گنجور

حاشیه‌ها

حسین عندلیبی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

سلام . منظور سعدی در مصرع دوم بیت آخر شعر چیست ؟ من با دو لب تو کار دارم . منظور از دو لب چیست ؟

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:

آقای صفا سراج
مکان راهم طی میکنند ، طی الارض نشنیده اید

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:

اشتباه قلمی
طفل اسم است ، نه فعل

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:

آقا رضا دشتی
همان صفت باید درست باشد ، چون طفل اسم است و “ یکشبه “صفت ، که بعداز اسم آمده ولی قید بعد از فعل میآید
یکشبه به معنای کوچک و خردسال است
آقای خرمشاهی یکشبه را به مانای زمان گرفته اند ، ولی توجه نفرموده اند که طفل اسم است ، به فعل .
تا نظر صاحب نظران چه باشد.

shakaib Salik در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۳:

اولین جوش بهار عشق می باشد هور
هور در این فرد اشتباه است
به بنیاد نسخه مطبعه کابل این کلمه هوس است یعنی:
اولین جوش بهار عشق می باشد هوس
بی‌خس‌و خاشاک نتوان رنگ آتشخانه ریخت

رامین در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۷:

با سلام. در مورد اینکه از دو مصراع " نه به استر ... " یا " نه به اشتری ... " کدام مناسب تر است بنظر اولی از لحاظ تطبیق با شرایط آب و هوایی منطقی تر است . در بیابانهای گرم و خشک شتر برای باربری و استر برای سواری مناسبتر است چرا که در این مناطق استر تحمل بردن بار سنگین را به مدت طولانی ندارد. اما اینکه از لحاظ قواعد کدام مناسب تر است تشخیص با صاحب نظران است.

جواد در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

سلام
من این رباعی بر روی بنای آرامگاه خیام چنین دیدم:
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
لب تشنه لعل آبداری بوده است
این دسته که بر گردن او می بینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است

کمال در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:

ج.آ: 7029

عمر شیردل در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲:

همان مصرع اول : ما باز دگر باره برستیم ز غمها
کاملا" درست است.

پویا در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸:

مصراع آخر این شعر را خیالی استقبال کرده و بهایی مخمس معروف خود را از روی آن ساخته است.

پویا در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹:

سلام
به نظرم حافظ زیاد با بیت آخر این شعر موافق نبوده:
گفتی که پس از سیاهی رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سپید

علی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ عطار » پندنامه » بخش ۶۵ - در بیان علامتهای منافق:

مصرع آخر چطور خونده میشه?معنیش چیه?

سید علی انجو در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶:

تمام غزل اول شخص است، ردیف «چون کنم»، «هر شبی گویم»، «بودم اندر وصل تو صاحبقران ...»، «ساختم با عاشقان تا سوختم ...»، «... در هجرم فکند»، «من چو موسی مانده ام ...»، «نیستم خضر پیمبر ...» و در مصرع ماقبل آخر «مر مرا گویی که ...» همه دلالت بر اول شخص (متکلم وحده) می کند لذا بجز موضوع وزن که عرض کردم با توجه به این شواهد «پیر گشتیم» در مصرع آخر به «پیر گشتم» تبدیل شود صحیح تر به نظر می رسد.
ارادتمند شما انجو

سید علی انجو در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶:

سلام
بیت آخر، مصرع آخر
با توجه به وزن غزل به نظر می رسد «پیر گشتیم» صحیح نیست و احتمالاً درستِ آن «پیر گشتم» باشد.
ممنون از توجهتون

امیر در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » ای گلفروش ...:

وقتی این دو مصرع رو خوندم یاد همه گلهایی که در بین ما نیستند افتادم...انشالله همیشه سالم باشید

مصطفی گلیاری در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸:

اگه شخصیت رودکی و ناصرخسرو رو نگاه کنیم، میشه نتیجه گرفت این شعر به ناصرخسرو شبیه تره چرا؟ زیرا ناصرخسرو حجت اهل خراسان بوده و شراب نمیخورده اما رودکی شراب رو دوست داشته بنابراین بعیده که گفته باشه انگور نه از بهر نبیذ است به چرخشت
چرخشت چیزی مثل حوض بوده که انگور توش می ریختن و با لگد له می کردن تا نبیذ یا شراب بسازن.

رضا دشتی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:

در خصوص بیت چهارم اگر چه قرائت مشهور اساس گفته ی آقا جواد می باشد اما اگر قید باشد شاعرانه تر و زیباتر می نماید چرا که حافظ پژوهانی چون آقای خرمشاهی آن قید دانسته اند و دلایلی هم بر رد صفت بودن آن آورده اند که از علاقه مندان می خواهم خودشان به مطالعه ی آن بپردازند.
[حافظ نامه - خرمشاهی - انتشارات سروش - سال چاپ 1372- ص 776 ]

رضا دشتی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:

با سلام
در خصوص ثلاثه ی غسّاله در بیت اول استاد خرمشاهی مرقوم داشته اند:
دکتر محمد معین نوشته اند: ... بدان که حکمای یونان در ترتیب تشرب، اصطلاحی دارند که علی الصباح سه کاسه «می» خورند و آن را ثلاثه ی غساله گویند که غسل معده کند و بعد از آن هفت کاسه ی دیگر می خورند برای هضم طعام و آن را خمسه ی هاضمه گویند و بعد از آن هفت کاسه ی دیگر می خورند و آن را سبعه ی نائمه می گویند و خواب می کنند.
شادروان غنی تعبیر زیبا تری به که برده با توجه به بیت:
شربُ النبیذ علی الطعام ئ ثلاثه/
فیها الشفاء و صحه الابدان
معنی:
نوشیدن شراب باید بعد از غذا یا همراه آن و سه گانه باشد و در آن شفا و تنئدرستی است
و نوشته اند: بلاشک مضمون این شعر است.
محمد دارابی قرن 11 آن را حالتی در فنای سالک می داند:فنای آثاری و افعالی و فنای صفاتی و در پایان فنای ذاتی...
مطالب فوق به نقل از کتاب ارزشمند حافظ نامه اثر استاد بهاءالدین خرمشاهی می باشد.

علی اکبر در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

تا به حال این ترجیع بند را نشنیده بودم و اساسا نمیدانستم حضرت ترجیع بند به این گران قدری دارند به درستی که استاد سخن است این بزرگوار حتی حافظ بزرگ وام دار این بزرگ مرد است

دوستدار در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰:

جناب دکتر دادور،
آن که کیخسرو را در توران یافت و به ایران باز آورد گیو گودرز داماد رستم بو د نه جهان پهلوان پور زال.
باز آورد؟
در دل من کیخسرو هماره در ایران بوده است ، در ایران است از جاودانان .

۱
۳۹۲۲
۳۹۲۳
۳۹۲۴
۳۹۲۵
۳۹۲۶
۵۵۴۶