گنجور

حاشیه‌گذاری‌های فرهود

فرهود

تاریخ پیوستن: ۱۸م شهریور ۱۴۰۲

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۳۰۱

ویرایش‌های تأیید شده:

۴٬۴۱۹

ترانه‌های مرتبط تأیید شده:

۶


فرهود در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۳:۳۴ در پاسخ به مهرناز دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۱ - افسانهٔ ارشمیدس با کنیزک چینی:

آن غزال زیباچشم چینی، مستی و زیبایی چشمش رفت و آن‌را باخت.

فرهود در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۲:۵۲ در پاسخ به احمدرضا ضیایی دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۸ - مقالت پنجم در وصف پیری:

جناب احمدرضا؛ با درود به شما، و عذرخواهی بابت تاخیر در پاسخ،

و با آرزوی بهروزی و روزهایی بهتر؛

حاشیه‌‌های مربوطه را در حد بضاعت خود نوشتم امیدوارم کمک کرده باشد و پاسخ‌های بهتر پیدا کنید.

در مورد حذف حاشیه‌ها از نظر من اشکال ندارد.

سلامت و پیروز باشید

فرهود در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۸ - خلوت دوم در عشرت شبانه:

مجبورم پاسخ این سؤال را به شکل برداشت شخصی بدهم نه می‌شود گفت که مجلس خیالی است نه رئال. منظورم معنای کلمات (رئال و خیالی) است.

هرکس پس از آشنایی کافی با نظامی می‌تواند خود به پاسخ برسد که مخاطب کیست و مجلس چیست؛ نظر منه.

فرهود در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۱ - داستان سگ و صیاد و روباه:

سایه خورشید بر آهو گرفتن به‌نظر می‌رسد که یا به معنی جهیدن بر آهو باشد یا سریعتر بودن از آهو. چون آهو هم در سریع دویدن و هم در جهش‌های بلند بارز است. تصویر این مصرع بر من مشخص نیست.

فرهود در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۹ - داستان ملک‌زاده جوان با دشمنان پیر:

با تو برون از تو درون پروری‌ست

گوش تو‌ را نیک نصیحت‌گر‌ی‌ست

در درون تو اما فراتر از تو درون‌پرور و راهنمایی وجود دارد؛ گوش تو یک نصیحت‌گر خوب و نیکو دارد.

یک نفس آن تیغ برآر از غلاف

چند غلافش کنی ای بر خلاف

یک دم این شمشیر را (شجاعانه) برکش تا کی این شمشیر را بی‌استفاده در غلاف می‌کنی؟ ای آدم برخلاف و نسنجیده.

آن نفس از حقهٔ این خاک نیست

این حق آن هم‌نفس پاک نیست

جنس آن دم و آن یار از جنس زمینی نیست؛ حق (آن یار تو) آن یار پاک، این نیست (که به او بی‌توجهی)

فرهود در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۸ - مقالت پانزدهم در نکوهش رشگبَران:

زخم تنُک زخمه پیران خوش است

آب جوانی چه کنم که‌آتش است‌‌

زخم‌های نازک و خفیف که این پیران ضعیف به‌من می‌زنند ناچیز است اما چه کنم که غرور جوانی‌ام شعله کشیده و پاسخشان را می‌دهم

گرچه جوانی همه فرزانگی است

هم نه یکی شاخ ز دیوانگی است‌؟!

اگر جوان حتی دانا باشد به طبیعت جوانی که سرکشی و دیوانگی است (کارهای جوانان را انجام می‌دهد)

یاسمنی چند که بیدی کنند

دعوی هندو به سپید‌ی کنند

وقتی چند جوان پیدا می‌شوند و ادعای پیری و دانایی می‌کنند، آن سیاهرویان ادعای سپیدرویی می‌کنند. (چوب بید سفید است همچنین درخت بید افتاده است مانند پیر.  در مصرع اول بیدی (پیری و دانایی) در مصراع دوم سپیدی: سپیدمویی و نیز پاکی و آبرو)

فرهود در ‫۱۹ روز قبل، یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۳ در پاسخ به احمدرضا ضیایی دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۸ - مقالت پنجم در وصف پیری:

خواهش می‌کنم 

بفرمایید اگر بتوانم پاسخ بدهم خوشحال می‌شوم خودم شاگرد هستم

فرهود در ‫۱۹ روز قبل، یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۹ در پاسخ به احمدرضا ضیایی دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۸ - مقالت پنجم در وصف پیری:

سلام

خواهش می‌کنم؛ خاک خَم روان‌تر خوانده می‌شود علاوه بر آن در شعر شاعران قدیم از فلک به عنوان دایره زیاد یاد شده است. (خم: منحنی، گوژ ـ دهخدا)

گردون و فلک به خُم  نیز تشبیه می‌شود از جهت رنگ‌آمیزی و نیرنگ‌بازی او، ولی در اینجا به‌نظر می‌رسد خَم باشد. 

فرهود در ‫۱۹ روز قبل، یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۸ در پاسخ به مهرناز دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۴ - تازه کردن داستان و یاد دوستان:

هر از گاهی قلم نغزنگار (شعر و سخن)، قامت شاعری نو را برمی‌افرازد و او را نام‌آور می‌کند.

فرهود در ‫۱۹ روز قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۷ در پاسخ به احمدرضا ضیایی دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۸ - مقالت پنجم در وصف پیری:

آن خور و آن پوش چو شیر و پلنگ

که‌آوری آن را همه ساله به چنگ

(همیشه به حداقل و چیزهایی که می‌توانی همیشه به‌دست بیاوری قناعت کن)

تا شکمی نان و دمی آب هست

کفچه مکن بر سر هر کاسه دست

(تا یک لقمه نان و جرعه‌ای آب داری، بر سر سفره هرکسی منشین و به‌همان قناعت کن) دست کفچه‌کردن‌: گدایی کردن

نان اگر آتش نَنِشانَد ز تو

آب و گیا را که ستانَد ز تو؟

(اگر نان بدست نیاوری (یا نان برای تو کافی نیست و گرسنگی تو را فرو نمی‌نشاند) آب و گیاه بیابان را چه کسی می‌تواند از تو بگیرد؟ (منظور خوردنی‌های بیابانی و خودرو است))

زانکه زنی نان کسان را صلا

بِه که خوری چون خر عیسی گیا

(اگر همچون خر عیسی گیا خوری بهتر است از آنکه بر سر سفره دیگران بنشینی و منت ناکسان بکشی) نان در این بیت یعنی معنی عام غذا و سفره

آتشِ این خاک خَم ِ بادگَرد

نان ندهد تا نبَرَد آبِ مرد

(در نظری در بالاتر نوشته‌ام)

گر نه درین دخمه زندانیان

بی‌تبش است آتش روحانیان

(اگر در این دخمه دنیا، معنویت بی‌ارزش نیست؟) بی‌تبش‌: بی‌حرارت‌، بی‌نور و بی‌رونق

گرگ‌دَمی یوسف جانش چراست‌؟

شیر‌دلی گربهٔ خوانش چراست‌؟

(پس چرا درندگان و فرومایگان در جایگاهی نیکو هستند و شیردلان و خوبان در جایگاهی حقیر؟) به گربه به عنوان مزاحم سفره نگاه می‌شود

 

فرهود در ‫۲۳ روز قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۰۴ در پاسخ به بنفشه رضایی دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۶:

ندهم صحبت جانان به همه مُلک جهان

ناسپاس است که جانی به جهانی بدهد

ابن‌یمین

فرهود در ‫۲۵ روز قبل، یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۹ در پاسخ به علی میراحمدی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:

مقایسه این دوبیت به این شکل نشان از عدم شناخت شما از شعر حافظ و نظامی دارد.

بیت اول که آورده‌اید از یک مثنوی است که عنوان آن نیز مناجات است.

بیتی که از حافظ آورده‌اید از یک غزل است. 

مقایسه شما کاملا بی‌ربط است.

فرهود در ‫۳۰ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۵ در پاسخ به سروش دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱۸:

منظور مهره‌ی فرزین (وزیر) در شطرنج است که کج نیز می‌رود.

فرهود در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۵ در پاسخ به سیدسینا حسینی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۱ - فرمودن شاه به ایاز بار دگر کی شرح چارق و پوستین آشکارا بگو تا خواجه‌تاشانت از آن اشارت پند گیرد کی الدین النصیحة و موعظه یابند:

همان حسرت خوردن درست است. در جای دیگر هم مولانا از این فعل استفاده کرده‌است؛

لطف آب از لطف تو حسرت خورد

«حسرت بردن» هم از نظر لغوی درست است اما سخن‌وران قدیمی‌تر از «حسرت خوردن» استفاده‌می‌کرده‌اند.

فرهود در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۲ در پاسخ به مهرناز دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۷ - در شرف این نامه بر دیگر نامه‌ها:

از بیت قبل:

یعنی همچون مریم هستم که بی‌شوی آبستن شد و همچون آتش‌زنه هستم که آتش از دیگران نمی‌خواهد بلکه آتش او از خود است.

ارتباط آهن و سنگ مربوط به آتش‌زنه است که از یک تکه سنگ‌مخصوص با آهن درست شده‌است.

منظور نظامی در اینجا خلاقیت خود است که از هیچ‌کسی تقلید نکرده است.

فرهود در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۶ در پاسخ به مهرناز دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۷ - در شرف این نامه بر دیگر نامه‌ها:

(از چند بیت قبل) یعنی فردوسی اگر هرچه را که از باستان شنیده‌بود می‌سرود، خیلی زیاد می‌شد و به‌این کار میل نداشت پس بقیه را برای دوستان گذاشت و بخشید.

در اینجا منظور داستان اسکندر است.

(زله کردن: یعنی بخشیدن از خوان و سفره و غذایی که برای دیگران بفرستند)

 

فرهود در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۹ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۴۶ در پاسخ به قاصدک الف دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:

هرچقدر تو را ببینم سیر نمی‌شوم

مصرع دوم‌: همچون ترازو که هرچقدر گوهر به‌او می‌دهند همچنان حریص است و پر نمی‌شود.

یعنی تو گوهر و مرواید هستی

(تهی‌چشمی: ولع، حرص) 

همچنین می‌توانید چنین معنی کنید که هرچقدر که از اشتیاق تو اشک بریزم بازهم مشتاق دیدار تو هستم. اگر گوهر را استعاره برای اشک بگیرید.

فرهود در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۴۱ در پاسخ به علی کاظم زاده دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

موافقان شما کم نیستند؛ اگر شما نیز خواستار حذف هوش‌مصنوعی از گنجور هستید

لطفا با مدیر گنجور تماس بگیرید و دلایل خود را بگویید. ایمیل تماس با گنجور 

۱
۲
۳
۱۶