بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان
بیا، که شهر شد ایمن ز حیله شیطان
هزار شهر بگردیدم از فلک بفلک
بغیر حضرت السان نیافتم همه دان
هزار عاشق صادق بدند احمد را
ولیک کمتر افتد چو بوذر و سلمان
مگر بتوبه و تقوی طریقتی بروی
وگر نه راه نیابی بکوچه سلطان
دلم چو گم شود از کوی یار واطلبید
دگر مجوی دلم را ز روضه رضوان
ز عزت و عظمت خود بهیچ پروا نیست
ترا، چنانکه تویی، بر جمال خود نگران
چو قاسمی ز غمت خوشدل و سبکبارست
خدای رحم کند بر دل سبک باران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی عشق و ارتباط با معشوق را توصیف میکند. او اشاره دارد که عشق همچون سنجق (پرچم) سلطان به اوج رسیده و شهر از حیلههای شیطان ایمن شده است. شاعر از جستجوی خود در شهرها و نقاط مختلف عالم سخن میگوید و اینکه در این سفر هیچ کجا به اندازه عشق به معشوق (احمد) را نیافته است. او بر این باور است که توبه و تقوا راهی به سوی حقیقت و عشق واقعی است و اگر کسی این خصایل را نداشته باشد، به سرنوشت خود در کوچههای عشق نمیرسد. شاعر همچنین بیان میکند که اگر دلش از کوی یار گم شود، دیگر در پی دل خود نرود. در نهایت، او به عظمت و زیبایی معشوق و حال خوش قاسمی که از غم رهایی یافته، اشاره میکند و آرزوی رحمت خدا برای دلهای سبکبار را دارد.
هوش مصنوعی: بیا و عشق را به اوج برسانیم، زیرا حالا که عشق در دلها حاکم است، شهر از توطئههای شیطان در امان شده است.
هوش مصنوعی: هزاران جا را زیر و رو کردم، اما در هیچ کجا جز در وجود تو کسی را نیافتم که به دانش و فهم تو باشد.
هوش مصنوعی: هزاران عاشق واقعی برای احمد وجود دارند، اما در میان آنها، کمتر کسی مثل بوذر و سلمان پیدا میشود.
هوش مصنوعی: اگر برگردی و تقوا پیشه کنی، میتوانی به راه راست دست یابی، و الا راهی به سوی مقام و عظمت نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: وقتی دل از محبت یار دور شود، دیگر دنبال دل گمشدهام نگرد. حتی در باغهای بهشت هم آن را نخواهم یافت.
هوش مصنوعی: تو از مقام و ارزش خود هیچ نگران نیستی، همانطور که تویی، بر زیبایی خود توجه داشته باش.
هوش مصنوعی: وقتی کسی مانند قاسم از غم تو شاد و سبکبار است، امیدوارم خداوند بر دل آنهایی که سبکبارند، رحم کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
توانگری و بزرگی و کام دل بجهان
نکرد حاصل کس جز بخدمت سلطان
یمین دولت کایام ازو شود میمون
امین ملت کایمان ازو شود تابان
همه عنایت یزدان بجمله بهرۀ اوست
[...]
بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان
نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان
یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک
امین ملت محمود پادشاه جهان
خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد
[...]
بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان
برنگ لاله می از یار لاله روی ستان
جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم
می جوان بجوان ده درین بهار جوان
بشادکامی امروز داد خویش بده
[...]
اگر نجست زمانه بلای خلق جهان
چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان
اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین
چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان
اگر نگشت دل من تنور آتش عشق
[...]
شب دراز و ره دور و غربت و احزان
چگونه ماند تن یا چگونه ماند جان
بسان مردم بی هوش گشته زار و نزار
دلم ز درد غریبی تن از غم بهتان
مرا دو دیده به سیر ستارگان مانده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.