گنجور

حاشیه‌ها

نادر.. در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:

صبا!
خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز...

آیدا در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

من برام شعرها خیلی سنگینه چطوری میتونم بیشتر بفهمم

۷ در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

فراموش نباید کرد که سعدی بر زبان عرب هم مانند فارسی چیرگی بیچون و چرا داشته است درست برعکس حافظ

۷ در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

مثل ابیات فارسی معنی دیگر هم میتوان برداشت کرد:
هشیاری را سرزنش کن که مردمان را اینچنین از شدت مستی از خود بیخود کرده است.

۷ در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

معنی سرراست:
ای هشیار کسی را سرزنش کن که مردمی را چنین مست و از خود بیخود کرده است.

۷ در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

رفت را خودم اضافه کردم
ترک الناس یعنی مردم خود را ترک کردند-از خود بیخود شدند
به خاطر چه چیزی؟
شدت مستی

۷ در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را
قل لصاح ترک الناس من الوجد سکاری
هیچکدام از دوستان این بیت را درست معنی نکردند.
هیچ هشیار ما را به دلیل مستی سرزنش نمیکند
بگوی ای هوشیار این(سرزنش)را به کسی که مردمی را چنین از خود بیخود کرد و رفت

حمید در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۵:

دوستان کسی می داند که بحر عروضی «مستفعلتن مستفعلتن» چیست؟

حمید در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۵:

دوستان کسی می داند که بحر عروضی چیست؟

س در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵:

آقای یاسر بختیاری (یاس) هم این آهنگ رو خوندن از دست ندینش

گمنام در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

خرچنگ را فراموش کردید،و عشق آتش چنگ را و چنگ
و چنگو را ( باصدای زیر)
لاک پشت را "سنگ پشت "و هم " کاسه پشت "
گفته و میگویند
و ای بسا به تازگی چنگ پشت نیز
" دسته ای گل بود کز دورم ربود
چون بدیدم آتش اند چنگ داشت"
گویا از خاقانی است و ناظری به زیبایی خوانده است

نیکومنش در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳:

درود بیکران بر دوستان جان
-بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تاب من به جهان طره فلانی داد
قامتم چون ساقه گل بنفشه از جفای محبوب ازلی خمیده شده و داغ عشقش دلم را داغدار خود کرده بود قضا را دوش به نزد دلستان
(عاشق واصل،پیر و راهنما نمادی از معشوق ازلی) گل اندامی رسیدم و از جفاهای معشوق گلایه مندی کردم و گفتم این قامت خمیده من از
افسون گریهای محبوب ازلی است که همنشین تو بوده و از او نشان به خوبی داری (فلانی)
2-دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
دلم آن شاهد ازلی که محبوب خویش را در ازل مشاهده کرده و حسن او را چون گنجینه ای در درون خویش‌ به یادگار داشت چنین بر او حکم شده است گه نگهبانش تو باشی و ‌کلید اسرارش به دست چون تو دلستانی باشد(گل همان نماد معشوق)
3-شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب
به مومیایی لطف توام نشانی داد
خداوندا به راهنمایی و ارشاد آن پیرطبیب (دلستان )خاضعانه و خاشعانه به درگاه تو به پناه امده ام که تنها لطف بیکران تو چاره دلشکستگان می باشد
4-تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد
خداوندا با تمام وجود آرزومند سلامتی تن و روح و روان خاطر آن دلستان
(پیر راهنما) هستم که دست نیازمند مرا گرفت و مرا در طی طریق رهنمون و یاری کرد
5-برو معالجه خود کن ای نصیحتگو
شراب و شاهد شیرین که را زیانی داد
می دانم بعد از شنیدن این حقایقی که فاش کردم عده ای مرا سرزنش و ملامت خواهند کرد ولی بهتر است که آن عده علاج تعلل های خود کرده و به من بگویند که شراب نوشی از دست پیری که خود به شهود آن یار شیرین زبان رسیده به چه کسی تا کنون زیان رسانیده است
-گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت
دریغ حافظ مسکین من چه جانی داد
در جمعی از حلقه عشاق و رقیبان عشق بودیم که آن دلستان به اتفاق بر ما پیش آمد و رو به رقیبان عشق من گفت که دریغا که حافظ از جان دادگان معشوق ازلی است و همه آن عاشقان را در خماری وصال در انداخت و برفت
سر به زیر و کامیاب

آزمایش در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۰۷ دربارهٔ وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۱ - سر آغاز:

سلام وحشی بافقی این شاعر بزرگ و گرانقدر ایرانی که بسیاری از شعرهای این شاعر بزرگ با خواندن اشعار آن احساس آرامش می کنید

بابک ۲۵۰ در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۰:

در بیت ششم " گرزان" به معنی زاری‌کنان و نالان است ظاهرا.

پائیز در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

این شعر را هنرمند محبوب أفغانستان احمد ظاهر که مقلب به الماس شرق و سلطان موسیقی است بسیار زیبا خوانده پائیزی از تاجکستان

رحیم غلامی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴:

با سلام لطفا تصحیح کنید: باد و قبله در ره توحید نتوان رفت راست
به این صورت: با دو قبله ...

۷ در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

از چنگ به معنی خمیدگی واژه هایی مانند:
چنگال:(چنگال پرندگان و آدمی و جانوراان و غذاخوری)
چنگک و چنگال(در کشاورزی)
داریم
به چنگ فلانی در آمد یعنی پنچه دست را خمید و برگرفت
چنگ پشت:فرتوت و پیر(خمیده پشت)
لاک پشت را گاهی چنگ پشت گفته اند
چنگ خمیده قامت می‌خواندت به عشرت
مست است و در حق او کس این گمان ندارد

همیرضا در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲:

نکته مهم در مورد سفرنامه ابن بطوطه فاصله زمانی او با سعدی است (او متولد 705 هجری قمری حدود 10 الی 15 سال بعد از وفات سعدی است) و نکته دیگر آن که طبق نقل دکتر محمدعلی موحد (مترجم سفرنامه ابن بطوطه) این مکان (خنسا) در ساحل شرقی چین است که فاصله جغرافیایی زیادی با شیراز و ایران دارد. از این جهت شعر سعدی در کمتر از یک قرن در دورترین نقاط شناخته شده بوده و نفوذ فرهنگ ایرانی و زبان فارسی تا آنجا بوده.
متن ترجمه فارسی دکتر موحد (جلد دوم سفرنامه ابن بطوطه صفحه 305) به شرح زیر است:
«امیر بزرگ «قُرطَی» که امیرالامرای چین است ما را در خانهٔ خود مهمان کرد و دعوتی ترتیب داد که آن را «طوی» می‌نامند و بزرگان شهر در آن حضور داشتند. در این مهمانی آشپزهای مسلمان دعوت کرده بودند که گوسپندها را ذبح کرده غذاها را پختند. این امیر با همه عظمت و بزرگی که داشت به دست خود به ما غذا تعارف می‌کرد و قطعات گوشت را به دست خود از هم جدا می‌کرد و به ما می‌داد. سه روز در ضیافت او به سر بردیم هنگام خداحافظی پسر خود را به اتفاق ما به خلیج فرستاد و ما سوار کشتی شبیه حراقه شدیم و پسر امیر در کشتی دیگری نشست، مطربان و موسیقی‌دانان نیز با او بودند و به چینی و عربی و فارسی آواز می‌خواندند. امیرزاده آوازهای فارسی را خیلی دوست می‌داشت و آنان شعری به فارسی می‌خواندند، چند بار به فرمان امیرزاده آن شعر را تکرار کردند چنان که من از دهانشان فرا گرفتم و آن آهنگ عجیبی داشت و چنین بود:
تا دل به محنت داده‌ام
در بحر فکر افتاده‌ام
چون در نماز استاده‌ام
گویی به محراب اندری»
متن عربی به نقل از اینجا به این شرح است:
ذکر الامیر الکبیر قرطی
وضبط اسمه بضم القاف وسکون الراء وفتح الطاء المهمل وسکون الیاء، وهو أمیر أمراء الصین أضافنا بداره وصنع الدعوة ویسمّونها الطّوی ، بضم الطاء المهمل وفتح الواو، وحضرها کبار المدینة وأتی بالطباخین المسلمین فذبحوا وطبخوا الطعام، وکان هذا الامیر علی عظمته یناولنا الطعام بیده ویقطع اللحم بیده، وأقمنا فی ضیافته ثلاثة أیام، وبعث ولده معنا إلی الخلیج فرکبنا فی سفینة تشبه الحرّاقة، ورکب ابن الامیر فی أخری ومعه اهل الطرب وأهل الموسیقی، وکانوا یغنون بالصّینی وبالعربی وبالفارسی وکان ابن الامیر معجبا بالغناء الفارسی فغنوا شعرا منه وأمرهم بتکریره مرارا حتی حفظته من أفواههم وله تلحین عجیب وهو.
تا دل بمهرت داده أم در بحر فکر افتاده أم ... جون در نماز ایستاده کویی بمحرابم دری

گمنام در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:

دوست جان
دست از بدگویی پشت سر مردگان بردارید،
به خود پناه ببرید و به یاد بدارید:
دسته ای سبزه بر سر آب بقا نه تنها ناگزیر که هم بسیار زیباست!!.

۱
۳۰۱۶
۳۰۱۷
۳۰۱۸
۳۰۱۹
۳۰۲۰
۵۵۲۶