چون تنک نباشد دل مسکین حمامی
کش یار هم آواز بگیرند بدامی
در جواب آن
بی لبس نفیست که کند پیش قیامی
هر جا که روی پیش بزرگان بسلامی
فانوس بوالا چه کند خیمه پردود
قندیل بکش تا نبشینم بظلامی
بآاسترای روی اتو دیده مگو حال
هرگز نبرد سوخته قصه بخامی
بر شرب فراویزکه راندند خوش افتاد
چون دست من ودامن طاوس خرامی
خرگاه به پیرامن وی خج ببرکت
گوئی بر شاهیست کمر بسته غلامی
معجر چو بر آن دامک سر دید سر آغوش
میگفت زاندوه جدائی بمقامی
چین گربجین آورد از غم نه عجب آن
کش یارهم آغوش بگیرند بدامی
قاری جهت رخت بود جاه و بزرگی
هربی سروپائی نشود صدر انامی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان دغدغهها و اندوههای دل خود میپردازد. او از دل شکسته و تنهایی صحبت میکند و به یاد یار و همراه خود میافتد. همچنین، شاعر به اهمیت نام و مقام در اجتماع اشاره میکند و به زیبایی و خصلتهای نفسانی انسانها پرداخته است. او از حسرت جدایی و خوابهای دیرین که به واقعیت تبدیل نشدهاند، گلایه میکند و در نهایت، به دنبال آرامش و آرامش خاطر در دنیای پر آشوب است.
هوش مصنوعی: زمانی که دل انسان بیقرار و مضطرب نباشد، افرادی که در کنار هم هستند، با یکدیگر همصدایی و همنوازی میکنند و از همراهی لذت میبرند.
هوش مصنوعی: بدون لباس غیرممکن است که در جمع بزرگان در جایی از خود حرکتی نشان دهی یا ادعای استواری کنی. هر جا که بروی، باید با ادب و احترام خود را معرفی کنی.
هوش مصنوعی: فانوس بیفایده است در درون خیمهای که پر از دود است؛ باید چراغی روشن شود تا در تاریکی نمانم.
هوش مصنوعی: به زیبایی چهرهات نگاه نکن، زیرا هیچ وقت نمیتوان حال و روز سوخته را با داستانی که میگویی، تغییر داد.
هوش مصنوعی: دست من و دامن طاوسی خوشنواز و زیبا به هم برخوردند، و این برخورد مانند شربت دلپذیری است که به زیبایی به آن افزوده شده است.
هوش مصنوعی: در اینجا میتوان گفت که کسی که در کنار یک شخص بزرگ و با کرامت قرار دارد، احساس افتخار و سربلندی میکند. این شخص مانند یک غلام وفادار است که برای خدمت به مولا و سرپرست خود آماده است و در این خیروبرکت، نشانهای از شرافت و مقام را میتوان دید.
هوش مصنوعی: وقتی معجر به دور سر آن دختر زیبا افتاد، او با حسرتی جزیی از جدایی، در آغوشش میگفت.
هوش مصنوعی: چینی که به خاطر غم به دوش میآورد، جای تعجب نیست؛ وقتی که یاری در آغوشش بگیرد و در دامش بیفتد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصیت و مقام انسان به ویژگیها و تلاشهایش بستگی دارد و بسیاری از افراد بدون داشتن صلاحیت یا فضیلت، نمیتوانند به مقامهای والا دست یابند. در واقع، بزرگی واقعی از درون انسان نشأت میگیرد و به ظاهر بستگی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای غایت اندیشهٔ دانش سخنت را
می بوسم و می دارم چون دیده گرامی
شاید که ببندد کمر از لطف سخنهات
آب سخن جان سخنگو به غلامی
تو خضری و لطف سخنت آب حیاتست
[...]
چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی
کهش یار هم آواز بگیرند به دامی
دیشب همه شب دست در آغوش سلامت
و امروز همه روز تمنای سلامی
آن بوی گل و سنبل و نالیدن بلبل
[...]
ای داده بر وی تو قمر داو تمامی
پیش تو کمر بسته اسیران به غلامی
از شرم بنا گوش تو در گوشه نشیند
گر ماه ببیند که تو در گوشهٔ بامی
هر لحظه بدان زلف چو دامم بفریبی
[...]
گر طالب آنی که بماند ز تو نامی
از خانه ناموس برون نه دو سه گامی
قربان شو و بشنو ز لب یار پیامی:
عیار چو منصور شود بر همه کامی
ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟
یا رب بفدای تو دو صد جان گرامی
هر شیوه که بینم همه حسنست و ملاحت
روی تو ز روم آمد و زلفین تو شامی
پیچ و گره زلف تو ناگاه عیان شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.