ز چین زلف مه نیکوان چین و طراز
همیشه سلسله ساز است با دو درع طراز
گهی ز میغ زند بر مه دو هفته رقم
گهی ز مشگ کند بر گل شکفته طراز
ز زخم او همه را بیم و دست اوست سلیم
که هست گاه زره پوش و گاه تیر انداز
نه کوته است درازی او ز جنبش باد
گهیش کوته بینی بچهره گاه دراز
گهی بپیچد و گیرد دو لاله را بکنار
گهی بتازد و باد و عقیق گوید راز
دگرش بینم کیش و دگرش بینم سان
دگرش بینم دین و دگرش بینم ساز
نوان چو زاهد محراب کرده آتشگاه
دو تا چو راهب بخورشید را ببرده نماز
بگونه شبه و شب ببوی مشک و عبیر
بخم و ین چو چوگان بزخم خنجر و گاز
گهی بصورت نون و گهی بشکل الف
گهی چو پر غراب و گهی چو چنگل باز
بسان تیر شود چون فرو کشیش بچنک
شود بسان زره پوش گاه تیرانداز
اگر مثالش جان را دهد امید نشاط
همان مثالش تن را دهد امید گداز
گهی ز چاه زنخدان فرو شود بنشیب
گهی ز ماه بناگوش بر شود براز
همی بملک جهان از پی ولی و عدو
خطی دهد بولایت خطی دهد بجواز
مکان نصرت ابونصر سعدبن مهدی
که سعد نسرین دارند بر سرش پرواز
چنان کسی که نیابد جواز عدل از وی
چنان کسی که نگوید خبر سرش ز جواز
لطیف تر بمدام اندرون ز اهل عرب
فصیح تر بکلام اندرون ز اهل حجاز
بجای کوشش او کوشش سپهر محال
بجای بخشش او بخشش ستاره مجاز
کنار سائل او همچو بدره ضراب
سرای زائر او همچو کلبه بزاز
از او گریزان زفتی چو شاد خوار از غم
از او منافق لرزان چو جانی از غماز
سئوال سائل خوشترش از نوای سرود
چنانکه قصه زائر ز ساغر بکماز
ایا نیاز همه مردمان بدانش تو
بکند جود تو بنیاد آز و بیخ نیاز
ز نقش کلک تو روشن بشب دو چشم فلک
ز زخم گرز تو تاری بروز چشم گراز
چو تیغ و تیر بر اندام دشمنان دم سوز
چو شیر و شکر با طبع دوستان دمساز
عدو چو بشنود آواز تو بروز نبرد
فزون ز آهی دیگر نماندش آواز
بجنگت اندر سوک و بصلحت اندر سور
بکینت اندر رنج و بمهرت اندر ناز
جهانیان همه گشتند بنده تو بطبع
بدانکه هستی دشمن گداز و بنده نواز
به پیش فضل تو فضل جهانیان چونانکه
به پیش صنع خداوند صنع لعبت باز
هر آنکسی که بود کام وی بخدمت تو
بر آسمان برین او گذر کند چون باز
همیشه دولت و آرامش و نشاطت هست
همیشه جان تو با رامش و خرد انباز
موافقان را جود تو هست گنج آگن
منافقان را خشم تو هست جان پرداز
بروز رامش نازد بروی تو دل و جان
بگاه کین تو یازد بترک تازی تاز؟ کذا
همی فغان کند از رنج دو بنانت قلم
یکی بنه قلم و سوی ساغر می تاز
همیشه تا در ناز و نیاز و انده و رنج
بود بمردم گاهی فراز و گاهی باز
همیشه روز تو امروز خوشتر از دی باد
همیشه بادت انجام بهتر از آغاز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و اثرگذاری محبوبی میپردازد که با ویژگیهای خاص خود، دلها را تسخیر میکند. شاعر از تصاویری مختلف استفاده میکند تا مقام و عظمت این محبوب را نشان دهد؛ او مانند زیورآلات، زیبا و جذاب است و قدرتی دارد که میتواند مانند تیر و زره در میدان جنگ عمل کند.
شاعر همچنین به تضادها و تغییرات در رفتار محبوب اشاره میکند، که گاهی نرم و لطیف و گاهی با خشم و قدرت است. او محبوب را منبع نشاط و آرامش میداند و از تأثیرات عمیق او بر دلها و زندگی مردم سخن میگوید. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که هر روز باید بهتر از دیروز باشد و امید به آینده را زنده نگه دارد.
هوش مصنوعی: ز چین و زلف زیبای معشوق، همواره نقش و نگارهایی ایجاد میشود که مانند زنجیرهای زیبا به هم متصل هستند. این زیورآلات و تزئینات، همواره جلوهای خاص و جذاب دارند.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات ابرها بر ماهی که دو هفته روشن است سایه میاندازند و گاهی بوی مشک بر روی گلهای شکفته مینشیند.
هوش مصنوعی: شخصی که زخمهایش همه را میترساند، در عین حال دستانش سالم و بیخطر است. او گاهی لباس زره به تن دارد و گاهی با تیر میزند.
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که ویژگیهای انسانها یا پدیدهها را نمیتوان فقط بر اساس یک لحظه یا تغییر موقتی قضاوت کرد. برخی اوقات ممکن است در یک لحظه چیزی کوتاه به نظر برسد، اما در زمان دیگر ممکن است به شکلی دراز و گسترده دیده شود. بنابراین، دیدگاه ما نسبت به دنیا باید گستردهتر و طولانیمدتتر باشد تا به درک بهتری از آن برسیم.
هوش مصنوعی: گاهی نسیم ملایمی میوزد و دو گل لاله را به آرامی کنار میبرد، و گاهی باد تندی میآید و سنگ عقیق سخنهای پنهانی را فاش میکند.
هوش مصنوعی: من او را به شکل دیگری میبینم و با ویژگیهایی متفاوت، گاهی او را با اعتقادات مختلف مینگرم و گاه به نظر میآید که در نقشهای مختلفی ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: زاهد مانند کسی است که محراب را به آتشگاه تبدیل کرده و دو نفر مانند راهبها به سوی خورشید رفته و نماز میخوانند.
هوش مصنوعی: در میان شب، بوی خوش مشک و عطر معطر پر شده است و گویا که در میانی این فضا، چنگال سلاحها به قلبها نفوذ میکند و زخمهایی بر دلها میزند.
هوش مصنوعی: برخی اوقات به شکل نون، برخی اوقات به شکل الف، گاهی مانند پر کلاغ و گاهی مثل چنگک باز دیده میشود.
هوش مصنوعی: مانند تیر میشود وقتی که از کشیده شدن به عقب میافتد، و همچون زرهپوش، گاه تیرانداز را به خاطر میآورد.
هوش مصنوعی: اگر جان انسان را شادی و نشاط بخشد، مانند آن، بدن نیز امید زندگی و زنده بودن را به او میدهد.
هوش مصنوعی: هر از گاهی زیبایی و جاذبهی چهرهاش از چالهی گودی صورتش نمایان میشود و گاهی دیگر از سمت سرش به روشنی و زیبایی میدرخشد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به شخصی اشاره میکند که به بررسی و پیگیری حال و وضعیت حاکمیت و دشمنان میپردازد. او از قدرت و تصمیمات حاکمیت یاد میکند و بیان میکند که هرگونه اقدام یا مجوزی در این زمینه، نمایانگر تاثیرات و تحولات مربوط به حکومت و رقبا خواهد بود. به طور کلی، مفهوم شعر بر تأثیرات دولت و روابط آن با دیگران تأکید دارد.
هوش مصنوعی: محل پیروزی ابونصر سعدبن مهدی وجود دارد که سعد نسرین بر فراز آن پرواز میکند.
هوش مصنوعی: به گونهای که کسی که نتواند از او اجازه عدالت بگیرد، شبیه به کسی است که نمیتواند خبری از سر خود برای اجازه بگوید.
هوش مصنوعی: لطیفتر و زیباتر از هر زمان در دل آن، از عربها فصیحتر و رساتر در گفتار است، از اهل حجاز.
هوش مصنوعی: به جای تلاش و کوشش او، تلاش و کوشش آسمان غیرممکن است و به جای generosity او، بخشش ستارههای خیالین قرار دارد.
هوش مصنوعی: کنار بستر او مانند شباهنگی درخشان است و محل زائرانش همچون فروشگاهی کوچک برای فروشندگان.
هوش مصنوعی: وقتی از او دوری میکنی، شاد و خوشحال هستی مانند کسی که از غم رهایی یافته است. اما در عین حال، مانند کسی که در دلش شک و تردید دارد و میترسد، در جامعه ظاهر میشوی.
هوش مصنوعی: سوال کسی که در جستجوی نیازش است از آواز و موسیقی دلنشین برتر است، همانطور که داستان زائرین از نوشیدن شراب لذتبخشتر است.
هوش مصنوعی: آیا برای همه مردم نیازی به دانش تو وجود دارد که بخشش تو، پایهگذار آز و نیازها شده است؟
هوش مصنوعی: از اثر قلم تو، شب در دو چشم آسمان روشن شده است و به خاطر ضربههای گرز تو، تاریکی بر چهره گرازها افتاده است.
هوش مصنوعی: شخصی که با دشمنانش همچون شمشیری تند و سوزان عمل میکند و با دوستانش مانند شیرین و شیرینی که به راحتی با هم سازگارند، رفتار میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن صدای تو را در میدان جنگ بشنود، دیگر از شدت ترس و وحشت به خود نمیآید و دیگر صدایی از او نمیشنوی.
هوش مصنوعی: در زندگی، درگیر مشکلات و سختیها خواهی شد، اما در کنار آن، در زمانهای خوشی و شادی هم میتوانی به صلح و آرامش برسید. در نهایت، بیتوجهی به زحمتهای زندگی، عشق و محبت در قویترین لحظات نیز میتواند به زیباییهای زندگی افزوده شود.
هوش مصنوعی: تمام انسانها به طور طبیعی به شما وابسته شدهاند، زیرا وجود شما همچون دشمنی است که در عین سوزندگی، لطف و محبت را نثار بندگانش میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر میگوید که فضیلت و برتری تو نسبت به سایر افراد همانند نسبت نعمتهای الهی به کارهای دیگران است. به عبارتی، باید بگوییم که عظمت و فضیلت تو برتر از همه چیز است، به گونهای که دیگران در مقام مقایسه با آن چیزی به حساب نمیآیند.
هوش مصنوعی: هر کس که آرزوی او در خدمت تو باشد، مانند پرندهای که به آسمان صعود میکند، به راحتی از این دنیا عبور خواهد کرد.
هوش مصنوعی: همیشه خوشبختی و آرامش و شادابی در زندگی تو وجود دارد، و همیشه روح تو با فرزانهای و حکمت همراه است.
هوش مصنوعی: بندگان خوب و صمیمی تو از بخشش و کرم تو بهرهمند میشوند، اما مخالفان و حیلهگران با خشم و غضب تو روبهرو میشوند و جانشان به خطر میافتد.
هوش مصنوعی: درخشندگی و زیبایی تو دل و جان را شگفتزده کرده است، به گونهای که آیا این عشق و شورش به این شدت میتواند ادامه یابد؟
هوش مصنوعی: از درد و رنج، فریاد میزند، یکی از دستهایش را به قلم منحصر کن و به سمت جام برو.
هوش مصنوعی: در زندگی، همیشه انسان با لحظات خوب و بد مواجه میشود. گاهی در خوشی و آرامش است و گاهی در مشکلات و سختیها.
هوش مصنوعی: همیشه امیدوار باش که امروز بهتر از دیروز باشد و برای آیندهات آرزوی موفقیت دارم که پایان کارت از شروع آن بهتر باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز
اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند
فدای دست قلم باد دست چنگ نواز
تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب
[...]
اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد
بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز
من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز
اگر دو دیده افعی بهخاصیت بکند
بدانگهی که زمرد بدو برند فراز،
من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز.
بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز
در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ
شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز
سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب
[...]
چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز
رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز
شبی که آز برآرد کنم به همت روز
دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز
اگر ندارم گردون نگویدم که بدار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.