تربیت میکند مرا جانان
تهنیت می فرستم از دل و جان
بسر یار می خورم سوگند
که جزو نیست در مکین و مکان
گر ببینی حیات جان، بینی
عین آن یار در همه اعیان
چشم بگشای، تا عیان بینی
جمله مامور و جمله ما میران
بنده عشق یار مهرویم
بنده مأموم و عشق امام زمان
عقل سلطان ملک صورت شد
عشق سلطان جمله سلطانان
عشق سردار جمله دلها شد
سر نهادند سروران جهان
مست عشق تو شد دل و جانها
تا کجا رفت عقل سرگردان؟
قاسمی را بلطف خود بنواز
بنده تست آشکار و نهان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شاعر در این شعر از عشق و تربیت الهی سخن میگوید. او به عشق به یار اشاره کرده و تأکید میکند که عشق همانند زندگی و حقیقت است. با گشودن چشم و دیدن، به درک بالاتری از عشق و حقایق عالم میرسیم. شاعر به مقام عشق و جایگاه ویژه آن در میان انسانها و امامان اشاره کرده و از آن به عنوان فرمانروای دلها یاد میکند. در نهایت، او از خداوند میخواهد که او را با لطف خود نوازش کند و تصریح میکند که در باطن و ظاهر، بندهی اوست.
هوش مصنوعی: عزیزم مرا آموزش میدهد و از صمیم قلب برای او آرزوی خوشبختی دارم.
هوش مصنوعی: من در کنار محبوبم زندگی میکنم و قسم میخورم که هیچ چیز جز آنچه در این دنیا میبینم برایم اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: اگر حیات واقعی جان را ببینی، در تمام موجودات، همان یار را مشاهده میکنی.
هوش مصنوعی: چشمهایت را باز کن تا ببینی همهی ماموران و صاحبان قدرت چگونهاند.
هوش مصنوعی: من عاشق معشوقم هستم و به او بسیار وابستهام، همچنین به پیشوایم نیز عشق و ارادت دارم.
هوش مصنوعی: عقل به عنوان حاکم بر دنیای ظاهری و صورتها قرار گرفته است، در حالی که عشق به عنوان فرمانروای واقعی و پرتوان بر تمام سلطنتها و قدرتها شناخته میشود.
هوش مصنوعی: عشق به فرماندهی تمام دلها تبدیل شد و بزرگانی که بر جهان حاکم بودند، در برابر آن سر فرود آوردند.
هوش مصنوعی: عشق تو دلها و جانها را مست و شیدا کرده است، عقل سرگردان و گیج تا کجا میتواند پیش برود؟
هوش مصنوعی: ای قاسمی، با مهربانیات مرا نوازش کن، زیرا من بندهایام که در آشکار و نهان به تو وابستهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد کن: زیرت اندرون تن شوی
تو برو خوار خوابنیده، ستان
جعد مویانت جعد کنده همی
ببریده برون تو پستان
پیر فرتوت گشته بودم سخت
[...]
آمد ای شاه دوش ناگاهان
فیلسوفی به نزد من مهمان
پاک چون رای تو زدوده سخن
تیز چون تیغ تو گشاده زبان
گفت با من ز هر دری و شنید
[...]
جاودان شاد باد شاه جهان
دولت او قوی و بخت جوان
تندرستیش باد و روزبهی
کامکاری و قدرت و امکان
همچو دلها بدو فروخته باد
[...]
امهات و نبات با حیوان
بیخ و شاخند و بارشان انسان
بار مانند تخم خویش بود
سر بیابی چو یافتی پایان
چون سخنگوی بود آخر کار
[...]
ای ببالا بلای آزادان
آرزوی دلی و رنج روان
تنم از عشق تو نوان و نزار
دلم از رنج تو نژند و نوان
آرزوی جوان و پیری تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.