در ارض و سما غیر تو شمس و قمری نیست
وز شمس و قمر جز تو نشان و اثری نیست
مادر مگرت بود قمر، شمس پدر زانک
غیر از تو، به حق شمس و قمر را پسری نیست
قدت شجر طیبه حسنت ثمر اوست
طیب شجری چون تو و طاهر ثمری نیست
در زیر و زبر معنی شمس و قمری تو
خالی ز تو یک نقطه زیر و زبری نیست
در عالم جان سیر و سفر کن ز تنستان
چون بهتر از این مرحله سیر و سفری نیست
در مرحله عشق تو بی پا و سرانند
پیش سر و پای تو به خط پا و سری نیست
از مخبر صادق شنو احوال جهان را
اینجاست خبرها که در آنجا خبری نیست
اندر پی دیدار تو صاحب نظرانند
نزد رخ زیبای تو صاحب نظری نیست
گر هست قضا و قدری از قلم تست
ور نیست چنین هیچ قضا و قدری نیست
شد نیشکر از خامه «حاجب » شکرستان
بهتر زنی خامه او نیشکری نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای میر جهانگیر چو تو دادگری نیست
چون تو بگه کوشش و بخشش دگری نیست
ناداده ترا گردش گردون شرفی نیست
نسپرده ترا طایر میمون هنری نیست
بر روی زمین رزمگهی نیست که تا حشر
[...]
عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست
وصل لب تو در خور هر بی خبری نیست
هر چند نگه میکنم از روی حقیقت
یک لحظه ترا سوی دل ما نظری نیست
تا پای تو از دایرهٔ عهد برون شد
[...]
در ده خبر است این که ز مه ده خبری نیست
وین واقعه را همچو فلک پای و سری نیست
عقلم که جهان زیر و زبر کرد به فکرت
بی خویش از آن شد که ز خویشش خبری نیست
جان سوخته زان شد که از آنها که برفتند
[...]
از سوز دل مات همانا خبری نیست
کاین ناله شبهای مرا خود سحری نیست
هستند تو را عاشق بسیار ولیکن
دلسوخته در عشق تو چون من دگری نیست
از بهر دوای دل پر درد ضعیفم
[...]
ای خرده شناسان که بانواع فضایل
ارباب شرف را چو شما راهبری نیست
حیف است که با این هنر و فضل شما را
از حال دل مردم دانا خبری نیست
سرمایه سودش چه کنی محنت و رنج است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.