گنجور

حاشیه‌ها

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳ - آموختن وزیر مکر پادشاه را:

"حکم مر" در بیت هفتم به چه معنی است؟

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴ - تلبیس وزیر با نصاری:

گفت گفت تو چو در نان سوزنست
از دل من تا دل تو روزنست
من از آن روزن بدیدم حال تو
حال تو دیدم ننوشم قال تو
به نظر بنده، این دو بیت در ادامه صحبت های وزیر به ترسایان و شرح قصه خود با شاه است. یعنی وزیر برای ترسایان تعریف می کند که وقتی شاه فهمید که من تقیه می کنم و دین خود را پنهان می کنم، به من گفت که سخن تو مانند نان در سوزن مرا آزار می دهد (یا مثل روزن های نان می ماند که از آن نور می تابد و می توان آن طرف نان را از درون آن دید) و من از درون و حال تو آگاهم.

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵ - قبول کردن نصاری مکر وزیر را:

بنظرم بهتر است در بیت دوم عبارت "براز" به شکل رسم الخط امروزی "به راز" نوشته شود تا مفهوم تر باشد.

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را:

یار با او غار با او در سرود
مهر بر چشمست و بر گوشت چه سود
بنظرم یعنی اگر یار غار هم باشی، ولی اگر بر چشم و گوشت مهر باشد تو را سودی نخواهد داشت.

دکتر محسن در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۹ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷ - جام جهان بین:

بحر رمل مثمن مخبون محذوف
یکی از شاهکارهای بسیار زییا
از اشعاریه که آرامشی توام با هیجان میده
بسیارزیبا

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را:

اسپ جانها را کند عاری ز زین
سر النوم اخ الموتست این
"النوم اخ الموت" اشاره به حدیثی است که می گوید خواب برادر مرگ است.

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را:

بشنو از اخبار آن صدر الصدور
لا صلوة تم الا بالحضور
این حدیث از پیامبر (ص) را بشنو که: هیچ نمازی تمام یا کامل نیست مگر به حضور قلب.

مصطفی داغمه چی در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶:

با سپاس از گنجور. احتمالا در بیت چهارم نباید "فقیه از رقص در حالت" باشه؟
---
پاسخ: با متن چاپی مقایسه شد: «فقیر» آمده.

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:

ظاهرا سعدی در بیت های آخر از این رویای شیرین که یار در برش هست بیدار میشه و به واقعیتی بر میگرده که در آن تنها و در هجر یار داره پیر میشه.

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:

@Reyhane: هیچ بشکالی در کار نیست. در سیز بودن درخت که جای شک نیست!

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷ - قصهٔ دیدن خلیفه لیلی را:

کیف مد الظل نقش اولیاست
کو دلیل نور خورشید خداست
"کیف مد الظل" اشاره دارد به آیه:
أَلَمْ تَرَ إِلَی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاکِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلًا ﴿الفرقان:45﴾
آیا ندیده‏ ای که پروردگارت چگونه سایه را گسترده است و اگر می‏ خواست آن را ساکن قرار می‏ داد آنگاه خورشید را بر آن دلیل گردانیدیم (45)
و
اندرین وادی مرو بی این دلیل
لا احب افلین گو چون خلیل
"لا احب الافلین" اشاره دارد به آیه:
فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَی کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ ﴿الانعام:76﴾
پس چون شب بر او پرده افکند ستاره‏ ای دید گفت این پروردگار من است و آنگاه چون غروب کرد گفت غروب ‏کنندگان را دوست ندارم (76)

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷ - قصهٔ دیدن خلیفه لیلی را:

چون بحق بیدار نبود جان ما
هست بیداری چو در بندان ما
می گوید که بیداری ما (آدم های خاکستری) از خواب مان هم بدتر است؛ برعکس مردان خدا (که در بخش قبل وصف آن ها را ستود)، که در بیداری شان هم همچون خواب، به دنیا و مافیها دلبستگی و وابستگی ندارند.
سپس، می گوید علت این است که ما گرفتار توهمات و لگدکوب خیال شده ایم:
جان همه روز از لگدکوب خیال
وز زیان و سود وز خوف زوال
و نتیجه آن می شود:
نی صفا می‌ماندش نی لطف و فر
نی بسوی آسمان راه سفر
چنین کسی، در حقیقت بیدار نیست بلکه خفته است، حتی اگر در ظاهر بیدار باشد:
خفته آن باشد که او از هر خیال
دارد اومید و کند با او مقال
چنین آدمی همان طور که در خواب محتلم می شود، در بیداری هم دقیقا با همان مکانیزم و به همان صورت آن بلا سرش می آید:
دیو را چون حور بیند او به خواب
پس ز شهوت ریزد او با دیو آب
چونک تخم نسل را در شوره ریخت
او به خویش آمد خیال از وی گریخت
ضعف سر بیند از آن و تن پلید
آه از آن نقش پدید ناپدید
مثل همچون شخصی مانند صیادی است که بجای شکار مرغ، در پی سایه مرغ می دود و تیرهای خود را هدر می دهد:
مرغ بر بالا و زیر آن سایه‌اش
می‌دود بر خاک پران مرغ‌وش
ابلهی صیاد آن سایه شود
می‌دود چندانک بی‌مایه شود
بی‌خبر کان عکس آن مرغ هواست
بی‌خبر که اصل آن سایه کجاست

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳:

@علیرضا: "آبرویی نیست پبشِ آنِ آن زیبا پسر" یعنی که پیش جمال آن زیبا پسر.اشاره به مصرع اول داره.

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷ - قصهٔ دیدن خلیفه لیلی را:

کیف مد الظل نقش اولیاست
کو دلیل نور خورشید خداست
اندرین وادی مرو بی این دلیل
لا احب افلین گو چون خلیل
"کیف مد الظل" اشاره به آیه:
أَلَمْ تَرَ إِلَی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاکِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلًا ﴿الفرقان:45﴾
آیا ندیده‏ ای که پروردگارت چگونه سایه را گسترده است و اگر می‏ خواست آن را ساکن قرار می‏ داد آنگاه خورشید را بر آن دلیل گردانیدیم (45)
و "لا احب افلین" اشاره به آیه:
فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَی کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ ﴿الانعام:76﴾
پس چون شب بر او پرده افکند ستاره‏ ای دید گفت این پروردگار من است و آنگاه چون غروب کرد گفت غروب ‏کنندگان را دوست ندارم (76)
می باشد.

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲:

دُرج(dorj)در عقیقین= صندوقچه جواهراتی با دَری از جنس عقیق(کنایه از لب های او)

اباصلت وزیری در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸:

چه باید نازش و نالش بر اقبالی و ادباری
که تا بر هم زنی دیده نه این بینی نه آن بینی
درشعر به صورت اشتباه به جای نالش ، بالش نوشته شده است

یاسر در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱:

با عرض سلام و ادب سوالاتی داشتم :
1 مفهوم کلمه بخ بخ در بیت ششم چیست؟
2 بیت آخر برای اینجانب غیر قابل فهم است . اگر راهنمایی کنید سپاسگزار خواهم بود .
تشکر فراوان

سهیل در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:

سالها پیش متنی از منتقد و کارگردان فقید ایرج کریمی درباره این شعر خوآندم که بنظر این حقیر بسیار دلنشین نگاشته شده ... قبل از نقل نظر ایشان قسمتی از کتاب تذکره اولیا را درباره یکی از صفات سالک عرض مینمایم .. مریدی از پیر خود که در بستر مرگ بود سوالی پرسید که عارف کیست ؟ پیر هم در پاسخ گفت عارف کسی است که از زمان سحر که خواب برمی خیزد تا شب که سر بر بالین میگذارد خود رو بدترین بنده خدا بداند و هر روز بکوشد تا خود و تنها خود را اصلاح نماید و فردا آن نیز همچنان ،،،، مانند داستان حضرت موسی علیه سلام در هنگامی که بفرمان خدا قرار شد بدترین آفریده اورا برای خدا ببرد ،، و در محل قرار خود حاضر شد و دریافت اعتقاد به بدی در مومن ایجاد اصلاح را هر لحظه واجب میکند
اینجانب معتقد هستم حافظ رحمت الله علیه نیز مانند همه مومن انگشت شمار هر عصری بصورت قلبی و عمل گرایانه خود را خطاکار و محتاج عنایت حضرت حق میدانست همچون مولا علی علیه سلام که هنگام نماز دردی در ایشان، دیگر دردها را ناچیز می ساخته ،، که تیر از پای مبارکش خارج میگردند
القصه جناب آقای کریمی پس از تصویر کردن فضای اولیه سروده شدن این بیت یعنی مجلسی که مریدان در یکسو نشسته و پیر در سوی دیگر به آنها نظر میکند آنهم نظر و نگاهی که درون میبیند ،، و سکوت او هزار حرف دارد و نگاهش هزار لطف و آموزه و اصلاح .... در چنین مجلسی که حافظ خود را خطای قلم صنع میداند ( هرچه هست از قامت ناراست و بی اندام ماست ور نه تشریف تو بر بالا کس کوتاه نیست ) لاجرم این سخن پیر که میگوید خطا بر قلم صنع نرفت ،،، آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد ..را هم در جواب میطلبد....

سینا فارسیان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:

و این داغ بلندان انقدر وسیع هست که ...
داغ بلندان (دل) و داغ متظاهران و ریاکاران
شیخ بهایی هم داغدار بود
ما و زاهد شهریم هردو داغدار اما
داغ ما بود بر دل داغ او به پیشانی

حافظ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

فقدد جان عزیزم
هر چه جستم آتشکده را نیافتم
و ضمناً بیگ بنگ
آغاز دنیا نیست و و تنها گسترش دنیا هست و این هم صرفا یکی از نظریات است و هیچ ربطی با اعتقادات زرتشتیان ندارد...

۱
۳۲۸۸
۳۲۸۹
۳۲۹۰
۳۲۹۱
۳۲۹۲
۵۴۷۵