محمد مقدم
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
علت نوشتن مطلب بالا که شاید فکر کنید بی ارتباط غزله این بود که دیدم بیشترین جدل بر سر معنی ابیات همین غزله . وقتی عزیزان خیرخواه همدیگه بوده و ملاک و محک داشته باشن سعی در به کرسی نشاندن نظر خود نخواهند داشت ، از من و منیت دور خواهند بود . دوستی که پافشاری میکنه رو حرفاش آیا نمیدونه که به مدت سی سال از علامه طباطبائی کلمه « من » شنیده نشد ! بر سر مزار حضرت حافظیم کسی که تندخوئی رو به این شکل کنار میزاره :
پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیدست بو
از مستیش رمزی بگو تا ترک هوشیاری کند
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
موجودات زنده « دین سرخود » متولد میشین ( کل مولود یولد علی الفطرة ، فطرت الله اللتی فطر الناس علیها ، لا تبدیل لخلق الله ، ذالک دین القیم)
حالا این دین محکم چیه که تمام متولد شده ها با اون متولد میشن؟ به نظر میرسه مهر و مخصوصا مهر مادری باشه . در ده سال اخیر دانشمندان آزمایشی روی کلاغ ها انجام دادن به این ترتیب که روی پای چندین کلاغ که نسبتشون باهم مشخص بود پلاک نصب کردن، اسم و نسبت هر یک با دیگران مشخص بود ، پدر و مادر جوجه کلاغی فوت شد . دیدن اقوام دیگه جوجه کلاغ از اون نگهداری کردن . الان مهر ورزی حیوانات حتی به گونه های غیر خود و حتی ایثارگری اونها کاملا اثبات شده . پس بهتره بگیم موجودات زنده « مهر سرخود» متولد میشن .
علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان اواخر عمر شعری داره که آقای شهرام ناظری هم اون رو خونده :همی گویم و گفته ام بارها ، بود کیش من مهر دلدارها - پرستش به مستیست در کیش مهر ، برومند زین جرگه هوشیارها - کشیدند در کوی دلدادگان ، میان دل و کام دیوارها....
آئین مهر یا میترائیسم به شکلی که شاید نظری شخصی باشه توی قرآن هم اومده . میگه در آینده افرادی رو خدا میاره که هم اونا خدا رو دوست دارن هم خدا اونها رو ( سوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه)
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳:
با درود بر عزیزانی که الان و بعد از هفتصد سال شکوفا شدن حضرت حافظ رو میبینند. در باره بیت ۲ و ۶ : مزار و تربت بزرگان دیوان اشعار و فرزندان و نوادگان نیکو مرامشون هست . اگر میخواهید قدر عزیز ازدست رفته ای رو بدونید و رحمت و فاتحه بفرستید ، به فرزندان و نوادگان ایشون توجه کنید یا نیکی های ایشون رو یادآوری کنید.
چنین گفت فردوسی پاکزاد که رحمت بر آن تربت پاک باد ...
الان ما در اینجا و در خانه مان و در این انجمن بر سر مزار حضرت حافظ هستیم و با ذکر خیر حضرت ایشان ، بیان میداریم که « ثبت است بر جریده عالم دوام او ». دربیت ۲ حضرت حافظ از دودی که از کفن بر آمده صحبت میکند . جسارت میکنم و از خنده دلگشائی که باعث شکوفا شدن ایشان در گذشته و حال شده صحبت میکنم
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو . خنده دلگشائی توسط کسی هفتصد سال پیش دیده شده که هم اون فرد رو شکوفا کرده و هم ما که در زمان حال هستیم رو شکوفا میکنه . ما میتونیم طره مشکسای حضرت دوست رو با چشم دل ببینیم و با مشام جان استشمام کنیم ، این بوی خوش میتونه در این انجمن و از دیوان حضرت حافظ شنیده بشه
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:
بیت ۴ - ...که در این خیل حصاری به سواری گیرند . یه روز عرفا و زهاد و دراویش و صوفیان و جوکیان جلسه داشتن که هر یک از شهری و روستائی با وسیله ای وارد میشدند ، هر یک به فراخور مقام و کرامت وسیله عجیبتری رو سوار شده بود . یه نفر داد زد ببینید شیخ ما اژدها رو زیر سلطه داره ! سوار بر اژدها شده و داره میاد ! فرد دیگه ای گفت یار مارو نگاه کنید که بر چینه سوار شده و داره شرفیاب میشه.چینه و دیوار وحصار جامد و چسبیده به زمین رو به حرکت وا داشتن کرامتیست فوق تصور انسانی . بله نسبت کرامت خوبان و نه فقط خوبرویان ظاهری به دیگران ایچنین است. به همین دلیل حضرت حافظ میفرمایند :
بر این راق زبرجد نوشته اند به زر
که جز نکوئی اهل کرم نخواهد ماند
نکوئی و نیکی و خوبی یگانه گوهر هستیست
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:
۱- مرحله اول رشد : مغبچه و شاهد عهد شباب و شیرین پسران نمادهای خداوند میتوانند باشند اونجا که سهراب عزیز میگه : دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتیست ... هم مغبچه این غزل هم سهراب عزیز تاکید بر شستشوی ذهنی و چشمی دارند (چشمها را باید شست ). ولی سودای برخورداری از یاقوت مذاب آلوده کننده است
۲- مرحله دوم ، مرحله خدمتکاریست : کیمیائیست عجب بندگی پیر مغان خاک او گشتم و چندین درجاتم دادند
۳-مرحله سوم رشد که نماد دیگر خداوند است پیرمغان هست
۴- مرحله چهارم رشد . قرار گرفتن در آغوش پناه پناهجویان هست تا آنجا که خود ، حافظ مردم شوی
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴:
در باره بیت ۲ و ۵ : دو مجموعه داریم اگر هر مجموعه رو یک دایره فرض کنیم ، رستگاری ( رهائی از غم ) مشروط به بیرون آمدن از دایره خودخواهی و قرار گرفتن در دایره غیرخواهیه . اون هم نه غیری که شبیه من ذهنی من باشه . ما عزیزانمون رو برای اسمشون و ذهنیتشون دوست نداریم ، خود خودشون رو دوست داریم .
من ذهنی و توی ساخته شده توسط ذهن من و خدای ذهن ساخته وجود ندارند و نمیتوانند قبله باشند . ما باید عاشق حقیقت همدیگه بشیم . به هر حال در این ابیات و در ابیات دیگر از عرفای دیگر ، خود خواهی و خود پسندی و خود پرستی و حب النفس مادر همه بیماریها تلقی شده . خود را ندیدن یعنی به خود نمرات مثبت و منفی ندادن ( چون نمرات مثبت مارو مغرور و نمرات منفی مارو افسرده میکنه) راه نجاته . خوان دوازدهم هرکول مربوط به این قضیه میشه اونجا که هرکول قبول میکنه طویله اوژن رو پاک کنه. سعدی در این باره میگه : سیلاب نیستی را سر در وجود من نه کز خاکدان هستی بر دل غبار دارم . ما باید نیست بشیم ، باید خودمون رو بکوبیم و از نو بسازیم
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳:
در بیت۵ ، همه رودهای همه باغکاران میتونه زنده باشه . ( وقتی مثل سهراب به آب نگاه کنیم ) . آب از نظر شیمیائی مرده شمرده میشه ولی بدون اون هیچ نوع زندگی روی زمین نخواهیم داشت . و نسیم سحری و باد صبا و پاکی باغکار به آب رنگ زندگی میده
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
در ادامه بیت ۳ : حافظ نیازی به مسکن مألوف نداره ، خداش و خودش مسکن بشریت هستن
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
دربیت۳، حفاظ ، معنی اسم مبارک حضرت حافظه . حضرت حافظ در آغوش پناه پناهجویان ( غیاث المستغیثین) قرار داره ، دیگه نیازی به حفاظ نداره ، ره یافته شده و میلیونها گدا رو تبدیل به قارون میکنه ، خودش حفاظ و حافظ ماست به ساحل امن رسیده و ما رو هم در سفینه خود از غرق شدن و گمگشتگی نجات میده ، در ضمن حافظ اسرار الهی هم هست . در فرهنگ کردستان هم فردی بوده به نام حضرت غوث .که هنوز هم به اسمش قسم میخورن . شاید عبدالقادر غوث گیلانی باشه
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:
سرود عشق بخوانید و در فراز کنید
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۱ دربارهٔ حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - قصیدهٔ در مدح قوام الدین محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع:
بیار باده که یک حکایت فاش
بگویم و بکنم رخنه در مسلمانی
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:
احساس شاگرد حافظ اینه : هرآنکه دلش زنده شد به عشق ، شب و روز به سیرتش سجده کنید
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:
هرآنکه دلش زنده شد به عشق
شب و روز به سیرتش سجده کنید
محمد مقدم در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۰ در پاسخ به محمد دربارهٔ حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - قصیدهٔ در مدح قوام الدین محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع:
درود بر حضرتعالی . بله بکنم درسته . از کسی شنیدم که در نسخه ی انجوی بکنم ذکر شده . این بیت و بیت زیرنش حکم قطعی میده در باره ی زاهد ظاهر پرست