گنجور

حاشیه‌گذاری‌های تابش

تابش 🌐

مهندس محمد دانشمند

شاعر و منتقد شعر عرفانی با نام ادبی تابش

کارشناس نرم افزار

نویسنده دو کتاب جهان بینی صفر و یک

و فنای عرفانی ، چالشهای طوفانی در شعر ایرانی

 

 


تابش در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۱:

آن شنیدستی که در یک شهر دور

بار سالاری بیفتاد از ستور

گفت چشم تنگ دنیا دوست را

یا قناعت پر کند یا خاک گور

با توجه به اینکه برای فهم اقصای غور نیاز به رجوع به فرهنگ لغت هست این بیت پیشنهاد می شود

 

 

تابش در ‫۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت:

سعدی شیرازی می فرماید 
عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند    مرد اگر هست به جز عارف ربانی نیست
این بیت یکی از مهمترین ابیات سعدی شیرازی در بیان گروههای اجتماعی است 
این بیت اگر به این صورت گفته می شد به حدیث امام علی علیه السلام نزدیکتر بود 
عارف و عابد و صوفی همه طفلان رهند    مرد اگر هست به جز عالم ربانی نیست
النّاسُ ثَلاثَةٌ : فعالِمٌ ربّانیٌّ ، و مُتَعَلِّمٌ علی سَبیلِ نَجاةٍ ، و هَمَجٌ رَعاعٌ . 
امام علی علیه السلام : مردم سه دسته اند : عالم ربّانی، علم جویی که در راه نجات و رستگاری است و فرو مایگانی که این سو و آن سو می روند . 
در اصل می توان گفت "عارف" ریشه قرآنی ندارد و حتی یکبار در قرآن کریم نیامده در صورتی که "عالم" 91 بار در قرآن کریم آمده است 

 

تابش در ‫۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

هر چند  این پیام نوعی ساختار شکنی در وزن شعر فارسی است ولی خوبست بدانید وزن این شعر این است

فع مغتعلن مفتعلن مفتعلن فع

دو - دو سی سی دو - دو سی سی دو - دو سی سی دو - دو

 

   

 

 

 

تابش در ‫۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۶:

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی    
این ره که تو می روی به ترکستان است (سعدی)
پاسخ ادبی :
اندر هوس باغ و گل و بستـانیم    
در آرزوی مـــــاه رخ جانانیــــم

 

آگه ز رَهِ کعبـــه و ترکستانیـم
سرگرم ریاضــتی به رَنجستانیـــم

 

با مردم شهر گفتگوها داریـــم
نی در طلـــب شـــرابِ تاکستانیم

 

آنجا که رَهی به جز گدایی نبود
کس گم نشود که اهدنا می خوانیم

 

تابش در ‫۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲۴ - حکایت:

الا گر طلبکار اهل دلی

ز خدمت مکن یک زمان غافلی(سعدی)

پیشنهاد

الا گر ز خوبان اهل دلی

ز خدمت مکن یک زمان غافلی

 

 

تابش در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:

بیت سوم :

آن بار که گردون نکشد یار سبکروح

گر بر دل عشاق نهد بار نباشد

پیشنهاد :

آن بار که افلاک نکردند بر آن صبر و تحمل

گر بر دل عشاق نهی بار نباشد

 

بیت  7:

گر دست به شمشیر بری عشق همان است

کانجا که ارادت بود انکار نباشد

پیشنهاد :

آنجا که نبینی خود و بینی رخ محبوب

آنجاست که عشق آمد و انکار نباشد

 

 بیت 8:

از من مشنو دوستی گل مگر آن گاه

کم پای برهنه خبر از خار نباشد

در این بیت از قانون ریاضی منفی در منفی مساوی مثبت استفاده شده که درک معنی را کمی دشوار می کند

پیشنهاد :

بر شاخ گل ای دوست نهادند بسی خار

گل نیست که بر شاخه ی آن خار نباشد

 

 

تابش در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۵:

 

به نظر می رسد مصراع سوم زیبایی مصرعهای دیگر را ندارد زیرا باغبان در ادبیات بیشتر در معانی نگهبان باغ و  گل و الهام بخش روشنی و زیبایی است ولی در این شعر در معنای دشمنی به کار رفته که مناسب به نظر نمی رسد

پیشنهاد:

برندم همچو یوسف گر بزندان

ویا نالم زغم چون مستمندان

***اگر صد خار در پایم فشانند ***

مدام آیم بگلزار تو خندان

 

 

تابش در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » غرق تمنای توام:

با قدسیان کوی او

از گل شنیدم بوی او ، در غنچه دیدم روی او

بر قدسیـــــان کوی او ، هر شب رسد فریــاد من

 

شعری بخوان با یاد او ، با من بگو اســــرار او

در حســـــرت دیدار او ، بر باد شــد بنیــــاد من

 

افتاده ام در پای او ، اشکــم رَوَد در خاک او

دانم سیه گشته دلِ چون سنگ و چون پولاد من

 

بشکستم آن عهدی که او ، برگردنم بنهاده او

یارب ببخشا بر من و ، بر عـــــهد بی بنیـــــاد من

 

افتاده ام در دام او ، هم دانــــه و هم دام از او

من دیده بودم دام او ، شـــــاید شود صیــــاد من

 

 

در سینه دارم داغ او ، در یاد من هــــمواره او

یارب مبادا لحظه ای ، یادت رود از یـــــاد مــن

 

عمرم به غفلت طی شد و ، بارِ گُنَه در پیش او

یارب نظر کن چون رسد ، مرگ من و میعاد من

 

نیم مصرع اول از رهی معیری - شعر از تابش

 

 

تابش در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

جام جـم جامی جهـــان بین باشد انــدر جان ما

روشنی یابـــد اگر افـــزون شود ایـــمان ما

 

جام جم یعنی بدانی قدرت اندر دست کیست؟

جام جم یعنی بدانی باطن و اسرار چیسـت ؟

 

جام جم یعنی تمـــرکز جام جــم یعنی حضور

جام جم یعنی شکستــن قفل زنــدان غرور

 

جام جم یعنی گذشتـــن از هــوا و از هــــوس

جام جم یعنی یعنی رهــایی از درون این قفس

 

جام جــــم یعنی تدبــر در درون کــــائنــــات

جام جــم یعنی تعمق در نـــظام ممــکنات

 

تابش در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۷:

بسی رنج بردم در این سال سی

که گردد زبان فنون پارسی

 

بسی چیدم از خرمنش ساقه ها

گرفتم ز آتش بسی شعله ها

 

که بیرون رود رنج و دلواپسی

نبیند دگر رنج و محنت کسی

 

که دنیا شود سرخوش از نام ما 

بنوشند نوشین می از جام ما

(مصرع اول از فردوسی)

 

تابش در ‫۲ سال قبل، شنبه ۶ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۶ - حواله کردن مرغ گرفتاری خود را در دام به فعل و مکر و زرق زاهد و جواب زاهد مرغ را:

برخی بر این بیت جناب مولانا خرده گیری و انتقاد کرده اند که اگر در معنای عرفانی به کار رود شیر نر خون خواره نامناسب است اگر بیت به این صورت گفته شود این مشکل حل می شود

 

گر قضا حتمی شود از سوی او

غیر تسلیم و رضا راهی مجو

 

 

 

تابش در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:

رو سر بنه به طاعت
در راه او فنا شو
بشکن بت هوس را
از رنج و غم رها شو

جهان بینی صفر و یک

 

تابش در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۵ - مناجات:

گوش ما گیر و بدان مجلس کشان

جرعه نوش از جام لعلت سرخوشان

 

پیوند به وبگاه بیرونی

 

 

 

تابش در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۹ دی ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۰۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

همه نان خشک باشد نه شراب و شهد شیرین

به جز از علی که جوید ز ریاضت این غذا را

پیوند به وبگاه بیرونی

 

تابش در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۹ دی ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:

با مدعی بگویید از ادعا گذر کن
این راه را نباشد جز درد و رنج و پستی

جهان بینی صفر و یک

پیوند به وبگاه بیرونی

 

تابش در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۹ دی ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۴۸ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۷:

آدمی چونکه دمی در غم و گه دلشاد است
بهترین عمر نود یا صد و گه هشتاد است

پیوند به وبگاه بیرونی

جهان بینی صفر و یک

 

تابش در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۰۳ در پاسخ به اردشیر دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۷:

شعر به همین صورت درست است  و زیباست

این که مثنوی نیست که هر کدام قافیه جدا داشته باشد

 

تابش در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:

جناب حافظ فرموده

با مدعی "مگویید" اسرار عشق و مستی

تا بی خبر "بمیرد" از درد خود پرستی

 

برداشت اول :

باید ثابت کنیم که ما خود از اسرار عشق و مستی آگاهیم و بعد سراغ مدعی را بگیریم

 

آنکس که خود نداند اسرار عشق و مستی

راهی چگونه گردد در کوی حق پرستی

 

با مدعی چه کارت رو درد خود دوا کن

بشکن بت هوس را گر خود هوا پرستی

 

سیراب چون نمایی کامی ز تشنه کامان

در این کویر وحشت خود تشنه کام هستی

 

برداشت دوم :

پس آنکه ثابت شد ما سینه ما مخزن اسرار عشق و مستی است به سراغ مدعی می رویم

 

گر مدعی نداند  از رمز و راز هستی

با مدعی بگویید اسرار عشق و مستی

 

شاید دلش زمانی مایل به توبه گردد

حیف است اگر بمیرد از درد خود پرستی !

 

گر مدعی پس از آن اسلام و توبه آرد

بخشد گناه او را یکتا خدای هستی

 

بعد از یقین اگر او کفر و عناد ورزد

خود را هلاک سازد در انتهای پستی!

 

تابش مساز پنهان  اسرار علم و حکمت

یاد آر آنچه پیمان روز الست بستی

 

پنهان اگر بسازی اسرار معرفت را

در کیش عشق بازان خود مدعی تو هستی

 

(تابش)

 

برداشت سوم

زمانی که مدعی خود ما هستیم

 

تا نگردی آشنا زین پرده رازی نشنوی

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

(حافظ)

 

sunny dark_mode