گنجور

حاشیه‌ها

نادر.. در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۶:

کیمیا و زر نمی‌جویم مس قابل کجاست..

علی تعریفی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۶:

سلام در بیت دوم بین سر و نا فاصله گذاشته اید و نا به پدید چسبیده که ناپدید خوانده می شود...که درستش این است: هست این سرنا پدید و هست سرنایی نهان
از می لب‌هاش باری مست شد سرنای من

هاتف در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۶:

این غزل از درها و گهرهای دیوان شمس است. عناصر و خصلت های یک پیغمبر کاملا در ان مشهود است

خشایار در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

با درود بی پایان
نبشته های دوستان بزرگان اساتید اوتاد و اهل فن چنان محسور کننده و فسونگر بود که نیازی نیست کمترینی چون من نگارینه ای و خطوطی به آنچه هست بیافزایم به هر روی آنسان مباحث دلنشین و جانفزاست که هر کسی سودای عرض ادب و ارادت خواهد داشت .
بنده کمترین به هیچ عنوان نه تنها حضرت مولانا بلکه بسیاری دیگر از دانشمندان و فرهیختگان را در جرگه دین جای نمی دهم و به اشعار و کلمات و آنچه سروده اند وزن مذهبی نمی دهم به چند دلیل:
نخست اینکه مذاهب و ادیان که به ظن بنده طغیان نوع بشر در مقابل جادو بوده است در مقام الوهیت و ماورای طبیعت و عالم امکان قرار دارد بنابراین اتصال یک انسان به ماوراء انسان به واسطه قیاس امکان ندارد و جدا از گفتمان ماست
دوم اینکه در جایگاه استادی و بزرگی گاهی سرکشی افراد و دانش حویان چنان سخت و طاقت فرسا می شود که راهی جز برخورد شدید و زنهار متقابل و همچین هشدار عینی باقی نمی گذارد جونان که دستگیری فردی در هنگام خودکشی انحطاط جامعه باعث چنین رفتاری شده و حضرت با شقاوت ادبی و تادیب لغوی نمایش تراژیک و دهشناک شهوت رو در اوج هنر زیبایی و به جزییاتی که خود دلفریب است و بدون تردید بخشی از وجود همه ما بدان آمیخته و آشناست به منصه ظهور رساتده است همه انسانها گذشته از بیان و نیاز وابستگی بسیاری به لذایذ جنسی دارند به ویژه در جوامعی که این لذتها در بهشت موعود باشد و ما هم در پی درک بهشت روی زمین کما اینکه به گفته یکی از دوستان بیشتر مسایل رساله علمای اسلام در این باب است
سوم اینکه حضرات و اساتید در دوران حکام اسلامی می زیسته اند و هرچند مصلح جامعه و صاحب سبک و سیاق رفتاری و سلوک آموزگاری بوده اند و یک به یک شاید دل بستگی آنچنانی به دین یا مذهب نداشته اند و یارای تدوین قوانین موضوعه هم نبوده است و قانون حاکم شرع مقدس با همان مقام الوهیت پیش گفته و مجری آن ظل الله یا همان خلیفه یا ... بوده است بنابراین ادیب و شاعر و جامعه شناس و دانشمند و فرهیخته بایستی در وانفسای آن زمان داد و فریاد می کرده تا صدایی از وی در گوشی شنوا شاید که هزاران سال بعد شنیده شود و بری کذابی و دروغ بسیاری از شمایل دین مسلک و مذهب نشان صحه بگذارند بدین ترتیب در لابلای اشعار و نبشته های بسیار رازها و گنج هایی پنهان نموده و بر توسن زمان گذارده برای آیندگان فرستاده اند تا باشد که آیندگان درک سخن کنند
چهارم اینکه بر اساس اصول استنباط و تفسیر کلام هرچند ظهور در ظاهر است ولی آنچه تمام اصول را به استثناء میکشد قراین و شواهد است و این قراین و ادله گاهی در لغت و گاهی در جمله یا حکم کاشف از مراد گوینده است بنابراین با توجه به اسناد موجود و ماهیت آموزگاری استاد حضرت مولانا مراد ایشان تنها شماتت و ایجاد صنحه ای حذاب و تراژیک بوده و همگی اذعان داریم حضرت مولانا در ایجاد پارادوکس و جمع اضداد چیره دست و یگانه می باشند چنان که وزن بیشتر اشعار در ایجاد رفتار سماع و معانی همگی حزن انگیز می باشند و این است هنر بی بدلیل حضرت استاد که شاید از پیامبری بالاتر باشد و پیامبر کسی نیست جز کسی مثل ما به فرموده خود ایشان
پتجم اینکه اگرچه امروز من کمترین در گوشه ای نشسته با پشرفت های علمی بر منابر گوناگون حاضر می شوم و داد سخن سر می دهم کی مردمام کی مردمان از من بیاید مردمی لاکن درک حقیقت آنچه در زمان حضرت بوده است امکان پذیر نیست بنابراین من سعی میکنم با درک معانی و نگاه به پشت پرده ظاهر کلمات به مفاهیم والای انسانی نگاه کنم پیام حضرت مولانا به من کمترین نبوده بلکه ایشان بعنوان شیخ الرییس در جایگاه تاثیر بوده و با ایجاد فرایند هنرمندانه ای تصویر آنچه که یک حاکم در مقام تنبه در میان جامعه ایجاد می کند کوشیده است در حقیقت سنگسار و اعدام و شلاق و امثال این مجازاتها شاید هم مرگ آور نباشند ولی شخصیا جامعه رو کشته و از بین می برند پس بهتر است بزه کار و قاضی و حاکم از این صحنه دلخراش و مرگ بد با صد فضیحت دوری و تبری بجویند هدف غایی حضرت این بود و برای این منظور تنها استفاده از کلمات رایج کارآمد و محق به ادای مطلب
پس بخوانیم و پند بگیریم و قضاوت نکنیم که هرکسی از ظن خود شد یار من
کلام به درازا کشید و به مصداق قل و دل نخواهد بود و جمع بندی مختصری بود از آنچه که از فرمایشات دوستان آموختم و در مقام شاگردی تلمذ کردم و درس پس دادم سخن واگویه
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر بعالم سمر شود

رهگذر در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:

برخی چونان بر کلام خوانده شده توسط استاد شجریان استناد میکنند که بیشتر موجب انزجار اهل ادب میشوند. گرچه استاد شجریان را میتوان به حق یکی از برترین اساتید آواز ایران دانست، اما این کسوت استادی در عرصه ادبیات نمودی ندارد و اهل شعر و ادب شاهد چندید اشتباه عروضی و اعرابی از ایشان بوده اند و با آن که ایشان شعر خوانی را در محضر اساتیدی برجسته تلمذ نموده است اما در این کسوت و همچنین عروض ، هرگز به درجه استادی نرسیده اند. حال اگر مردمی بیرون ز دایره فن ادب ایشان را استاد ادب میبینند و یا خود ایشان همچون امر گران سنگ ساز سازی هزار توی ادب را تفننی ساده انگاشته اند ، خود دانند. که در این مرتبه هر بنده خداوندانند.

مقصود در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳:

این غزل در آلبوم بزن باران توسط حبیب محبیان خوانده شده است. البته ایشان به اشتباه فکر میکردند که این غزل از سنایی است.

فانی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶۳:

به این مضمون و بر همین سبک با قافیه بحث از عرفی شعر در گنجور دیدم. مخصوصا این بیت
عرفی شیرازی » غزلها » غزل شمارهٔ ۱۵۹/
بگذر ز کسب علم که آلوده کرده اند
هر مطلب تمام به چندین هزار بحث

محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۱۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵:

همین تو، هم وحدان غلط کردید
درستش این است
همین توهم وحدان
پندار، خیال، زعم، ظن، گمان، وهم باور
بیم، ترس، اضطراب، وحشت
پنداشتن، گمان کردن؛  وجدان است که راستی یا حقیقت را در می یابیم، کسانی که وجدان پاک دارند هیجگاهی وهم درآن اثر کرده نمی تواند.
اما وجدان ناپاک و پلید در ترس و وحشت و گمان و باور و تردید باور خود را از دست میدهد و آن نور راستین را در نمی یابد.

Monavar در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۵ - اطوار و منازل خلقت آدمی از ابتدا:

تمام عرفا و از جمله مولانا بعد از گذار از کالبدهای متعدد و رسیدن به حقیقت وجود و روشن بینی، وجود زندگی های متعدد رو تایید کردن زیرا در مسیر تعالی این زندگی ها رو و مسیر تکامل رو با چشم دل دیدن و علم هیچ وقت نمی تونه به پای انسانی که به روشن بینی رسیده یا حداقل از سه کالبد اول عبور کرده برسه، تمام متون گذشته و دانشی که گذشتگان داشتن، مثل هنر، معماری، شعر، نویسندگی و .. برای انسان عصر امروز شگفت انگیزه و این تنها به این خاطره که ما از حقیقت روح دور شدیم و نمی تونیم با کالبدهای دیگه مون ارتباط برقرار کنیم

۷ در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲:

هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش
نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
195
چون مرا عشق تو از هر چه جهان بازاستد
چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۴۹:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 7102

نادر.. در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:

محبت با کسی دارم کز او با خود نمی‌آیم..

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:

مینا جان ممنونم
از توجه آقا نادر .. هم سپاس و با پوزش از ” نیا “
مانا باشید

هاتف در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۸:

از سبکش معلوم است غزل متعلق به مولوی نیست

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۳ - در بیان آنک این اختلافات در صورت روش است نی در حقیقت راه:

یش هست او بباید نیست بود
چیست هستی پیش او کور و کبود
گر نبودی کور زو بگداختی
گرمی خورشید را بشناختی
ور نبودی او کبود از تعزیت
کی فسردی همچو یخ این ناحیت
معنی این ابیات چیست؟

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۳ - در بیان آنک این اختلافات در صورت روش است نی در حقیقت راه:

آن جوادی که جمادی را بداد
این خبرها وین امانت وین سداد
مر جمادی را کند فضلش خبیر
عاقلان را کرده قهر او ضریر
معنی این ابیات چیست؟

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۳ - در بیان آنک این اختلافات در صورت روش است نی در حقیقت راه:

کیست ماهی چیست دریا در مثل
تا بدان ماند ملک عز و جل
صد هزاران بحر و ماهی در وجود
سجده آرد پیش آن اکرام و جود
چند باران عطا باران شده
تا بدان آن بحر در افشان شده
چند خورشید کرم افروخته
تا که ابر و بحر جود آموخته
معنی این ابیات چیست؟

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۳ - در بیان آنک این اختلافات در صورت روش است نی در حقیقت راه:

این ثنا گفتن ز من ترک ثناست
کین دلیل هستی و هستی خطاست
بنظرم معادل است با معنای تسبیح و سبحان الله.

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۳ - در بیان آنک این اختلافات در صورت روش است نی در حقیقت راه:

این امانت زان امانت یافتست
کآفتاب عدل بر وی تافتست
بیت زیبایی است که می توان از آن چنین استفاده کرد که اگر می خواهی امانت داری را در شخص یا یک جامعه رشد دهی، نسبت به او عدالت نشان بده، بگذار تا او طعم خوش عدالت را بچشد. این باعث می شود که امانت دار شود. چراکه عدالت و امانت داری در باطن یک حقیقت مشترک دارند و آن دادن حق به مستحق آن است.

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۳ - در بیان آنک این اختلافات در صورت روش است نی در حقیقت راه:

پرتو دانش زده بر خاک و طین
تا که شد دانه پذیرنده زمین
بنظرم باید این بیت را طوری خواند که "دانه پذیرنده" صفت "زمین" باشد.

۱
۳۳۵۹
۳۳۶۰
۳۳۶۱
۳۳۶۲
۳۳۶۳
۵۵۴۷