گنجور

حاشیه‌گذاری‌های فرهود

فرهود


فرهود در ‫دیروز شنبه، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

وجهی دیگر از این قضیه بخش طنز و اغراق در شعر هست. مثلا جایی که می‌گوید: زن نو کن ای دوست هر نوبهار

مسلّم است که اغراق و طنز است وگرنه سعدی خود یک‌بار بیشتر ازدواج نکرده و از آن هم پشیمان!

غزل‌های با محتوای «سعدی‌! تو کیستی؟» و این قبیل حالات بیشتر یادگار این تجربه سعدی است که به دیگران توصیه کرده که هر بهار آن را تکرار کنند!

 

 

فرهود در ‫۴ روز قبل، چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۱۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

اگر تصور می‌کنید که زنان در زمان سعدی و یا گذشته‌ها در جامعه نبوده‌اند و ... (به مانند محتوای بعضی از نظرات که در بالا نوشته شده است)؛ تصور شما درست نیست.

در زیر دو مثال می‌آورم از سفرنامه ناصر خسرو؛ از دو نقطه جغرافیایی متفاوت یکی در بصره بوده و دیگری در مصر.

« .... یکی مرا حکایت کرد که زنی است که پنج هزار از آن سبو دارد که به مزد می‌دهد هر سبوی ماهی به یک درم و چون بازسپارند باید سبو درست باز سپارند ...»

«... زنی از مالداران بصره فرمود تا چهارصد کشتی بساختند و همه پر استخوان خرما کردند و سر کشتی‌ها محکم کردند و بدان جایگه غرق کردند تا آن چنان شد که کشتی‌ها می‌گذرند ...»

 

 

فرهود در ‫۵ روز قبل، سه‌شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۸ در پاسخ به ملک دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۱ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار دوم:

گِلی خوشبوی در حمام روزی

رسید از دست محبوبی به دستم

 

 

فرهود در ‫۷ روز قبل، دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۴۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۴ - در مدح جمال المعاشرین قوال:

زهره دارد حوادث طبعی که بگردد به گرد لشکر تو

حوادث‌طبع به نظر می‌رسد به معنی آدم ماجراجو باشد.

مولانا این بیت را در یک غزل استفاده کرده است.

 

 

فرهود در ‫۷ روز قبل، دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار:

بخورانگیز شد عود قماری هوا می‌کرد خود کافورباری

قمار یا قماره، جایی است در جزیره جاوه که عود ( عود قماری ) منسوب بدان است ( دزی .ج ۲ص ۴٠۴ قماره ) . توضیح یاقوت در معجم‌البلدان آنرا جایی در هند می‌داند و گوید عود بدان منسوب است عامه آنرا چنین تلفظ کنند و اهل معرفت [ قامرون ] گویند . مولف برهان آنرا نام شهری میداند در هند که عود قماری و عنبر اشهب و طاوس خوب از آن شهر آورند .

 

فرهود در ‫۷ روز قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۸ - مقالت پنجم در وصف پیری:

شیفته شد عقل و تبه گشت رای ...

زمن یعنی زخمی.  در کردی و بلوچی زام یعنی زخم.

 

 

فرهود در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۵ در پاسخ به Mokoshle دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:

پروفسور! از خودم که نگفتم.

در بعضی نسخه‌ها اینطور آمده است. مثلا در این نسخه خطی.

 

فرهود در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۷ در پاسخ به اردشیر دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۰ - رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند:

ظاهرا کامنتی که به آن اشاره کرده‌اید حذف شده است.

پاسخ جایی که گفته‌اید سنایی از «لیلی و مجنون» نگفته، این است که سنایی بجز در قصاید و غزلیاتش حداقل یک مثنوی کوتاه درباره لیلی و مجنون دارد در‌:

حدیقه‌الحدیقه و طریقه‌العشق » باب السابع » بخش ۳۲

لینک در گنجور 

 

 

 

فرهود در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۵۴ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۰ - رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند:

پس چرا در نظری که در پایین‌تر این صفحه نوشته‌اید، خلاف این را تایید کرده‌اید؟ در زیر کامنتی که نوشته‌اند «کرد و پارسی از هم جدا شده‌اند» نوشته‌اید:

«صابر جان از نوشتار دانشورانه‌ات سپاسگزارم. مایه برازش ما هستی»

 

نتیجه و جمع این دو کامنت شما می‌شود: کم‌حافظه.

 

 

فرهود در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۱ در پاسخ به صابر دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۰ - رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند:

ناصر خسرو در سفرنامه خود در بازدید از شهر اخلاط (که امروزه در ترکیه قرار دارد‌)، کرد و پارسی را از هم جدا نکرده است. در حالیکه می‌دانیم اکثر آن ناحیه در گذشته و در امروز اکثریت ساکنانش کرد بوده و هستند.

ناصر خسرو » سفرنامه » بخش ۱۳

 

 

فرهود در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۹ در پاسخ به علیرضا دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۰ - رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند:

هیچ می‌دانید که نظامی آش‌دوغ خوشمزه هم می‌پخته است؟!!

چون در جایی گفته:

«‌ تُرکی‌ام را در این حبش نخرند

لاجرم دوغبای خوش نخورند »

اگر منظور نظامی از «دهقان پارسی‌زاد» شخص خاصی باشد به احتمال فراوان سنایی است. بدان که در بسیاری جاها پارسی و ترکی و رومی و ... تشبیهات و استعارات است بعنوان مثال در بیت بالا ترکی  یعنی سپیدی که در مقابل حبش است یعنی سیاهی. 

شخصی مثل شما این ادعا را در یک کتاب نوشته و این را به عنوان سند آورده و در ویکی‌پدیای فارسی هم به این کتاب شاهکار استناد شده و در مورد نسب پدر نظامی سند شده است! اما متاسفانه این محقق، فراموش کرده بیت بالا را نیز به عنوان سند در کتابش و در ویکیپیدیا بیاورد که نظامی آش دوغ خوشمزه هم می‌پخته است.

این کارها یعنی جعل و شیادی.

این مصرع هم از نظامی است: فرزانه سخن سرای بغداد

پس با استدلال شما نظامی اهل بغداد نیز بوده است و این نشان می‌دهد که نظامی  در پختن آش شله‌قلمکار هم دستی داشته است.

 

در مورد اصل و نسب نظامی تنها سند موجود در «‌لیلی و مجنون‌» است در بخش «‌‌یاد کردن بعضی از گذشتگان خویش‌‌»‌؛ بقیه گفته‌ها و نوشته‌ها حدس و گمان است.

 

 

فرهود در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب دوم » داستان دهقان با پسر خود:

خُرد در او نگرد‌ یعنی با دقت به آن بنگرد

 

فرهود در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او:

حساب حلقه خواهد کرد گوشم تو ...

تو مْی‌خر بنده تا من مْی‌فروشم !!!؟؟؟؟

اسیری را به وعده شاد مْی‌کن!!؟؟

 

لطفا روی حروف متحرک علامت ساکن نگذارید، واضح است که به معنی بخر و بفروشم است لازم نیست یک غلط املایی را بکار ببرید.

حرف میم در «می‌خر» متحرک به «ای» بعدی است پس گذاشتن علامت ساکن بر روی آن غلط است.

اگر «می‌» به معنی شراب باشد چون «ی» در اینجا، «ی» است نه «ای» ‌؛ گذاشتن علامت کسره بر میم ایرادی ندارد.

 

فرهود در ‫۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۲۹ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل هفدهم - این مقری قرآن را درست می‌خوانَد آری صورت قرآن را درست می‌خواند:

مقری‌: تلاوتگر

قندز‌: پوستین جانور قندز

واسط: یا واسط‌الحجاج شهری بوده است میان کوفه و بصره.

 

 

فرهود در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۶ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل شصت و دوم - دوستان را در دل رنجها باشد که آن به هیچ دارو‌یی خوش نشود:

به وقت غرق شدن عجب چنگ در کدام زنی اگرچه همه در‌ بایست است.

 

«بایِست‌» و «دربایست» یعنی لازم‌، ضروری

 

فرهود در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ عنصرالمعالی » قابوس‌نامه » باب سی و نهم: در آیین کاتب و شرط کاتبی:

در حکایت پایانی: تزویر و مزوری یعنی جعل دست‌خط.

 

فرهود در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۲۴ در پاسخ به مریم بکوک دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر:

در صفحه ۲۳۷ توضیحاتی وجود دارد شاید کمک کند.

لینک 

 

 

فرهود در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۰۷ در پاسخ به *Nasha دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

مولانا در جای دیگر نیز شیرجو را به معنی شیرخوار و جوینده‌ی شیر بکار برده است:

وقتِ طفلی‌ام که بودم شیرجو

 

فرهود در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم:

کافتاب من از حمل شد شاد کی ز بردالعجوزم آید یاد‌‌؟

بردالعجوز اصطلاحی که دورۀ اوج سرما را یادآور می شود. روایت‌های متفاوت از زمان آن وجود دارد؛ به نقل از دانشنامه فارسی در گاه‌شماری قدیم هفت روز از زمستان را گویند که در سال‌های غیر کبیسه، سه روز آخر بهمن و چهار روز اول اسفند، و در سال‌های کبیسه چهار روز آخر بهمن و سه روز اول اسفند است.

 

فرهود در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۴ - مقالت سوم در حوادث عالم:

گفته گروهی که به صحرا درند ...

بی‌راه نظامی را پادشاه شاعران نخوانده‌اند:

 

گفته گروهی که به‌صحرا درند

که‌ای خنک آنان که به دریا درند

وانکه به دریا در سختی‌کش است

نعل در آتش که بیابان خوش است

«نظامی»

 

بر سر قایقش اندیشه‌کنان قایق‌بان

دائماً می‌زند از رنج سفر بر سر دریا فریاد:

اگرم کشمکش موج سوی ساحل راهی می‌داد.

*

سخت طوفان‌زده روی دریاست

ناشکیباست به دل قایق‌بان

شب پر از حادثه، دهشت‌افزاست.

*

بر سر ساحل هم لیکن اندیشه‌کنان قایق‌بان

ناشکیباتر بر می‌شود از او فریاد:

کاش بازم ره بر خطه‌ی دریای گران می‌افتاد!

«نیمایوشیج»

 

۱
۲
۳
۱۱
sunny dark_mode