۷ در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۱ - سرآغاز:
اجنه که در فارسی به جای جن و پری کاربرد دارد در واقع جمع جنین عرب است که فارسی آن رویان است از ریشه روییدن
۷ در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۱ - سرآغاز:
بری، ذاتش از تهمت ضد و جنس
غنی، ملکش از طاعت جن و انس
جن و انس هر دو جمع هستند و مفرد آنها جنی و انسی
جن و انس کنایه از تضاد باشد و اینجا پیدا و پنهان
پس پرده بیند عملهای بد
همو پرده پوشد به آلای خود
آلاء: نیکی ها،نعمت ها
مفرد آن اِلی
ابوذر در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵:
در پایان بخش آوازی اجرای محمدرضا شجریان و حسین علیزاده در کردبیات به مناسبت درگذشت مرحوم رضوی سروستانی در تالار رودکی،
این رباعی به آواز خوانده شده است.
نادر.. در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۲ - فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام:
دوست عزیز
"لا" به معنی "نه" اشاره دارد به جمله"لا اله ..." که هم اکنون بیشتر کاربرد شعارگونه دارد..
هم آنگونه که احترام گذاشتن به بزرگان (به دلیل عدم شناخت و تقلید و هزار گمراهی دیگر) متاسفانه همواره تبدیل به بت ساختن از آنها شده است و می شود و خواهد شد...
رهام در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۲ - فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام:
با سلام خدمت دوستان من اینجا برای معنی مصرع زیر آمدم
به لا قامت لات بشکست خرد
منظور و مفهوم کلمه " به لا" را می خواستم
اما با توجه به گفته های دوستان جملات زیر را برای شما می نگارم ضمنا در مورد موضوع بالا تقاضای کمک دارم
بدون تردید سعدی در نظامیه بغداد درس خوانده و با صراحت خودش به این نکته اشاره کرده: «مرا در نظامیه ادرار بود». او درس خوانده نظامیه است. او در بغداد درس خوانده که مرکز نظامیهها بوده. یکی از مهمترین دانشگاههای جهان اسلام، دانشگاههای نظامیه در سراسر جهان اسلام بوده که دقیقاً مثل دانشگاههای امروز ضوابط داشته. این امر تدبیر خواجه نظامالملک بوده و از نظر تشکیلات منظم بوده، اما محتوای این دانشگاهها فقه شافعی و کلام اشعری بوده و بس. البته ادبیات را که مقدمات بوده، باید میخواندند. ادبیات عربی و فقه شافعی و کلام اشعری. سعدی درس خواندۀ نظامیه است. در این امر هیچ تردیدی نیست و مسلماً در او اثر داشته،
اما هیچ یک از اینها سعدی را نساخته، سعدی را زمان خود ساخته و سعدی معاصر عصر خود بوده است. یعنی عصر خودش را دریافت. اگر میخواست حرفهای دیگران را تکرار کند، تکرار میکرد. اگر میخواست حرفهای نظامیه را تکرار کند، یک قران به درد نمیخورد. نه فقه شافعی و نه کلام اشعری هیچ کدام به درد نمیخورد.
اما سعدی روح زمانۀ خود را گرفت. آن استعدادی که خدا به او داده بود. او معاصر با عصرش بود و مبدأ تاریخ و دورانساز شد و تا زبان فارسی، در حیات است، سعدی همچنان میدرخشد و بلکه تا سعدی، سعدی است، زبان فارسی همچنان میدرخشد.
ما تحصیلکرده نظامیه در جهان اسلام ایرانی فراوان داریم که غزالی از جمله آنهاست. غزالی و سعدی دو چهره بزرگ هستند. اینها اشعری مسلک بودند و اشعریالمدرسه، اما به حکم اینکه به عالم عرفان قدم گذاشتهاند و سعدی هم وارد حوزهی عرفان شده، عارف بزرگی است. عارف نمیتواند که اشعری بماند و باید عبور کند. ممکن است اصطلاحات اشعری بهکار ببرد و میبرد و ممکن است شکل و قیافه اشعریگونه در بیانش باشد و هست، اما عارف دیگر نمیتواند اشعری باشد؛
منبع :دکتر غلامحسین ابراهیمیدینانی
گمنام-۱ در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
ببخشایید
شیخ ان را" اسم " خواسته است
و بختتان سبز .
نمونه زیبایی از فعل مرکب به یادم آمد :
" ویران ساختن " !!
گمنام-۱ در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
بابک گرامی،
از خواندن آنچه گه گاه مینویسید همواره سود برده ام
این بار هم ، اما نه بدان ماناست که همیشه همرای باشم
اگر بشود گفت مهر دوست چرا نگوییم جفای دوست؟
دودیگر جفا در عربی مصدر است و
شیخ در این بیت آنرا سم خواسته است . در باب برساختن فعل های مرکب با زدن نمونه های بسیار داریم که فعل بیرون از مانای اصلی به کار رفته است
( واین تعریف فعل مرکب است و گر نه درس خواندن و مانندان فعل مرکب نیستند)
سخن بر سر جفا زدن است
در برداشت مانایی بیت به گمان هم راییم.
بختتا سبز، روزگارتا ن سپید و چهرتان هماره سرخ باد
پرهام در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۸:
در گذشته مردم ایران از نوعی پارچه برای بستن سر استفاده میکردن به نام دستار مثل این که بالای سره صائب هست دستار با عمامه فرق داره عمامه کامل به دور سر بسته میشه و توسط روحانیون استفاده میشده و میشه اما دستار یه بخشیش به بالای سرمیاد و در گذشته توسط همه مردم استفاده میشده استفاده از دستار در میان برخی از اقوام ایران که هنوز لباس سنتی شون را حفظ کردن دیده میشه مانند مردم سیستان.
نیلوفر در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:
چه زیبا و دلنشینه این شعر...هروقت دلم میگیره و رنجور میشم با خوندنش آرامش بی پایانی میگیرم...خدا رحمتت کنه حافظ جان
بابک چندم در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
پی نوشت:
"اگر که مردوار تحمل نکنم..." -> یعنی همچنان در دل کینه و سیاهی نگه دارم آنگاه به آن "یک دوست" جفا کرده ام
بابک چندم در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
نه خیر، اینجا هم رفتیم در حصر...
بابک چندم در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
خواجو جان،
آورده:
"من اگر مست و خرابم نه چون تو مست شرابم"...
"پی رو" سرکار هم برای شیرفهم شدن خلایق توضیح داده:
"تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی
که سودها کنی ار این سفر توانی کرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد"...
یادت می آید؟ که اولی در جای دیگری آورده:
"رسیدم به صحرایی که عشق از وی پدید آید
بیابد پاکی مطلق هرآنچه در وی پلید آید"...
حالا ببین این بابا چند مرحله را طی کرده...
برادر، همین کارها را کردی که به گرد سعدی نرسیدی و تازه شاگردت هم ازت جلو زد و دودت کرد دیگر... -:)
علی حسینیون در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:
در مصرع 7 و 9 کمد بنظر میرسد که می بایستی کمند باشد
علی حسینیون در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:
در مصرع 7 و 9 بنظر میرسد کمد میبایستی کمند باشد
فرشید در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۳:
با سلام در مصرع اول عشق صحیح می باشد
بابک چندم در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
گمنام -1 گرامی،
درود بر شما و پوزش بابت تاخیر، ذهن بنده را هم که کجاها که نکشاندی؛ رفته بود پی راسپوتین...
مضاف و مضاف الیه رابطه بین دو اسم است و جفا که اسم نَبوَد...جفای دوست را هم که نمی خوانیم و نمی نویسیم "جفایی دوست"...
دوست گرامی برای کاغذ سیاه نکردن، فقط خلاصه می کنم:
از مصرع نخست این بیت دو برداشت ضد و نقیض می توان داشت:
1- این جفای من به دوستان است
2-این جفای دوستان به من است
مصرع دوم نیز به همان صورت می تواند ضد و نقیض باشد...
ولی دریافت من از بیت همانی است که پیشتر آمد:
1-اگر که از بابت جفای دوستان از آنان بگسلم و ببرم رسم مروت و مردانگی نیست
2-اگر که مردانه تحمل نکنم (یا به قول 7 و همچنین بیت بعدی صبور نباشم) آنگاه به "دوست" جفا کرده ام
این " یک دوست" مصرع دوم با "دوستان" مصرع پیشین از یک جنس نیستند...دوستان نماد آدمیان، مردمان است که جفا از آنان سر می زند ولی آن "یک دوست" همانی است که سعدی جا به جا ازو یاد می کند و در اینجا پرهیز دارد که مبادا به او جفا کند.
جان کلام آنکه او می گوید:
اگر بابت جفای مردمان از آنان کینه به دل گیرم و از ایشان بگسلم، رسم مردی و مروت نباشد
اگر که مردوار تحمل نکنم به آن "یک دوست" جفا کرده ام
چند نکته:
اول از همه، این زن است که همواره معروف به صبوری و بردباری و تحمل بوده و نه مرد که به بی خیالی شهره است...اینرا که من و شما بدانیم سعدی نیز بی شک می دانسته.
دوم،
-در باب زدن اگر توجه کنید نمونه های دیگری از زدن و زنم داریم:
قیدش را زدم یا (ب)زنم، قید یعنی زندان و حصر...حال حصر و زندان زدنی است؟
در اینجا یعنی صرف نظر کردن، بی خیال شدن
-فلانی به بیابان زد، من هم اگر چنان شود به بیابان زنم...آیا بیابان زدنی است؟
هم معنی مجنون شدن دهد و هم راه بیابان در پی گرفتن...
در خاتمه به همان "یک دوست" سوگند که من یکی نه نشانه ای از زن و نه از زن ستیزی در این بیت و غزل می بینم، و اینهم هیچ ربطی به علاقه داشتن و یا نداشتن به سعدی ندارد...
(و گمانم بر آنکه 7 و اردشیر و چند نفر دیگر در بالا موافق باشند)
سرت سبز و دلت خوش باد جاوید
سراج در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳:
این بیت از این غزل جا افتاده، در» حافظ به سعی سایه « هم این بیت هست لطفاً تصحیح فرمایید، با درود و سپاس بی کران...
مـا درد پنـهان با یار گـفتیم
نتوان نهفتن درد از طبیبان ...
غزل کامل...
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
درج محبت بر مهر خود نیست
یا رب مبادا کام رقیبان
آن گل که هر دم در دست بادیست
گو شرم بادش از عندلیبان
» مـا درد پنـهان با یار گـفتیم
نتوان نهفتن درد از طبیبان «
یا رب امان ده تا بازبیند
چشم محبان روی حبیبان
ای منعم آخر بر خوان جودت
تا چند باشیم از بی نصیبان
حافظ نگشتی شیدای گیتی
گر میشنیدی پند ادیبان
حافظ به سعی سایه
علی حسینیون در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۸ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » ساقینامه:
دگر طعنهٔ باده بر ما مزن
که صد بار زن بهتر از طعنه زن
متاسف شدم که این شاعر بسیار زیبا سخن نه تنها آزاده نبوده و دریاره زن اینچنین سخن سرایده، بلکه آنقدر در بند نان شب و موقعیت دنیوی نیز میبوده که چنین مدحی از شاه عباس بسیار ظالم سلسله صفوی نموده.
مهــراد در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:
"ناسخ و منسوخ دارد" بهترین جوکی بود که خوندم!
دایما در حال مالهکشی هستند دوستان عزیز!
اردشیر در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸: