را دین و دل جایی
که درس شوخی آموزند طفلان را به مکتبها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از احساسات عمیق خود نسبت به فراق و عشق میگوید. او در شبها به درگاه خدا فریاد میزند و از غمها و اندوههایش مینالد. با اینکه به دنبال بیان احساساتش به محبوب است، اما از ترس او خاموش میماند. عشق و تشنگیاش نسبت به معشوق بهقدری شدید است که خود را مانند ماهی در خاک و تشنگان در جستوجوی وصال حس میکند. او همچنین به حال عاشقانی اشاره میکند که از غم جدایی اشک میریزند و در نهایت به سخره گرفته شدن دین و دل در دنیای امروزی و آموزشهای سطحی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: فریادهای من به آسمان میرسد، و از خدا میپرسم که شبها چه بر سرم آمده است. در این شبها، غم به شدت وجودم را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: با دلایل و افکار متفاوتی به سمت او رفتم، اما به خاطر ترس از ویژگیهای او، سکوت کردم و همه آن فکرها در دلم باقی ماند.
هوش مصنوعی: یاران بر اثر ویژگیهای تو، شکایتهای زیادی در دل داشتند، اما وقتی لبخند شکرین تو را دیدند، همهی گلایهها را فراموش کردند و محبت تو بر چهرههایشان نقش بست.
هوش مصنوعی: نمیدانی که حال تشنگان چطور است، در حالی که شربت وصال تو را مینگرند، مانند ماهی که بر زمین افتاده و در جستجوی آب است.
هوش مصنوعی: عاشقان هر شب به خاطر زیبایی چهره تو، از چشمانشان اشک میریزند و ستارهها هم به خاطر این حس غم و عشق به زمین میافتند.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که کسی دین و دلش در جایی محفوظ بماند که بچهها در آنجا فقط شوخی و بازی یاد میگیرند و به تعلیم مشغولند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه شبها
کنون هم هست شب، لیکن سیاه از دود یاربها
خوش آن شبها که پیشش بودمی گه مست و گه سرخوش
جهانم میشود تاریک چون یاد آرم آن شبها
همیکردم حدیث ابرو و مژگان او هردم
[...]
چو اشک خویشتن غلتم میان خاک و خون شبها
ز رشک آنکه بینم جام می را لب بر آن لبها
شدی مشهور شهر آنسان که همچون سوره یوسف
همیخوانند طفلان قصه حسنت به مکتبها
به خواب ار بر درت یابند جا جانهای مشتاقان
[...]
مه من در شبستان چونکه نو شد جام می شبها
نماید از شفق می از حباب ریزه کوکبها
دهن شد چشمه حیوان ترا از عین نایابی
دو لعل جانفزای دلکشت آن چشمه را لبها
بیا ای ساقی مهوش بده آن جام چون آتش
[...]
من و بیداری شبها و شب تا روز یاربها
نبیند هیچکس در خواب، یارب! اینچنین شبها
گشادی تا لب شیرین به دشنام دعاگویان
دعا میگویم و دشنام میخواهم از آن لبها
خدا را! جان من، بر خاک مشتاقان گذاری کن
[...]
نشان تیر آهم گشتهای آسمان شبها
ترا بر سینه پیکانهاست هرسو نیست کوکبها
دل بیخود درون سینه دارد فکر زلفینت
بسان مرده کش مونس قبرند عقربها
خطست آن یا برآمد دود دل از بس که محبوبان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.