مهدی لطیفی در ۱۳ سال قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۶:۰۵ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:
واقعا شعر عرفانی عجیبی بود،انسان را سر اندر پا مدهوش میکند و باری دوباره طعم و مزّه ی ایمان را به کام دل انسان شکر زا میکند.خداوند رحمتشان فرماید.
Sia در ۱۳ سال قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۲:۴۱ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - مست و هشیار:
با سلام و خدا قوت به تمامی عزیزان گردآورنده این سایت ارزشمند
من در جایی مصرع اول بیت هشتم
((گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه))
را اینطوری دیدم خواهشمندم راهنمایی کنید
نقل قول:((آنقدر مستی زهی از سر در افتادت کلاه))
باسپاس
راستی در ۱۳ سال قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
در بیت ششم "که مست بوی تو باشم" صحیح است و در اینصورت اشکالی به قافیه های غزل وارد نیست.
علی در ۱۳ سال قبل، جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » بهجت آباد خاطره سی:
دستت دردنکنه عالیه مخصووصآبرای من که تازه دارم زبان ترکی رو یاد میگیرم اگه محبت کنید وترجمه فارسی رو هم بذارید ممنون میشم
فرهود در ۱۳ سال قبل، جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳ - برهان قاطع در حدوث آفرینش:
این لخت را درست کنید:
هر جوهر فردکو بسیط است
هر جوهر فرد کو بسیط است
فرهود در ۱۳ سال قبل، جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲:
این لخت را درست کنید:
ابرویت چون مه نوزان سبب انگشتنماست
ابرویت چون مه نو زآن سبب انگشت نماست
تدین در ۱۳ سال قبل، جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:
دوستان به یاد داشته باشند که در بیت دوم مصرع اول . ضحاک به معنی خندان است ولی در مصرع دوم ضحاک به معنی همان پادشه ستمگر معروف به ضحاک ماردوش است. که داستان آن و مبارزه کاوه آهنگر با او در شاهنامه حکیم فردوسی مذکور است.
فرهود در ۱۳ سال قبل، جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۱۲ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۷ - دعوت به زهد و ستایش سید فضلالله:
این لخت را درست کنید. در این لخت و واژه "سر" و "که" را به یک دیگر بچسبانید که معنی "سرکه" در برابر انگبین دهد:
از درون چون سر که باشد وز برون چون انگبین
فرهود در ۱۳ سال قبل، جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۰ - این قصیدهٔ را هم هنگام اقامت در سرخس سروده:
این لخت از بیت 16 کاستی دارد و خوانده نمی شود:
یعنی ندر ره دین رهبر تو قرآن بس
خواهش می کنم که درست کنید.
اصغر در ۱۳ سال قبل، جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:
با سلام
توصیه می کنم با صدای آقای مختاباد هم به این شعر گوش کنید.
التماس دعا.
نگین در ۱۳ سال قبل، جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۶:۳۹ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ (مهدی نامه):
نباید سخن گفت ناساخته
نشاید بریدن نینداخته
کمال است در نفس انسان سخن
تو خود را به گفتار ناقص مکن
حذر کن ز نادان ده مرده گوی
چو دانا یکی گوی و پرورده گوی
مرتضی در ۱۳ سال قبل، جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۲:۴۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
علیرضا در ۱۳ سال قبل، جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۱:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۷:
نقل از عبدالکریم سروش:
از نظر مولانا کسی که «من» و «خود» دارد، به حقیقت یک من ندارد بلکه هر لحظه منی و خودی دارد، به قول او «هزاران من و ما» دارد و در غوغای این «من»هاست که خود را گم میکند
مولانا در مثنوی میآورد که عاشقی به در خانۀ معشوق رفت و در جواب معشوق که پرسید کیست، گفت “ من”، و با همین «من» گفتن سزاوار فراق شد، تا آنجا که «من»های او همه سوخت و دوباره بازگشت:
پخته گشت آن سوخته پس بازگشت/ باز گرد خانه انباز گشت
حلقه بر در زد به صد ترس و ادب /تا به نجهد بیادب لفظی ز لب
بانگ زد یارش که بر در کیست آن/گفت بر در هم توی ای دلستان
گفت اکنون چون منی ای من درآ/نیست گنجایی دو من را در سرا
سید محمد کمال سروریان در ۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳:
دربیت نخست حافظ از دفتر سخن رانده است و در جای دیگر می فرماید : این خرقه که من در دارم در رهن شراب اولی وین دفتر بی معنی غرق می ناب اولی *
و باز می فرماید :رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم *
و در جای دیگر :ای که از دفتر عقل ایت عشق اموزی #
بر این پایه می توان گ فت " منظور از دفتر و کتاب و مانند ان در اشعار حافظ دفتر سرشت و کتاب سرنوشت ادمیزاد است و درواقع این بیت تفسیر این ایه می تواند باشد که : هلی اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا . و سالهایی که دفتر سرشت انسان در گرو صهبا بود یعنی در دوران پیش از دنیا و خلقت مادی ...
بیت دوم اشاره دارد به اینکه در واقع پیش از دنیا و هبوط انسان در دنیا سرشت و حقیقت روح انسانی رونق افزای عوالم مجرد در مراتب هستی بوده است و خود حافظ در جای دیگر می فرماید :
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود ...
ناشناس در ۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۲۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۷:
در انتها این بیت وجود دارد:
اگر بمرد عدو جای شادمانی نیست / که زندگانی ما نیز جاودانی نیست
حسین ط در ۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ (مهدی نامه):
درود
خسته نباشید.
دوست عزیز آثار شعرا و عرفای ما دستکاری شده است بنا بر این شما که زحمت میکشید و میخواهید کمکی به فرهنگ ایران نمایید، شایسته است که دقت بیشتری مبذول کنید تا بتوان به مندرجات این سایت استناد نمود. در مورد دیوان شاه نعمتالله ولی دستکاری بیش از حد رخ داده است. این قصیدهٔ 21 مندرج در سایت شما دیگر نور الی نور است. اگر همین قصیده را مطابقت بدهید با مجمع الفصحای هدایت جلد دوم صفحهٔ 45 اصلن از درجهء اعتبار صاقط میشود همین قصیده در نامهٔ دانشوران میرزا قلی خان هدایت هم آمده است. امیدوارم ترتیب اثر بدهید تا بیش از این بازیچهٔ دست این و آن نشوید. ممنون
سعید در ۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱ - یاد شهیار:
با سلام و تشکر
شهیار تخلص دوست شاعر شهریار بنام ابوالقاسم شیواست که در سریال شهریار هم به تصویر کشیده شد.
او در جوانی به مرض سل درگذشت و شهریار را تنها گذاشت و دوست باوفایش شهریار هیچ گاه او را فراموش نکرد.
شهریار در غزلی میفرماید:
چل سال شد کو رفته و در دل هنوزم زنده است
دل شهریارا خون شد از تنهاییم شهیار کو؟
عزّت در ۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:
در مورد بیت:
"فردا شراب کوثر و حور از برای ماست
و امروز نیز ساقی مه روی و جام می"
به عقیده حقیر اشاره به این روایت است که: "المرء یموت علی ما عاش علیه" یعنی انسان همانطور که زندگی میکند، همانطور هم میمیرد و برانگیخته میشود -
پس کسی که در این دنیا ساقی مه روی و جام می را تجربه کند، در آخرت هم تجربه خواهد کرد؛ منتها با این تفاوت که آنچه در این دنیا باطنی است، در آن دنیا ظاهر خواهد بود که عرفا اشاره کردهاَند.
بنابراین بر خلاف نظر جناب بیدین بنده طنازی میبینم، ولی تمسخر خیر.
محمدرضا در ۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:
هیچکی نمی تونه با اطمینان بگه منظور خیام چی بوده.ولی یه چیزو مطمینم که خیام اومده همه بند و حصار را همه عادت ها رو ببره زیر سوال.ما رو به فکر ببره همه چیو همین جوری قبول نکنیم.
آرمین در ۱۳ سال قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۸: