گنجور

 
نظام قاری

باد گلبوی سحر خوش میوزد خیر ای ندیم

بس که خواهد رفت بر بالای خاک مانسیم

در جواب او

رخت بین بر حمل وخیز از جامه خواب ای سلیم

بس که پوشد خلق بیما سالها دلق سلیم

انکه بر دنیا براه از رخت پا انداز رفت

بر صراطش از گذشتن جای تشویشست و بیم

گرچه محرومم درین دار از سقرلاط و سمور

دارم امیدی بخضرو سندس خلد نعیم

قماش مصرنی گور است مروارید گوی

نرم میگو چون غریبست او و در او یتیم

عطسه چون میآیدت دستار بر از سر منه

تو عرقچین دوست داری فوطه فرماید حکیم

انکه تن پوشید و ارمک داد و در بر صوف کرد

هم ببخشد چون بکر باسین کفن باشم رمیم

رخت ابیاری نگر از دگمها بنموده دال

انگله در جیب او چون حلقه اندر دورجیم

رخت سیمک دوزرا نبود رواجی در مزاد

زر مگر در چار قب زآتش برون آید سلیم

تا به کی گویی سخن قاری به وصف البسه

هست این‌ها شستنی استغفرالله العظیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

فر او گاه وزیدن گر به سنگ آرد نسیم

یک سخندان را ز یک معطی نه زر باید نه سیم

خیر ازو زینت همی سازد چو اجسام از لباس

فضل از او قوت همی گیرد چو ارواح از نسیم

روی او در چشم ما همچون به دور اندر صدور

[...]

عبدالقادر گیلانی

چون تمام عمر نیکی کرد با تو آن کریم

از بدی خود چرا ترسی تو آخر ای لئیم

تو یتیمی با تو او هرگز نخواهد کرد قهر

زانکه او خود کرد نهی قهر کردن با یتیم

هرچه میخواهی تو ازوی میدهد بیشک تورا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عبدالقادر گیلانی
سوزنی سمرقندی

مهتر آن بهتر که باشد فاضل و راد و کریم

تا هم از وی مدح او را مایه بردارد حکیم

حکمت آرا اینقدر داند که مهتر به بود

فاضل و راد و کریم از جاهل و زفت و لئیم

هر لئیم و زفت و جاهل را نگوید مدح از آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
انوری

علم آصف گنج قارون صبر ایوب رسول

یاد کرد اندر کتاب این هر سه لقمان حکیم

هرکه بازد عاشقی با این سه چیز ای نیکنام

لام او هرگز نبیند روی ضاد و روی میم

جمال‌الدین عبدالرزاق

خواجه را دیدی تو تا بنشست بر دیوان ملک

خود خبر داری که من از غصه‌اش چو نمی‌زِیَم؟

او میان دست و آنگه بر سر او من به پای

او ز من غافل ولیکن من از او غافل نِیَم

آرزو می‌آیدم روزی که او در منصبش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه