گنجور

حاشیه‌گذاری‌های رضا از کرمان

رضا از کرمان

سلام بنده محمدرضا ذویاور ساکن کرمان شاعر و دوستدار شعر وادب  ومخلص تمامی همراهان گنجور میباشم


رضا از کرمان در ‫۱۶ روز قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۷ - شرح انما المؤمنون اخوة والعلماء کنفس واحدة خاصه اتحاد داود و سلیمان و سایر انبیا علیهم‌السلام کی اگر یکی ازیشان را منکر شوی ایمان به هیچ نبی درست نباشد و این علامت اتحادست کی یک خانه از هزاران خانه ویران کنی آن همه ویران شود و یک دیوار قایم نماند کی لانفرق بین احد منهم و العاقل یکفیه الاشارة این خود از اشارت گذشت:

سلام 

اگر صد چراغ خاموش یا روشن هم داشته باشی از یکدیگر جدایند و وحدتی بین آنها نیست

  مرند  =  مرده اند ،خاموشند

بیستند = ایستاده‌اند  ،کنایه از روشن بودن 

 

 

رضا از کرمان در ‫۱۶ روز قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۸ - بقیهٔ قصهٔ بنای مسجد اقصی:

سلام 

هر تکه سنگی که از کوه جدا میشد یا میشکست علناً میگفت اول مرا برای ساخت مسجد ببرید  

در ابیات بعدی داره میگه که اجزای آن مسجد مرده نبودند وروح داشتند مثل دیوارهای بهشت وسنگها بدون حمال  می آمدند  وخود تمایل به مشارکت در ساخت مسجد را داشتند 

مقصود کلی از این ابیات شاید این است که همانگونه که تن آدمی به وجود روح زنده است سرای آخرت هم با حضور و وجود خداوند وطاعت مومنان زنده است .

شاد باشی

 

رضا از کرمان در ‫۱۶ روز قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۲۲ در پاسخ به شایان دربارهٔ کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۳:

سلام آقا شایان دوست عزیزم

  بنده شکی در اطلاعات عمومی شما ویا قصد جسارت  نداشتم  و منظور تنها مهر تاییدی بر حاشیه شما بود از مصاحب شما خرسندم 

نکته‌ای که در اینجا آدمی را متاثر میکنه اینه که یک تصمیم اشتباه از طرف حاکمان، برای مردم چه فجایع اسف باری را به ارمغان میاره وشاهد این گونه خودسری وحماقت از سوی متولین امور حکومتی در طول تاریخ کم نیست  تاریخ همیشه در حال تکراره فقط شخصیتهای آن عوض میشن  و همیشه این مردم عادی کوچه وبازار تبعات این تصمیمات را با جان ومال خود پرداختند کاش کمی از این استاد بزرگ (تاریخ) درس میگرفتیم .

شاد باشی    

 

رضا از کرمان در ‫۱۷ روز قبل، چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۰ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » مدح حضرت علی (ع):

 سلام 

در فصل نهم بخش  چهارم موضوع  وحی از نظر مولانا مطرح گردیده که در تکمیل عرایضم در حاشیه قبلی شاید مفید فایده باشد .

 مولانا » فیه ما فیه » فصل نهم - پروانه گفت که مولانا بهاءالدین پیش از آنک خداوندگار روی نماید

 شاد باشید

 

رضا از کرمان در ‫۱۷ روز قبل، چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۴ - قصه آنکس کی در یاری بکوفت از درون گفت کیست آن گفت منم گفت چون تو توی در نمی‌گشایم هیچ کس را از یاران نمی‌شناسم کی او من باشد برو:

سلام 

  بیت چهارم وپنجم  در بعضی نسخ اینگونه آمده که با موضوع کاملا درسنخیت است:

چون تویی تو هنوز ازتو نرفت 

سوختن باید تورا  در نار تفت 

رفت آن مسکین وسالی در سفر

در فراق دوست سوزید از جگر 

 

رضا از کرمان در ‫۱۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۸ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۷ - شرح انما المؤمنون اخوة والعلماء کنفس واحدة خاصه اتحاد داود و سلیمان و سایر انبیا علیهم‌السلام کی اگر یکی ازیشان را منکر شوی ایمان به هیچ نبی درست نباشد و این علامت اتحادست کی یک خانه از هزاران خانه ویران کنی آن همه ویران شود و یک دیوار قایم نماند کی لانفرق بین احد منهم و العاقل یکفیه الاشارة این خود از اشارت گذشت:

سلام 

 الیک = بسوی تو

معنی بیت =  یعنی آن زمان که مورد حمله و گزش مار واقع بگردی سوزش نیش کک را فراموش خواهی کرد .توجه بفرمایید که سوزش کک و  نیش مار  همزمان وجود دارند ولی اولی در دومی محو میگردد.

 مقصود این است آن زمان که وجود حضرت حق در تو حلول کند وجود موهومی خود را فراموش میکنی 

در صفات حق صفات جمله‌شان

همچو اختر پیش آن خور بی نشان

وپس از آن  بحث  استغراق در ذکر حق با تمثیل زنبور به خواهش نفس ،ذکر حق به برکه آب وسالک را به کسی که از زنبورها به آب پناه میبرد  ادامه میدهد تا زمانی که غرق در ذکر حق هستی از مضرات نفس در حذر و امانی.

 

شاد باشی 

 

رضا از کرمان در ‫۱۹ روز قبل، دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۲:

سلام 

    این مطلب نیاید درست باشه  چون معین الدین پروانه پس از وفات مولانا برای ایشان مراسم عزاداری بر پا کرده و با همکاری علم الدین قیصربر سر تربت ایشان بنایی ساختند که قبه خضرا نامیده شده است 

 

رضا از کرمان در ‫۱۹ روز قبل، دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۰۴ در پاسخ به Smm Jazaeri دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

 سلام عزیزم

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست 

در باغ لاله روید و در شوره بوم خس

 

رضا از کرمان در ‫۲۰ روز قبل، یکشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۱ در پاسخ به اسد دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:

دوست عزیز آقا اسد سلام 

  ضمن تشکر از روشنگری حضرتعالی  در تکمیل عرایض شما  جدا از معنایی که به درستی فرمودید، مقصود از بکار بردن لفظ رومی  برای جناب مولانا یا در نوشتارهای ایشان ، بواسطه امپراتوری روم شرقی به مرکزیت قسطنطنیه یا همان استامبول فعلی است  حتما مستحضرید که امپراتوری بزرگ روم در سده چهارم میلادی شامل دوبخش غربی وشرقی بوده که بخش شرقی آن یا بیزانس شرقی  شامل سرزمینهایی ازجنوب شرقی اروپا و غرب آسیا بود که  بواسطه اختلافات بین کاتولیک‌ها  وپروتستانها تضعیف ودر نهایت در جنگی توسط عثمانیان به رهبری سلطان( محمد فاتح) محمت دوم  سقوط کرد   کلیسای بزرگ ایاصوفیه   پس از تسلط مسلمانان  تبدیل به مسجد فعلی گردید. کتاب سقوط قسطنطنیه با قلم شیوای زنده یاد ذبیح‌اله منصوری روایت داستان‌گونه ‌ای از این واقعه را به مخاطب ارایه میدهد.

 

  شاد باشی

 

رضا از کرمان در ‫۲۰ روز قبل، یکشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۴۷ در پاسخ به مهدی ایماشی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:

سلام بر شما دوست گرامی 

 مقاله ای در دانشنامه جهان اسلام تحت عنوان  جلال الدین خوارزمشاه منکبرتی  دسترسی به تواریخ نوشته شده در خصوص موضوع را تسهیل می نماید و یکی ازمنابع حاشیه بنده بوده  ضمنا حاشیه قبلی ام ویراش گردید.

ناگفته نماند که یک حس درونی همانند شما، بنده را هم به نوعی متقاعد کرده که احتمالا این فرضیه صحیح است .خواندن مقالات شمس را هم توصیه میکنم .

 

رضا از کرمان در ‫۲۰ روز قبل، یکشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۵۲ در پاسخ به شایان دربارهٔ کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۳:

سلام 

 احتمالاً نه ، دوست گرامی دقیقا در مورد همین واقعه که فرمودید  یعنی قتل عام وحشیانه مغولان در سال 633 ه ق  در اصفهان سروده شده است.

 

رضا از کرمان در ‫۲۱ روز قبل، یکشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:

 سلام

  وقتی که چند بار غزل  وحاشیه جناب طهماسب زاده را مجددا خواندم وذکر وقایعی که در  حاشیه قبلی نوشتم ،دیدم این فرضیه با تقارن زمانی تاریخ زندگانی مولانا، امکان صحت آن وجود دارد  وغزل به نوعی، انگار به این مطلب اشاره میکنه واینکه شیخ نورالدین اسفراینی در بغداد بوده وشخصیت شمس در ابهامه و موارد دیگه     ولی چرا فقط در یکجا  اشاره شده و  رمز گونه  مولانای عزیز چه پرداختی   خدا بهتر میداند .

 

رضا از کرمان در ‫۲۱ روز قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۸ در پاسخ به مهدی ایماشی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:

آقا مهدی عزیز سلام 

 این که شمس تبریزی  همان جلال الدین خوارزمشاه بوده هیچ نظری ندارم حق پاسخگویی برای جناب طهماسب زاده  وکسب فیض همراهان گنجور  همچنان محفوظ است  ولیکن لازم به توضیح است که در تواریخ نقل شده پس از هزیمت سلطان محمد خوارزمشاه از دست مغولان در جزیره آبسکون ایشان سلطنت از دست رفته را به پسرش جلال الدین که از مادری ترکمن بود ، علیرغم نظر قبلش تفویض کرد جلال الدین جوان ، بر خلاف پدر  در مقابله با مغولان بسیار دلاوری وتهور به خرج داد و شجاعانه تمامی عمر خود را با همراهی ترکمانان در جنگ با مغولان و گرجیان گذراند وبه فتوحات قابل تقدیری نیز نایل آمد وخواندن سرگذشت ایشان خالی از لطف نیست در مورد مرگ ایشان دو روایت وجود دارد که  مورداول این است که در فرارازمغولان پس از شکست در نبرد در منطقه دیار بکر ودر نزدیکی شهر سیلوان  توسط شبیخون  گروهی یاغی راهزن  گرفتار گردید وپس از معرفی خود که از شاهان است وبا وعده حکمرانی به رهبر سارقین از جان اوگذشتند ولی در نبود رهبر راهزنان  توسط یکی از سارقین بواسطه کینه ای که از مرگ برادرش به دست خوارزمیان در محاصره اخلاط  داشت ناجوانمردانه به قتل رسید ودر سیلوان مدفون گشت ، اما روایت دوم که به سوال شما شاید مربوط باشد  این است که نهایتا در ناامیدی به کسوت صوفیان درامد(نسوی ص279و282 جوینی جلد دوم ص190 و191 وشبانکاره ای ص 146) وهمچنین  نقلی است از علا الدوله سمنانی که به اختصار چنین است: " من در بغداد در خدمت شیخ نورالدین عبد الرحمان اسفراینی بودم که ایشان سه روز بدون مقدمه  از خانقاه بیرون رفته ومراجعت نکردند پس از آن از ایشان سوال شده که کجا بودید در این مدت ، ایشان در پاسخ مریدان فرموده که سلطان جلا الدین خوارزمشاه در آخر عمر خود از سلطنت وپادشاهی کناره گرفته ودر کسوت درویشی وفقر روزگار میگذرانده ودر صف اولیای الهی در آمده بود وچون در آبادی صرصر در نزدیکی بغداد از دنیا رفته است به من از عالم غیب دستور کفن ودفن ایشان داده شده ومن برای این منظور از خانقاه خارج شده ام " شاید همین روایت دلیل این ادعا باشد ولیکن با مراجعه به سالهای وقوع این حادثه بافرض اینکه صحیح باشد در تطابق سن علاالدوله  وشیخ نور الدین  در هنگام وفات سلطان جلال الدین ، بالغ بر ۹۰ سال داشته البته  از سویی شک در صداقت کلام  این دو بزرگوار نیز جایز نیست البته دیدار شمس ومولانا در قونیه بوده که این شهریکی از شهرهایی است که از تعرض مغلولان مصون بوده وهیچ نشانه ای از حضور جلال الدین خوارزمشاه هم در این شهر نیست  چون جدال او در ابتدای کار مغولان وحتی با خود چنگیز بوده واگر هم بوده شاید پس از دوران نقل شده از سوی شیخ نورالدین باشد.

الله اعلم با صواب آنچه من خوانده بودم  این بود وموضوع قابل بررسی وراستی آزمایی است.

در هر صورت با کشته شدن ایشان آخرین پایگاه مقاومت ایرانیان در مقابل تهاجم مغولان فرو ریخت واگر حکام محلی ، اسماعیلیون و خلیفه وقت با آنکه خود را ولی مسلمین میدانست در جنگ با کفار مغول بفرموده همان قرآن که وی مدافع آن بود عمل نموده بودند و با وی همکاری میکرد چه بسا تاریخ بگونه‌ای دیگر رقم میخورد بگذریم که خود خلیفه نیز باوی نبرد کرد 

 نسوی در ص 281 وی را فردی کوتاه قد ،گندمگون ،عدل گستر ،رعیپ پرور وبا گویش ترکی معرفی کرده است.

 

شاد باشی عزیزم 

 

رضا از کرمان در ‫۲۱ روز قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۸ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۶ - قصهٔ مسجد اقصی و خروب و عزم کردن داود علیه‌السلام پیش از سلیمان علیه‌السلام بر بنای آن مسجد:

سلام 

 اگر به بخش ۱۶  بخش قبلی که امتحان کردن فرد یهودی از امام علی ع  بود مراجعه کنی با این بیت تمام شد 

آن زمان کت امتحان مطلوب شد ///مسجد دین تو پر خروب شد  یعنی هرزمان با معیار های بشری قصد امتحان خداوند را داشتی بدان مسجد ایمانت را با گیاه خرنوب (گیاهی که در عمارتی بروید آن را ویران میکند) خراب کردی،  پس از آن مولانا داستان ساخت مسجد القصی را بیان میکند ودر  سر فصل آن آورده قصه مسجد اقصی وخروب  وعزم کردن داوود ع.....  نمیدانم این خروب در بیت پایانی او را به نوشتن این بخش واداشته  وجنگ‌های بین ادیان مسیحیت واسلام ویهودیان که در نهایت باعث تخریب این مکان گردیده خدا بهتر میداند ولی مولانا از آوردن این حکایت  قصد داشته موضوعاتی مثل فنای فی الله ،  اتحاد انبیا واولیای الهی ،وجبر واختیار  را تفهیم کند حال معنی ابیات مورد نظر شما : در بیت قبلی  در موردجبر واختیار داشت صحبت میکرد وفرمود  اگر سالک از وجود موهوم خود فانی نگردد از قدرت اختیار خود  لذتی نخواهد برد ( چاشنی کنایه از حلاوت ولذت است)  وترک کردن لذات مادی  در مثل خوردن وآشامیدن ، خود اصل لذت بردن است  به تعبیر دیگر لذت خوردن وآشامیدن نسبت به ترک لذت بردن از ماکولات واشربه،  در فرع میباشد  واصل  لذت بردن،ترک لذات مادی وحیوانی است  در بیت بعد میگوید هرچند چنین شخصی تعمدا خود را از انتفاع از لذات  مادی محروم میکند ولیکن وجود او خود اصل لذت وجاذب لذات معنوی میگردد . 

ببخشید ساده تر از این نمیتوانستم حق مطلب را ادا کنم شاد باشی عزیز

    

 

رضا از کرمان در ‫۲۱ روز قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۰ - حکایت:

سلام آقا رسول 

  عزیزم  بقول فرهنگ لغت این از مبهمات است ومنظور  افراد مشخص ومعینی نیست  وبجای این وآن ویا فلان وبهمان بکار می‌آید  البته منشا ان در آموزش صرف ونحو عربی  برای آموزش فاعل ومفعول  در جمله است  وآن مثال اینگونه بیان میگردد   ضرب عمرا زیدا  وکان زیدا مفعولا 

یعنی عمر زید را زد و زید در این جمله مفعول فعل زدن است  وشاید بکار بردن  واژه زید برای دوست دختر در بین جوانان امروزی از همین بحث مفعولیت زید نشات گرفته است  والله اعلم  داستانی  غیر مستند نیز  نقل گردیده بدین مضمون که وزیر ترک زبانی که مشغول فرا گیری عربی بوده  از تمامی اساتید خود می پرسیده که چرا عمر همیشه زید را میزند  وچون ایشان پاسخی نداشتند آنها به زندان می انداخته الی آخر ....که در کتابخانه دیجیتالی تبیان میتوانید ادامه حکایت را بخوانید 

البته حال که صحبت از زید شد دکر این نکته هم خالی از لطف نیست که زیدیه یکی از فرق تشیع است که غالب پیروان آن در یمن و جنوب عربستان می باشند که در  امامت امام علی ع امام حسن ع وامام حسین ع با شیعیان اثنی عشری  هم عقیده میباشند ونام این فرقه از نام امام پنجم ایشان بنام زیدبن علی اقتباس گردیده است .

 شاد باشی عزیز  

 

 

 

رضا از کرمان در ‫۲۲ روز قبل، جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۳۷ در پاسخ به Pedram Parvardeh دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:

سلام دوست گرامی

  به بیت قبل توجه بفرمایید در آنجا میگوید که طبیبان "  گر خدا خواهد " یا همان انشالله نگفتند  مراد از ترک استثنا بر اساس آیه ۱۸ سوره قلم  که آمده است " ولا یستثنون " به معنی هیچ استثنا نکردند یا همان انشاالله نگفتند ،است و آن داستان باغی پر محصول است که صاحبان آن  از مشیت وقدرت الهی غافل شدند  وقصد جمع آوری محصول  بصورت مخفیانه در صبحگاهان را داشتند تا سهمی به فقرا نپردازند که متاسفانه در کمال ناباوری باغ را ویران و سوخته دیدند  باز همین موضوع در سوره کهف آمده آنجا که خداوند به پیامبر میفرماید تو هرگز مگو که من اینکار را فردا انجام میدهم مگر آنکه بگویی انشا الله اگر خدا بخواهد (آیه ۲۳ و۲۴) انگاه برای مثال داستان کسی را می آورد که باغی پر محصول داشت وچون به دیگران فخر میفروخت وذکر استثنا نکرد صبحدم که برای چیدن محصول رفت باغ خود را ویران دید( آیات ۳۲ الی ۴۲)  پس روشن گردید ترک استثنا یعنی فراموشی قدرت ومشیت وخواست الهی در به نتیجه رسیدن امور یا همان انشاالله گفتن قبل از هر کاری 

معنی بیت مورد نظر شما : این ترک استثنا کردن یا به عبارتی انشاالله نگفتن طبیبان در اثر غفلتی بود که بر دلهای آنها مستولی شده بود  وگفتن این ذکر بصورت لقلقه زبان ویک عادت شرط نیست ( عارض حالتی است) در بیت بعدی میفرماید چه بسا کسانی که ذکر استثنا را بر زبان نمی آورند ولیکن این موضوع که حدوث امور در دنیا فقط با مشیت الهی صورت میپذیرد را قلبا"   معتقدند واین مهم با جان ایشان پیوند خورده است . 

البته ناگفته نماند که در حاشیه قبلی خودم و روفیای گرامی نیز معنی بیت مورد سوال شما پاسخ داده شده است که معلوم است حضرتعالی به حاشیه ها توجه کافی نداشته اید. 

 

 شاد باشی عزیز

 

 

 

 

 

رضا از کرمان در ‫۲۲ روز قبل، جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۸ - منع کردن خرگوش از راز ایشان را:

گر دو سه پرنده را بندی بهم بر ...

سلام 

  نکته ظریفی در این بیت نهفته ، که حضرات گرامی اشاره‌ای بدان نکرده اند وآن موضوع فنای فی الله از سوی سالک است  در فیه مافیه بخش ۳ از فصل ۵ از جناب مولانا چنین نقل شده  که فرموده " پیش او دو انا نمی گنجد ،تو انا میگویی و او انا ،یا تو بمیر پیش او ،یا او بمیرد پیش تو تا دویی نماند" ......آنگاه ایشان برای تفهیم مطلب در مثال میفرماید : دو مرغ زنده را  بر هم بندی با وجود جنسیت  وان چه دو پر داشتند به چهار مبدل شد ،نمی پرد ! زیرا که دویی قایم است ،اما اگر مرغ مرده را بر اوبندی بپرد زیرا که دویی نمانده است 

سپس از مثال مردن خفاش در حضور خورشید سخن رفته است  از این دست تعبیرات در کلام مولانا در خصوص فنای فی الله   مثالهای فراوان در مثنوی ودیوان کبیر وجود دارد .

مولانا » فیه ما فیه » فصل پنجم - این سخن برای آنکس است که او به سخن محتاج است

شاد باشید

 

 

رضا از کرمان در ‫۲۳ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۴:

سلام 

سوزن لعبتان کنایه از عروسکهایی است که با پارچه درست میکنند

معنی این بیت متناظر با این رباعی خیامه :

ما لعبتگانیم وفلک لعبت باز 

از روی حقیقتی نه از روی مجاز

یک چند دراین بساط بازی کردیم 

رفتیم به صندوق عدم یک یک باز

  شاد باشی

 

 

رضا از کرمان در ‫۲۳ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۲ در پاسخ به مریم هندی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲:

سلام سرکار خانم هندی 

  بنده متوجه حاشیه شما نشدم  منظور شما این است که جناب حافظ این شعر را برای مدح ذوالجناح اسب امام حسین ع سروده‌اند یا این برداشت شماست برای روشن شدن موضوع امکان داره توضیح بیشتری مرقوم بفرمایید .ضمن اینکه حاشیه شما بر غزل ۴۲۴ که فرمودید مقصود حضرت یوسف است فقط از روی  واژه پیرهن دریده  به این کشف شهود رسیده‌اید طبق برداشت وتعبیر شما  اگر هم به فرض درست باشه بنظر میاد  داره به زلیخا اشاره میکنه نه یوسف     ممنون میشم روشنگری بفرمایید .

شاد باشید 

 

رضا از کرمان در ‫۲۴ روز قبل، چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۲۸:

بر کشتی می نامه نی باد مرادست ...

سلام

    امکان داره ناله نی باشه  البته من هرچه جستجو کردم نامه نی دیدم  ودسترسی به دیوان ایشان هم نداشتم  ،ولی با توجه به مصرع دوم بنظر ناله نی بهتر معنی را کامل میکنه لطفاً راهنمایی بفرمایید .

  متشکرم با آرزوی شادی برای شما 

 

۱
۲
۳
۴
۲۸