رضا از کرمان
تاریخ پیوستن: ۶م شهریور ۱۴۰۰
سلام بنده محمدرضا ذویاور ساکن کرمان شاعر و دوستدار شعر وادب ومخلص تمامی همراهان گنجور میباشم
آمار مشارکتها: | |
---|---|
حاشیهها: |
۷۲۸ |
رضا از کرمان در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۴ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۶۹ - بیان آنک مخلوقی کی ترا ازو ظلمی رسد به حقیقت او همچون آلتیست عارف آن بود کی بحق رجوع کند نه به آلت و اگر به آلت رجوع کند به ظاهر نه از جهل کند بلک برای مصلحتی چنانک ابایزید قدس الله سره گفت کی چندین سالست کی من با مخلوق سخن نگفتهام و از مخلوق سخن نشنیدهام ولیکن خلق چنین پندارند کی با ایشان سخن میگویم و ازیشان میشنوم زیرا ایشان مخاطب اکبر را نمیبینند کی ایشان چون صدااند او را نسبت به حال من التفات مستمع عاقل به صدا نباشد چنانک مثل است معروف قال الجدار للوتد لم تشقنی قال الوتد انظر الی من یدقنی:
درود بر شما
یعنی من چون قلم در میان انگشتان اویم ودر میان عبادت و اطاعت کنندگان او بینا بینی عمل نمیکنم .
رضا از کرمان در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۰۰ در پاسخ به امیرالملک دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:
درود بر شما
شاد باشی
رضا از کرمان در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۳ در پاسخ به سیاوش عیوضپور دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۱۵ - حکایت سفر هندوستان و ضلالت بت پرستان:
درود بر شما
خدا را شکر شما از خرد بویی بردی عزیزم
اگه دوست عزیز منظورت بنده است اولا من دشمن اسلام نیستم و اسلام اصلا نیاز به دشمن نداره فدات شم ولی از اینکه با شما بحث میکنم در بیخردی خودم واقعا شک ندارم .
شاد باشید
رضا از کرمان در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۰ در پاسخ به مهرناز دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۹ - قصهٔ مکر خرگوش:
درود بر شما
عزیزم سنی یعنی بلندمرتبه،رفیع ،والا مقام
در دفتر پنجم داریم
تا کنی مر غیر را حبر و سنی
خویش را بدخو و خالی میکنی
یعنی با تفسیرهایی که از روی هوس وهوای خودت بر قرآن انجام میدی ارزش والای اون رو تقلیل میدی
شاد باشی
رضا از کرمان در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۲ در پاسخ به سیاوش عیوضپور دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۱۵ - حکایت سفر هندوستان و ضلالت بت پرستان:
درود بر شما
شما خودتون با خدا حرف زدید که چنین نظری داری شاید هم نماینده ایشونید ما نمیدونیم
این حرف آدمهای متوهم افراطی خود شیفته را تکرار نفرمایید اسلام عزیز هیچ گلی به سر کسی نزده عزیزم
شاد باشید
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۴ - رجوع به قصهٔ رنجور:
درود بر شما
در مصرع دوم را بنظر اضافه است و وزن شعر را خراب میکند
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۴ - رجوع به قصهٔ رنجور:
درود بر شما
این بیت اشکال در قافیه دارد ولی اگر" ما شئتم اعملو " بشه بخونیش قافیه درست میشه شاید هم اینجوری بوده اشاره به ایه 40 فصلت :
إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیَاتِنَا لَا یَخْفَوْنَ عَلَیْنَا ۗ أَفَمَنْ یُلْقَیٰ فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِنًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ ۚ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ ۖ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
مسلماً کسانی که معانی و مفاهیم آیات ما را از جایگاه واقعی اش تغییر می دهند [و به تفسیر و تأویلی نادرست متوسل می شوند] بر ما پوشیده نیستند. آیا کسی را که در آتش می افکنند، بهتر است یا کسی که روز قیامت در حال ایمنی می آید؟ هر چه می خواهید انجام دهید، بی تردید او به آنچه انجام می دهید، بیناست.
شاد باشید
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۵۲ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱۵ - الحکایه و التمثیل:
درود بر شما
حال آدم بخیل این حکایت دقیقا با ضرب المثل " نه خود خورد نه کس دهد گنده کند به سگ دهد " مشابهت داره و متناظره
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۰۶ در پاسخ به فیروزه سعادت یار دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:
درود بر شما
تا جایی که بنده شنیدم وخواندم نادر شاه پس از فتح هند جواهرات بیشماری به غنیمت گرفت که همه جا صحبت از کوه نور ودریای نور است جایی ندیدم عقیق را به نادر نسبت بدن اگر سندی دارید لطفا ارایه بدید ممنون میشم ضمن اینکه عزیزم از نظر زمانی وتاریخی نادر ومولانا باهم نسبتی ندارن اگر مقصود شما نادر شاه افشاره
شاد باشی عزیز
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۸ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۱۱ - حکایة العابد الذی قل الصبر لدیه فتفوق الکلب علیه:
درود
عشاء با کسره ع به معنای وقت نماز در اولین تاریکی شبانگاهی و عشاء با فتحه ع به معنای غذای شبانگاهی یا شام میباشد مثل عشای ربانی
شاد باشید
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۵۶ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۱۱ - حکایة العابد الذی قل الصبر لدیه فتفوق الکلب علیه:
درود
قبل از هر چیز به زیبایی این مثنوی بنده معترفم ولیکن نکته ای که جالب وقابل تامله اینه که چرا عرفا وعلمای مسلمان همواره زرتشتیان گرامی وشاید بهتر بگم سایر پیروان ادیان الهی را در آثار خود به عنوان دشمن خدا معرفی کرده اند این نوعی خود شیفتگی نیست؟ وبقول خود جناب شیخ بهایی
با همه خود بینی وکبر ومنی
لاف تقوی وعدالت میزنی
ما مسلمین اگر تنها به کتاب آسمانی خود هم یقین داشته باشیم هرگز نباید چنین باوری را قبول داشته واشاعه دهیم در ابتدای قرآن سوره بقره خداوند این کتاب را راهنمای پرهیزکاران معرفی کرده سپس یکی از شروطی را که برای پرهیزکاران معرفی نموده چنین است :
وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ
آنها به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین نازل گردیده) ایمان میآورند، و به رستاخیز یقین دارند. (۴ بقره ) حال جای این سوال باقی است کسانی که اولین شروط خدا را رعایت نمیکنند آیا واقعا پرهیزکارند کسانی که گبر وترسا را دشمن خدا مینامند. آیا واقعا ایشان دشمن خدایند مثلا دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان نظر داری . نوع دین هر فرد قبل از اینکه انتخابی باشد به نوعی از خانواده ومحدوده جغرافیایی او کسب میشود و اطلاق کلمه دشمن خدا بنظر نه جالبه ونه منصفانه .
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۵۳ در پاسخ به اشکان دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۴ - فِی التَّأَسُّفِ وَ النّدامَةِ عَلیٰ صَرْفِ الْعُمرِ فیما لایَنْفَعُ فِی الْقِیامَةِ وَ تأْویلِ قَولِ النَّبیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم: «سُؤْرُ الْمُؤْمِنِ شِفاءٌ»:
درود بر شما
عزیزم لته به معنای پارچه کهنه درسته
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۵:
درود
در انتهای حکایت معنی حدیث این است
مهمان را گرامی بدار هرچند کافر باشد
ضمن اینکه اصلا روایتی از رسول اکرم بدین مضمون وجود ندارد.
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۵۶ در پاسخ به فر ناز دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:
فرناز گرامی درود
شک نیست هرکس به تعبیری میتونه برداشت خودش را از غزل داشته باشه تا کدام به منظور سراینده نزدیکتر باشه ولی اینکه شما فرمودی بعید بنظر میرسه والله اعلم .
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵۷:
درود برشما
بدلیل تعدد حکایات روایت شده از آب حیات یا آب حیوان وکارکترهای زیادی که در اقوام مختلف برای خلق این داستان از آنها استفاده شده نمیتوان نقل واحدی از این حکایت ارایه داد حتی در آدرسی که در حاشیه قبل دادم اگر دقت کنی خود نظامی سه روایت فارسی ،رومی وعربی را نقل کرده ،ولیکن برای روشن شدن موضوع بیت مورد سوال به داستان اسکندر وخضر اشاره میکنم
اسکندر پس از آگاهی یافتن از وجود چشمه آب حیات در جستجوی آن چشمه با تعدادی جوانان راهی سرزمین ظلمت میگردد در آنجا بقدری تاریک بود که کسی راهی به جایی نمیبرد یک پیر مرد این گروه را همراهی میکرد که به واسطه او وگوهری که در آن آب درخشان میشد به آن چشمه رسیدند وگویا آن پیر خضر بوده وتوانست از آن چشمه بنوشد و تن خود را بشوید وبه عمر جاودان برسد ولی اسکندر از آن ظلمت عبور نکرد وموفق به نوشیدن آب حیات نشد
در این بیت وبیت بعد میگه چون اسکندر از سیاهی ظلمت رخ متاب تا بتوانی چون خضر به حیات جاودان برسی ودر این راه دست به دامن پیران بشو که به جوانان امیدی نیست
که صد البته مقصود خواجو این است که در یافتن راه وطریق وصل به معبود نیاز به راهنمایی پیر ومرشد است ودر این مسیر باید سختیها ومشقات راه را تحمل کنی .
این بیت از صایب تبریزی به این موضوع اشاره دارد
هرچشمه را به راهنمایی سپردهاند
پروانه خضر چشمه حیوان آتش است
شاد باشید
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۲۵ در پاسخ به نشر عنوان دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵۷:
درود بر شما
برای یافتن پاسخ خود لطفا به این ادرس مراجعه فرمایید :
خمسه نظامی گنجوی_اسکندر نامه_ بخش اول شرف نامه _بخش۶۰ _رفتن اسکندر به ظلمات
با بیت مطلع
بیا ساقی آن خاک ظلمات رنگ
بجوی و بیار آب حیوان به چنگ
قضیه بر میگرده به جستجوی آب حیات توسط اسکندر وخضر باز هم در خدمتم .
شاد باشی عزیز
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۷ در پاسخ به روفیا دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:
روفیای گرامی درود
تقریباً با این بیت متناظره :
دانی که چرا سر نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
شاد باشی عزیز
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۸ در پاسخ به علی عموشاهی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تأمّل فاسد:
دوست عزیز علی آقای گرامی درود بر شما
دوستان فرهیخته در حاشیه های خود حق مطلب را در خصوص هدف ومقصود مولانا از این تمثیل بیان داشته اند که سخن راندن در این مورد تکرار مکررات است ولی نکته حایز اهمیت در این میان اینست که کتاب مثنوی را نباید با یک کتاب تاریخ اشتباه گرفت، که دچار اینگونه قضاوتها بگردیم جدا از حکایات واقعی ،کل کتاب مملو از حکایات تخیلی وتمثیلی در جهت تبیین مسایل عرفانی است اگر کشتن زرگر موضوع مورد مناقشه دوستان در بالاست چرا نباید بر صحبت کردن روباه ، خرگوش ، خر سقا یا گازر,و شیر و.... شک کنیم و وبر نویسنده خرده نگیریم ؟ چرا در جایی که مرغ اسیر در دست صیاد به نصیحت واندرز سخن میگوید بر او ایراد نمیگیریم ؟آیا واقعا دو برادر امرد وکوسه شبی را در خانقاه خفته اند؟ آیا در بازار عطاران دباغ غش کرده؟ در کجای طبیعت ویا فیلمهای راز بقا دیده اید که شیر با گرگ وروباه به اتفاق به شکار بروند ؟ آیا واقعا طوطی با بازرگان حرف زده ؟ آیا معاویه با شیطان سخن گفته ؟ بجز مثنوی در کدام تاریخ آمده که در جنگ خندق عمر ابن عبدود به صورت مولا علی آب دهان انداخته ؟ در تاریخ شهر ری تا بحال نام واثری از مسجد مهمان کش شنیده اید وبقایای این مسجد الان کجاست؟ قلعه هوش ربا کجاست؟ دوستی استر وشتر وموش وچغر را تا حالا کسی کجا دیده ؟ آیا اینکه شغالی در خم رنگرزی برود وادعای طاووسی کند در مخیله کسی میگنجد ؟ تا حال از که شنیدید سگی در تابستان برای خود خانه بسازد ؟ یعنی واقعا در تاریکی فیلی بوده که آدمیان او را لمس میکردند؟ آیا در هندوستان درختی است که هرکه از میوه آن بخورد هرگز پیر نمیشود ؟ الان نام این درخت چیست وکجاست ؟ آیا موش توان کشیدن مهار شتر را دارد ؟ یا اینکه پشه ای از باد به سلیمان شکایت میبرد؟ در کجای تاریخ مسابقه نقاشی چینیان ورومیان ثبت شده ؟ آیا موری نوشتن قلم را ستوده ؟ جنگ خرس واژدها ورهایی خرس از دست اژدها آیا صرفا افسانه نیست ؟ اینکه مگسی بر پر کاهی روان بر ادرار خری ادعای ملاحی کند باور کردنی است ؟ آیا در تاریخ بشریت بجز در مثنوی کسی را میتوانی بیابی که هوس آموختن زبان حیوانات را بنماید ؟ که دیده که گاوی شبها غصه بخورد ؟ وافعاً دزدی عمامه فقیهی را دزدیده اصلاً جرات این کار را داشته ؟ در تاریخ بغداد کسی شنیده که مارگیری اژدهایی به نمایش گذاشته باشد ؟ داستان خرگوش وشاه فیلان باور پذیر است ؟ در کجا سراغ دارید باز در میان جغدان اسیر شده باشد ؟ خاراندن پشت شیر حرف یاوه ای نیست؟ وصدها مثال مشابه دیگر
مولانا به جهت شهرت وتفنن این حکایات را نیاورده وهرگز قتل بیگناهی را هم توجیه نکرده صرفا هدفش تعلیم مفاهیم عرفانی برای سالکان طریق حق بوده وبس خود وی در مناقب العارفین ج1ص207 در پاسخ به اینکه چرا در دیار روم به شعر وسخن روی آورده چنین میگوید"چون مشاهده کردیم که به هیچ نوعی به طرف حق مایل نبودند واز اسرار الهی محروم میماندند به طریق لطافت سماع وشعر موزون که طبایع مردم راموافق افتاده است،این معانی را در خورد ایشان دادیم"
اگر از عام بترسی که سخن فاش کنی
سخن خاص نهان در سخن عام بگو
پس سعی کنیم از ذهنی که با توسل به بهانه گیری مانع درک حقیقت میگردد رها شویم تا به عمق کلام این بزرگان برسیم . وبقول مولانا : "سخن بند مگو و صفت قند بگو"
علی آقای گل روی سخنم صرفاً با شما نیست عزیزم از من دلگیر نشوی با تمامی کسانی است که همه چیز را مطلق ودر نهایت کمال آرزو دارند و مینگرند وفریب ذهنی را میخورند که با دغا ما را در تاریکیش به عصا میفریبد .
تاریک شده است چشم بی تو
مارا به عصا چه میفریبی
شاد باشی عزیزم
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۵۴ در پاسخ به سیاوش عیوضپور دربارهٔ وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸:
درود بر شما
غزل بسیار زیبا وپرمعناییست ولی حیف در مصرع اول قافیه به درستی رعایت نشده است .
رضا از کرمان در ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۹ - گفتار اندر نکوکاری و بدکاری و عاقبت آنها: