بیا زچهره ی گلگون می، نقاب انداز
به جام چون مه نو، جرم آفتاب انداز
گهی زعنبر خط، عود تر در آتش نه
گهی زپسته، نمک در دل کباب انداز
اگر بخواهی تا صورت پری ببینی
یکی نظر سوی قارور، حباب انداز
مرا به باده کن یک ره و، نکویی کن
که گفته اند:«نکویی کن و به آب انداز»
زبند گیسو، در پای چنگ حلقه فکن
زنور می، به سوی دیوغم، شهاب انداز
گرت بباید تا زلف خود کنی همه پیچ
ز وعده، درشکن زلف خویش، تاب انداز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیتهای عاشقانه میپردازد. شاعر از معشوقهاش میخواهد که نقاب از چهره بردارد و زیباییاش را نمایان کند. او همچنین به زیباییهای مختلفی که میتواند با وجود او تجربه کند، اشاره میکند، مانند بادهنوشی و لذت از جمال. در این میان، به تصاویری از عطر و خوشبوئی و همچنین ظرافتهای طبیعی اشاره میشود. در پایان، شاعر به معشوقهاش میگوید که اگر مایل است، زلفهایش را به شکل پیچیده و زیبا درآورد. کل شعر به تمجید از زیباییها و لذتهای عشق و عاشقی اختصاص دارد.
هوش مصنوعی: بیایید از زیبایی چهرهی گلابی رنگ می صحبت کنیم و با پوشاندن آن به جامی که مانند ماه نو درخشان است، نشانی از تابش آفتاب به آن بدهیم.
هوش مصنوعی: گاهی خطی خوش و عطرآگین همچون عود و گاهی مغز پسته و نمکی که بر دل کباب میپاشید، وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی زیبایی و جذابیت را ببینی، کافی است که نگاهی به آب و حبابهای آن بیندازی؛ چون در آنجا نمادی از زیبایی نهفته است.
هوش مصنوعی: مرا یک بار با شراب بیارای و کاری نیک انجام بده، زیرا گفتهاند: «نیکو عمل کن و سپاس مرا به آب بسپار.»
هوش مصنوعی: موهایت را به دقت ببند و در دستانت حلقهای از می بساز. به سوی ستمگر بفرست، چون شهابی درخشان و بیرحم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی با زلف خود بازی کنی و وعدههایش را فراموش کنی، باید زلف خود را بگسلی و تاب بدهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا و کَشتیِ ما در شَطِ شراب انداز
خروش و وِلوِله در جانِ شیخ و شاب انداز
مرا به کَشتیِ باده درافکن ای ساقی
که گفتهاند نِکویی کن و در آب انداز
ز کویِ میکده برگشتهام ز راهِ خَطا
[...]
دلا بمهر رخش دیده پر آب انداز
ترست پرده چشمت بآفتاب انداز
صبا که گفت که حرفی ز بی قراری ما
بگوی آن گل تر را در اضطراب انداز
نقاب کرد تن خاکیم ز چهره جان
[...]
بیا و تازه خدنگی برین خراب انداز
مرا به خاک و دلم را در اضطراب انداز
دلم که پیشتر از لطف گرم بود، اکنون
به انتقام درو آتش عتاب انداز
مرا ز لذت نظاره تا کنی محروم
[...]
نگویمت بنشین در قدح شراب انداز
کرشمه ای کن و یک شهر در خراب انداز
زبان ناز فصیح و لب نیاز به مهر
بیا و طرح سؤالات بی جواب انداز
همه نتیجهٔ سیرابی است خامی ما
[...]
نخست دفتر هوش و خرد درآب انداز
دگر نگاه به آن چشم نیمخواب انداز
چراغ رنگ به یک جلوه می شود خاموش
محبت گل این باغ بر گلاب انداز
مرید شبنم تردست شو درین گلزار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.