گنجور

حاشیه‌ها

عابدان در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:

فکر میکنم بیت "تاچه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند"درستش این باشه که "تا چه رخ بازی نماید بیدقی خواهیم راند"

ساحل در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۸ - خواندن محتسب مست خراب افتاده را به زندان:

من هفت دفتر اشعارشو دارم در انتهای ابیات این دو بیت نیز هست.
هم مرا زنبیل و دریوزه بودی
هم نذورات همه روزه بودی (بدی)
بگذر از من زانکه گم کردی تو راه
بازجو ریش و بزرگ خانقاه...

alireza۰fa در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۴ - دریغاگویی از نااهلی روزگار:

مست میکنه آدمو

ر غلامی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۹ - سبب آنک فرجی را نام فرجی نهادند از اول:

با سلام. لطفا در بیت اول، "به دریدن" به "بدریدن" تصحیح شود.

علیرضا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

دوستان اهل دل!
نمی توان کتمان کرد که حافظ ارادت بسیار به پیامبر اکرم داشته است ... چنان که در بیت مشهورش آن عزیز را نگار من ! خطاب کرده است...از طرفی واژه صوفی را این شاعر بزرگ به عنوان نوعی توهین بکار می برد ( اگر اشتباه می گویم لطفا راهنمائی ام کنید) حال چگونه است که در بیت آن لخ وش که صوفی ام الخبائث ...و همگان می دانیم که این حدیث از پیامبر بزگوار است ، آن پیامبر گرامی را صوفی خطاب می کند و حدیثش را به نوعی تخطئه می کند؟ سپاس...

نوروز فولادی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۸ - دادن پدر لیلی را به ابن‌سلام:

لیلیش طپانچه‌ای چنان زد
کافتاد چو مرده مرد بی خود
گفت ار دگر این عمل نمائی
از خویشتن و زمن برائی
سوگند به آفریدگارم
کار است به صنع خود نگارم
با توجه به روجیه زنان عرب در آن دوره و اطلاعاتی که نظامی از لیلی تا کنون از وی به دست داده است کتک زدن داماد توسط یک نوعروس عرب به کلی دور از ذهن است. امکان دارد که این بخش از اضافاتی باشد که کاتبان بر آن افزوده اند.

فرجیان در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲:

سلام به محضر ادب دوستان گرامی.
اگر برای پیشنهاد دکتر ترابی عزیز نسخه ای هست؛ حتما با معنای مصرع دوم و بیت دوم هم سازگارتر است.
زیرا می فرماید در نبود محرمی، حسب حال ما بدان مقصد عالی نمی رسد و ملتمسانه درخواست می کند که لطف جناب یار به پرسان حال بیمار، گامی چند پیش نهد.
اشکال جناب گهرویی هم چندان وارد نمی نماید؛ زیرا ضرورتی ندارد که در تناظر با ننوشتیم، در مصرع بعد، فرستیم، بیاید.

مصطفی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:

آن خون کسی ریخته‌ای یا می سرخ است
یا توت سیاه است که بر جامه چکیده‌ست
مفهوم این مصرع چیست؟ آیا (جسارتا) سعدی با کنایه به خون حاصل از از بین رفتن عفت روی دامن معشوق صحبت میکنه؟

۷ در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:

به شیر بود مگر شور عشق سعدی را
که پیر گشت و تغیر در او نمی‌آید
ای سخت جفای سست پیوند
رفتی و چنین برفت تقدیر
با جان من از جسد،برآید
خونی که فروشدست با شیر

محمد در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۹:

قلنداروار بی‌اسباب رفتند ---> احتمالا 《قلندروار》صحیح است
کی یابد گرد ایشان را که ایشان ---> احتمالا 《که یابد》صحیح است

شهرام بنازاده در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

مصرع دوم بیت دوم یک واو جا افتاده
نه از کف و نه از نای "و" نه دف‌هاست خدایا

سحر خیز در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۵ - حکایت:

27-7-1395
تصحیح می گردد:
«کای نور چشم من بجزاز کِشته ندروی»

سحر خیز قدوسی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۵ - حکایت:

سلام به سعدی دوستان عزیز 27-7-1395
هم معنای بیت 8 این حکایت، این ضرب المثلِ است:
« ازمکافات عَمَل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو زِ جو »
حافظ هم گفته است:
« دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نـــــور دیــده بِــجز کِشته نـــــــــدروی»

سیده فاطمه در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:

جااانم جانم سعدی

انوشه در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲:

با سلام به نظر میرسه این غزل شرحی عارفانه است به این فراز مکرر قرآنی که آن دسته از مردم که ایمان دارند و کار درست پیشه میکنند
"لا خوف علیهم و لا هم تحزنون" (غم و بیم ندارند)
نگاه کنید به سوره بقره آیه 62 و چندین مثال مشابه

علی عباسی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند:

شاهکار شاهکارها

سیدجلال سلیلی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » بهجت آباد خاطره سی:

سلام دئیرم مولانا استادشهریارین روحونا وعزیزاوخویانلارا:دئمک بوغزل اوستادین ان گوجلی تورکجه ایلهام اولوب یازیلان غزلی دیر.مولانااوستادشهریار کی بوغزلی سئوگیلیسی"ثریا" تهرانین بهجت آبادینداکی قراره گلمه مکدن صونرایازیب ،تورک غزللرینین بیرشاهکارین یارالدیبدیرکی اونون اول بیت لری مجازعشقینه گوره یازیلسادابوغزلین سون ایکی بیتینده بوشعری عرفانلا باشاچاتدیریبدر ودئمک بوغزلده مجازی عشقیدن عرفانی بیرعشقه ال چاتماسی آیدینلاشیر.آنجاق بوغزل منیم فیکریمجه آذربایجان وتورک دونیاسینین غزل فورماسیندایازیلان اوره گه یاتیم شعرلرینین بیریدیر. ساغ اولون یازان:سیدجلال سلیلی تبریزدن27-07-1395

لیلا مرآت در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

بیت سوم،‌ مصرعِ اول نباید "سیه‌بختی" باشد؟
فاصله‌گذاری‌هایِ‌ این شعر غلطِ بسیار دارد.
ممنون از زحمت‌هایِ‌ شما

سیدجلال سلیلی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » عؤمروُن نئجه گئچدی ؟:

به نظراینجانب مولانا استادشهریاردراین شعرعلاوه براینکه ازتشبیهات زیبائی ماننداغلب اشعارش استفاده کرده درابیاتی کوتاه وبه شکلی زیبا وبی بدیل تصویری اززندگی عارفانه خودرابه خواننده نشان میدهد.روحش شاد

شهرام بنازاده در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۲:

خرابات- طرفه مستان
سیاق شعر طوری نیست که آن را درباره قتل یا جنایت مغولان تعبیر کرد.
کسی که مولوی و روح اشعار آن آشنا باشد نمیتوانند به سادگی بپذیرد این شعر مخاطبِ خاصِ مقتوا دارد.
مولوی مغول را به اهل خرابات و طرفه مستان تشبیه کرده؟؟
یا رها نشدن از دام ....که کمند عشق الهی است که رهایی ندارد...
جگرخواران مولوی اینجا ، پیران راه و رندان و واصلانند نه مغولها...
این دیدگاه را هم در کنار نظرات دیگر یک گوشه ذهنمان داشته باشیم بهتر نیست؟

۱
۳۷۷۷
۳۷۷۸
۳۷۷۹
۳۷۸۰
۳۷۸۱
۵۶۵۶