گنجور

حاشیه‌ها

کوروش ا.ا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

جناب حافظ ما را ببخشاید....
بیت حذف شده....
نظری خواست که بیند به جهان صورت خویش
------
خیمه در آب و گل مزرعه آدم زد
----

سودابه مهیجی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۶:

از بت با خبر من خبری میرسدم....ولا ینبئک مثل خبیر.سوره فاطر 14

لیلا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۵۵:

سوزیم به آتشی که دودی نکند.....
چه قدر زیباست....جانا سخن از زبان ما می گویی

لیلا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۱۹:

با سلام
به نظر میاد اگر بماند رو با(ن)ساکن بخونیم کف بر کف درست است و اضافه نیست

لیلا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۵۷:

دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تنها بپرهیزد
حافظ

سپیده در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۵ - اطوار و منازل خلقت آدمی از ابتدا:

خیلی جالبه... انگار داره نوعی تکامل رو تعریف میکنه که اول جماد بعد نبات بعد حیوان و بعد انسان شده! انگار به تکامل اعتقاد داشته. چیزی که میگه امروز از نظر علمی غلطه، ولی برای زمان خودش جالبه.

مهدی حیدری در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:

با سلام و احترام در مورد نظر دوست عزیزم که فرمودند مصرع آخر ... زیبا می نماید باید بگم که شعر عرفایی چون حضرت سعدی دقیقا وصف حال ایشان بوده و وصف وقایعی بوده که به چشم بصیرت دیده اند و در آن حال و هوا شعر جاری گشته ، اینکه ما بیایم و فقط از جنبه ی زیبایی و وزن و کنار هم گذاشتن کلمات شعر بزرگان را روتوش زده و اصلاح یا دستکاری کنیم نه تنها کار درستی نیست بلکه باعث از بین رفتن آثار اصلی ایشان شده و معنا و مفهوم عرفان پس از چند قرن به کلی از بین می رود .

کسرا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴:

بی نظیره این غزل

omid در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

استاد محمودی خوانساری این شعر رو با نهایت احساس واستادی با ویولن اسدالله ملک وتار فرهنگ شریف وضرب جهانگیر ملک اجرا کرده اند.در دستگاه ابوعطا.از اجرای شجریان هم قدیمی تر هست وهم بسیار بهتر ودلربا تر.گلهای تازه 132..با سرچ در گوگل به راحتی قابل دانلود هست.محمودی خوانساری یعنی روح آواز ایرانی.کسی که خودش رو نه وارد سیاست کرد نه پول مقام.برعکس آقا م.ش

کسرا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۹ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:

واقعا زیباست

پیرایه یغمایی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۰:

این غزل از موارد نادری است که مولانا در شعر خود به مسائل تاریخی عصر اشارت فرموده است (دکتر شفیعی کدکنی)
با صدای پیرایه یغمایی
پیوند به وبگاه بیرونی

محمدامین مروتی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۵ - تمثیل مرد حریص نابیننده رزاقی حق را و خزاین و رحمت او را به موری کی در خرمن‌گاه بزرگ با دانهٔ گندم می‌کوشد و می‌جوشد و می‌لرزد و به تعجیل می‌کشد و سعت آن خرمن را نمی‌بیند:

ارتباط خدا و پیامبر
محمدامین مروتی
مولانا می گوید اگر خُم منفذی به بحر پیدا کند، عین بحر است و کوزة جان پیامبر هم با دریای وجود خدا متصل بود:
چون به دریا راه شد از جان خم
خم با جیحون برآرد اُشتُلُم
پس "قل" های پیامبر در قرآن، گفته های خدا هم بود هرچند از لب پیامبر خارج می شد:
زان سبب "قل"، گفتة دریا بود
جای دیگر هم می گوید:
گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هر که گفت که حق نگفت، او کافر است
مولانا در دفتر ششم ادامه می دهد دوگانه دیدن گفته خدا و پیغمبر، حاصل دیدة احول بین است و گرنه اول و آخر، خودِ خداست:
این دُوی اوصاف دید احولست
ورنه اول آخر، آخر اولست
ولی زمانی به وحدت همة حقایق و معنای هوالاول و هوالآخر پی می بری، که به مقام "موتوا قبل ان تموتو" یعنی مقام مرگ اوصاف نفسانی برسی. پس به جای سخن گفتن از مرگ و رستاخیز، بمیر:
هی ز چه معلوم گردد، این ز بَعث
بعث را جو، کم کن اندر بعث، بحث
شرط روز بعث، اول مردنست
زان که بعث از مرده زنده کردنست
می توان گفت که سروش در تئوری وحی خود از این سخنان مولانا هم متاثر بوده است.

محمدامین مروتی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب:

مولانا و واقعة عاشورا
محمدامین مروتی
مولانا در نقد شیوة عزاداری مردم حلب بر شهادت امام حسین، می گوید آنان به جای سخن گفتن از حماسة باشکوه عاشورا، آن را به شرح مظالم یزید تبدیل کرده اند. همان سخنی است که شریعتی در نقد عزاداری سنتی عاشورا می گفت که آنان عاشورا را به شمردن زخمهای امام حسین تقلیل می دهند:
بشمرند آن ظلم ها و امتحان
کز یزید و شمر دید آن خاندان
در حالی که اگر امام حسین و یارانش در دنیا قدرت و حکومت نیافتند ولی به واقع خسروان و پادشاهان دین بوده اند و به وصال محبوب خود رسیده اند. آن که سزاوار عزاداری است نه او و یارانش که خود ماییم که ورای این عالم چیزی نمی بینیم و برای مرگ ظاهری ایشان بر سر و روی خود می زنیم:
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زان که بد مرگیست این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست
جامه چه درانیم و چون خاییم دست؟
چون که ایشان خسرو دین بوده‌اند
وقت شادی شد، چو بشکستند بند
ور نه‌ای آگه برو بر خود گِری
زان که در انکار نقل و محشری
بر دل و دینِ خرابت نوحه کن
که نمی‌بیند جز این خاک کهن
مولانا این نقطه نظر و معنا را در غزل معروفش هم مورد تاکید قرار داده است و می گوید حسین و یارانش بلا جو بودند و در زندان دنیا را شکستند و سبک بار تر از پرندگان به دیدار معبود شتافتند و پادشاهی آسمان را بر پادشاهی زمین ترجیح دادند:
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی؟
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرنده‌تر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را دَرگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی؟
کجایید ای درِ زندان شکسته
بداده وامداران را رهایی
کجایید ای در مخزن گشاده
کجایید ای نوای بی‌نوایی
در آن بحرید کاین عالم کفِ او است
زمانی بیش دارید آشنایی

محمدامین مروتی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۵ - تمثیل مرد حریص نابیننده رزاقی حق را و خزاین و رحمت او را به موری کی در خرمن‌گاه بزرگ با دانهٔ گندم می‌کوشد و می‌جوشد و می‌لرزد و به تعجیل می‌کشد و سعت آن خرمن را نمی‌بیند:

روی در خدا نه، نه در مردم
محمدامین مروتی
مولانا می گوید عاشقانه و خاضعانه روی در محبوب کن:
مایه در بازار این دنیا، زرست
مایه آنجا عشق و دو چشمِ ترست
و مردمان را به سوی او دعوت نما، هرچند راه خدا مشتریان پابرجا و جدی ای نداشته باشد:
مشتری گرچه که سست و بارِدست
دعوت دین کن که دعوت واردست
کبوتر روح و معنا را به کمک بازِ عشق و خضوع صید کن و کاری به نتیجة دعوت خود توسط دیگران نداشته باش. مهم این است که روی در خدا داشته باشی و به او دعوت کنی:
باز پرّان کن حَمام روح گیر
در ره دعوت طریق نوح گیر
خدمتی می‌کن برای کردگار
با قبول و ردِّ خلقانت چه کار؟

محمدامین مروتی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۵ - تمثیل مرد حریص نابیننده رزاقی حق را و خزاین و رحمت او را به موری کی در خرمن‌گاه بزرگ با دانهٔ گندم می‌کوشد و می‌جوشد و می‌لرزد و به تعجیل می‌کشد و سعت آن خرمن را نمی‌بیند:

چشمها را باید شست
محمدامین مروتی
مولانا انسان حریص به دنیا را به مورچه ای بشبیه می کند که خرمنی را نمی بیند و عمر و هستی و همّ و غم خود را به دانه ای گندم تقلیل داده است و مورد شماتت صاحب خرمن یعنی خدا که صاحب تمام عالم است، قرار می گیرد:
مور بر دانه بدان لرزان شود
که ز خرمن های خوش، اعمی بود
صاحب خرمن همی‌گوید که هَی
ای ز کوری پیش تو معدوم، شی
تو ز خرمن های ما آن دیده‌ای
که در آن دانه به جان، پیچیده‌ای
دنیا به چشم مورچه وار تو ذرّه ای کوچک است و حشمت کیهانیِ سلیمان را نمی بینی:
ای به صورت ذرّه کیوان را ببین
مور لنگی، رو سلیمان را ببین
مگر این که از افقی وسیع تر در عالم نظاره کنی و نوع نگاهت و عمق و وسعت نگرشت را تغییر دهی. یعنی عالم را در دنیا و جسم حقیرت خلاصه نکنی:
تو نه‌ای این جسم تو آن دیده‌ای
وا رهی از جسم گر جان دیده‌ای
چرا که حقیقت وجود ما نگاهی است که در جهان می کنیم. به قول سپهری چشم ها را باید شست:
آدمی دیده‌ست باقی گوشت و پوست
هرچه چشمش دیده است آن چیز اوست
و باز به قول خود مولانا:
ای برادر تو همان اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۴۵:

بنده این رباعی رابادوستان به اشتراک گذاشتم و جمع این رباعی از 8728

شیلا ایرانی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:

چرا همه ماها انقدر راحت میتونیم تفسیر کنیم چه شعر چه شخصیت ی نفر دیگه چه ایده ها و نوع زندگی کسان دیگه رو ولی هر صبح مثل ی رباط بیدار میشیم نه خودمونو میشناسیم نه جهان فکریمونو ولی همه حافط شناسیم همه هم رو تفسبرشون تعصب داره واقعا جالبه

نازنین در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

کورش یغمایی، آلبوم "سیب نقره ای" ، ترَک "راز دل"
ارزش شنیدن داره!

علی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

سلام
جمعی که "نکوشیده رسیدند به مقصد" همان جمعیند که "به در پیر خرابات خرابند".

جعفر عسکری در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:

بیت دوم مشکل وزنی نداره،حتا مشخصه که شاعر با آوردن سکته در وزن،تاکید بیشتری برای تکیه بر کلمه ی «زنهار؛ و دادن هشدار داشته

۱
۳۵۸۴
۳۵۸۵
۳۵۸۶
۳۵۸۷
۳۵۸۸
۵۶۲۸