گنجور

حاشیه‌گذاری‌های حنّان

حنّان


حنّان در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۲۶ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۹ - اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل:

عالی گفتید

 

حنّان در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۱۰ در پاسخ به احمد بانکی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۶:

سپاس از شما، خیلی زحمت کشیدید، عالی بود

 

حنّان در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۶ - در تفسیر این حدیث مصطفی علیه‌السلام کی ان الله تعالی خلق الملائکة و رکب فیهم العقل و خلق البهائم و رکب فیها الشهوة و خلق بنی آدم و رکب فیهم العقل و الشهوة فمن غلب عقله شهوته فهو اعلی من الملائکة و من غلب شهوته عقله فهو ادنی من البهائم:

اینکه عارفان عقل و علم را تحقیر می‌کردند درست است و سخنانی مانند این: «عقل در وصفش چو خر در گل بماند» یا «این همه علم بنای آخور است» کم نیست، اما فراموش نکنیم که آنها عقل را در قیاس با عشق و علم را در قیاس با حکمت الهی پست‌تر می‌دانستند نه اینکه طرفدار بی عقلی و بی سوادی باشند به قول حافظ 

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی   عشق داند که در این دایره سرگردانند

شاید چندان هم بیراه نباشد. کسی که هدف زندگیش را خودِ علم که امری کاملاً این جهانی است قرار دهد و از آن وسیله ای برای دست‌یابی به اهداف متعالی و انسانی نسازد در گمراهی آشکار است و این نیازی به توضیح ندارد.

 

 

 

 

 

حنّان در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۴ - تفسیر یا ایها المزمل:

کسانی که به محمد طعنه میزنند حقیقتاً یا از سر جهل یا هوای نفس نمی‌خواهند بپذیرند که انسانی کامل تر است که در راه کارهای این جهانی و معنویت بیشتر تلاش کند. محمد در راه آرمانهای انقلابیش از شمشیر زدن، جنگیدن و حتی کشتن هراسی نداشت و در راه معنویتش عبادت، عشق و ترس از خدا را به اوج خود رسانده بود، از این رو او به حقیقت و بدون شک در اوج آسمان انسانیت با دو بال ایمان و عمل همچون عقابی پرواز میکند. در عظمت شخصیت او این نکته کافی است که سایت بیوگرافی او را اثرگذارترین چهره تاریخ معرفی می‌کند. شاید خواندن کتاب های زیر ما را اندکی با این پیغمبر بزرگ خدا آشنا سازد:

محمد، پیامبری که از نو باید شناخت: کنستان ویرژیل جورجیو

محمد، پیامبری برای زمانه ما: کارن آرمسترانگ

محمد، پیامبر خدا: آنه ماری شیمل 

اولین مسلمان: لسلی هازلتون 

 

حنّان در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۶:۲۸ دربارهٔ وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲:

بسیار عالی بود. 🥀🥀🌾

 

حنّان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶ - حکایت مشورت کردن خدای تعالی در ایجاد خلق:

سلام 

به گمانم مولانا در اینجا از موضوعی صحبت می‌کند که کمتر راجع به آن گفته شده و آن پیرانِ نزد خداوند است. یعنی کسانی که عقل و ایمان و عشقشان معادل جمیع آدمیان است. این‌ها نه شرکای خدا بلکه بندگان خدا هستند و چه بندگانی! اینها می‌توانند بگویند ما خدا را اندکی می‌شناسیم. زیرا قیامتها را دیده‌اند و پیش از خلقت جهانِ جدید نزد خدا روزی می‌خوردند. در کتاب مکاشفه یوحنا به موضوع پیران نیز اشاره رفته است. 

 

 

 

حنّان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۴۱ در پاسخ به ... دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶ - حکایت مشورت کردن خدای تعالی در ایجاد خلق:

سلام، فکر میکنم درسته چون عربی هست میشه: نورَه‌و (خوانده میشه نورَهو: نورِ او را، نورش را)

 

حنّان در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۰۸ در پاسخ به عالی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:

بنده هم بارها از راهنمایی های حضرت لسان الغیب بهره برده ام.

 

حنّان در ‫۲ سال قبل، دوشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴:

حقیقتا وصال خداوند منتی است که خود او بر سر انسان می‌گذارد و به کوشش شخص از جمله مطالعه، کار نیک، خلق خوش و ... حاصل نمی‌شود. چرا که بسیاری به این اعمال مشغولند اما محبت خداوند و نور ایمانِ آگاهانه بر دل آنان نتابیده است.

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ. 

این منت خداست بر کسانی که از گمراهی نجات یافتند و راه وصال او را پیمودند. اما این انسان سپس نباید دست از تلاش بردارد چرا که نشانه طلب و خواهش اوست و عطاهای بیشتر خداوند.

مولانا در فیه ما فیه می‌گوید: اول فضل است... آن فضل حق است و عطای محض... و چون آن را بپروری... آن جزاست.

 

 

حنّان در ‫۲ سال قبل، یکشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳ - در استدلال نظر و توفیق شناخت:

بسیار عالی و روشنگر

 

حنّان در ‫۲ سال قبل، پنجشنبه ۴ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۸:

سلام و عرض ادب 

از مدیر محترم گنجور تقاضا می‌کنم نظرات دوستان را تا آنجا که به فحاشی نکشیده سانسور نکنند تا از این تضاد آرا شاید نکته خوبی نصیب همه ما بشود. ممنونم

در مورد چند رای فوق شخصاً با آقای یکی و دیگر هیچ موافقم. نباید فراموش کنیم که مولانا هم انسان بوده و قطعا او هم اشتباه داشته (خطا با آدم ابوالبشر شروع شد). در جای‌جای سخنان مولانا (فیه ما فیه، مثنوی، دیوان شمس) سخنانی هست که نیاموختن علم را تشویق میکند. برای نمونه:

زیرکی بفروش و حیرانی بخر، زیرکی ظن است و حیرانی بصر... و بسیاری نمونه‌های مشابه.

تا جایی که کسانی همچون دکتر سروش که از مریدان مولانا هستند به این امر اذعان دارند. 

اما از طرفی شخصاً فکر می‌کنم منظور مولانا این نیست که انسان جاهل و احمق گردد بلکه می‌خواهد بگوید خود را از علمی تهی کنید که شما را از راه سعادت و نجات منحرف می‌کند. اگر راه سعادتْ ایمان و عمل صالح و حق و صبر است(سوره عصر)، پس علمی که از اینها دور کند عین گمراهی است و جهل از آن علم به بود صد بار. 

برای نمونه انسانی را در نظر بگیرید که نجوم آموخته یا فیزیک و ... اما پس از کسب علم ادعا میکند که این جهان هیچ خالقی ندارد و خودبخود به وجود آمده. در حالی که هر انسان بی سوادی میداند که چیزی خودبخود خلق نمی‌شود بلکه به خالقی نیاز است و به قول نظامی:... در طبع هر داننده ای هست، که با گردنده گرداننده‌ای هست. پس این علم پرده پنداری می‌گردد بر درک قلبی. یا مثلاً کسی که با تئوری تکامل آشنایی دارد و پدیدار شدن گونه‌ها را نتیجه اتفاق و جهش ژنتیکی و سعی و تلاش جانداران برای بقا میداند و در نتیجه منکر وجود خدای آفریننده میگردد. اینکه تئوریهای علمی بسیاری مسائل را توضیح میدهند کاملاً درست است اما نباید فراموش کرد که چرایی را به ما نمی‌گویند بلکه چگونگی وقوع پدیده‌ها را تشریح می‌کنند. یعنی بیان علت و نه دلیل. برای مثال نه تئوری تکامل(بگذریم از اینکه نقص‌های زیادی هم دارد)  و نه هیچ نظریه علمی دیگری هرگز نخواهد توانست توضیحی در این باره بدهد که چرا اصلاً رشته‌های پروتئینی اولیه تمایل داشتند تکثیر شوند و بر اساس چه اراده ای جانداران گوناگونی یافتند( دقت کنید که بحث بر سر جهش و قانون بقا و ... نیست بلکه بحث از چرایی و دلیل است). پدیدهایی مانند علم، عشق و محبت، هنر، خیرخواهی، غمخواری و ... بر اساس کدام اراده و مشیت ایجاد شدند؟ اگر در این موضوع دقیق شویم میبینم که در هر شاخه علمی دقیقاً همینطور است. یعنی برای مثال اینکه چرا برخورد دو جسم به هم باعث ایجاد حرکت در مولکولهای هوا و تولید طول موج مشخص به خود و ... میشود که در نهایت صوت تولید گردد را ما هرگز نمی‌دانیم و این نشانه‌ای از عجز ماست. گویی هر علتی برای اینکه به معلولی منجر شود اراده‌ای برای انجام آن کار دارد. دوستان این نکته را بهتر از بنده میدانند که در علم هرچقدر هم که عمیق شویم و علت و معلول های بسیاری را هم بشناسیم، اما هرگز نمی‌دانیم که چه امری یا اراده‌ای علت A را به معلول B و علت B را به معلول C  و الخ منتهی می‌کند. خلاصه، این کمترین فکر میکند کسب علم و دانش از هر نوعی در صورتی که انسان را از راه سعادت بازندارد بسیار ارزشمند است و چه بسا راه سعادت را بر ما هموار تر گرداند. شاید داستان نحوی و کشتیبان مولانا تا حدودی این منظور را برساند. 

 

 

حنّان در ‫۲ سال قبل، پنجشنبه ۴ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۲۹ در پاسخ به شهلا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۸:

کاملا درسته

 

حنّان در ‫۲ سال قبل، یکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۲۶ در پاسخ به مجید صداقت دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۷ - حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان:

کاری که فقها بسیار به آن علاقه دارند، توجه به الفاظ، مخصوصا کلمه گمراهان. البته توجه به الفاظ اگر دری از درهای معنا رو به روی انسان باز کنه همیشه هم بد نیست. مثلا برخی مفسران کلمه راجعون در آیه « ... انا لله و انا الیه الراجعون» رو به معنای دایما در حال بازگشت دانستند و نه فقط پس از مرگ. و این خودش درهای جدیدی از معرفت رو به روی انسان باز می‌کنه اگه بیشتر بهش توجه کنیم.

 

حنّان در ‫۲ سال قبل، یکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۱۹ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۷ - حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان:

خدا که همان زندگی است... آفرین چه تعبیر خوبی. هو الحی الذی لا یموت.

 

حنّان در ‫۲ سال قبل، یکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۰۹ در پاسخ به نیما دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۷ - حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان:

 اگر در اینجا ب را مشدد بخوانیم فکر کنم وزن به هم نمی ریزد. گفت نی از من تو سبّاحی مجو. البته چیزی هم که شما گفتید کاملا درسته و جای دو کلمه رو عوض کردید و در این صورت ب رو نیاز نیست مشدد بخوانیم. و در این حالت به لفظ عربی این کلمه که السِّباحة هست شاید بیشتر هم بخوره.

 

حنّان در ‫۲ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:

سلام 

در دیوان حافظ از انتشارات سنائی چاپ ۷۴ با تصحیح محقق ارجمند تیمور برهان لیمودهی بیت پنجم به این صورت آمده:

رقیب در گذر و بیش از این مکن نَخوت 

که ساکنان در دوست خاکسارانند 

با تشکر از همه دوستان

 

 

 

 

 

حنّان در ‫۲ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۲۹ در پاسخ به فرهاد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:

بله بنده هم در نسخه ای از انتشارات سنائی چاپ ۷۴ باهتمام تیمور برهان لیمودهی این بیت رو دیدم.

 

حنّان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:

بر روی کاشیکاری دیواری قدیمی دیدم که بیت هفتم به این صورت نوشته شده بود:

سهو و خطای بنده چه گیرند اعتبار

معنی عفو و رحمت پروردگار چیست

در اینصورت معنی آن این است که گناهکاری انسان نزد خدا اعتباری ندارد و خداوند همه گناهان را می‌بخشد (ان الله یغفر الذنوب جمیعاً انّه هو الغفور الرحیم، الزمر ۵۳). این با سخن برخی دوستان گرامی که پیشنهاد داده‌اند بیت به این صورت خوانده شود (سهو و خطای بنده گرش هست اعتبار...) همخوانی دارد.

 

اما اگر این بیت را به این صورت که در این‌جا آمده بخوانیم (سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست...) معنی آن اینگونه می‌شود:

گناهکاری یا ممکن الخطا بودن انسان قطعا اعتباری و ارزشی دارد، زیرا با بخششِ گناهان ماست که صفت غفور بودن پروردگار آشکار می‌گردد، پس گناه و معصیت کم ارزش و بی اعتبار نیست. مانند این که بگوییم اگر عالم خلقت وجود نمی‌داشت، خداوند چگونه میخواست صفت خالق بودنش را ظاهر کند؟ پس این عالم ارزشمند و دارای اعتبار است.

بنده فکر می‌کنم که به هر دو صورت می‌توان بیت را خواند و در هر دو حالت معنی دارد. اما اینکه منظور جناب حافظ کدام یکی بوده بنده نمی‌دانم.

 

 

 

حنّان در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۵۳ در پاسخ به بی نام دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۰ - پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید:

عالی، سپاس

 

حنّان در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۹ دی ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۴۰ در پاسخ به بی نام دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۲ - هم در بیان مکر خرگوش:

سپاس از شما بخاطر توضیحات و شرح عالی تان، زنده باشید و پاینده💐💐💐💐💐💐💐💐💐

 

۱
۲
sunny dark_mode