گنجور

 
غالب دهلوی

شکست رنگ تا رسوا نسازد بی قراران را

جگر خونست از بیم نگاهت رازداران را

ز پیکان های ناوک در دل گرمم نشان نبود

به ریگستان چه جویی قطره های آب باران را؟

بود پیوسته پشت صبر بر کوه از گرانجانی

چه افسون خوانده ای در گوش دل امیدواران را؟

کف خاکیم، از ما برنخیزد جز غبار آنجا

فزون از صرصری نبود قیامت خاکساران را

به ترک جاه گو تا گردش ایام برخیزد

که گلخن تاب دائم در نظر دارد بهاران را

درآ بیخود به بازیگاه اهل حسن تا بینی

به روی شعله گرم مشق جولان نی سواران را

نگشت از سجده حق جبهه زهاد نورانی

چنان کافروخت تاب باده روی باده خواران را

دریغ آگاهیی کافسردگی گردد سر و برگش

ز مستی بهره جز غفلت نباشد هوشیاران را

ز غیرت می گدازد در خجالتگاه تأثیرم

زبون دیدن به دست شیشه سازان کوهساران را

به رنجم غالب از ذوق سخن، خوش بودی ار بودی

مرا لختی شکیب و پاره ای انصاف یاران را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
جامی

گذشت از حد خروش و گریه ابر نوبهاران را

کجا دانست یارب درد و داغ دل فگاران را

مبار ای ابر روز گشت آن چابک سوار آخر

که دیده بر ره است از دیرباز امیدواران را

ازین عشق جگرخواره چه دارم چشم بهبودی

[...]

امیرعلیشیر نوایی

ز ابر تیره برقی جست طرف کوهساران را

که روشن کرد هرسو شمع گل‌های بهاران را

چو نرگس جام زر بگرفت و لاله ساغر یاقوت

صلای باده زد مرغ چمن پرهیزگاران را

تو نیز ای پیر دیر اندر چنین فصلی به سرمستی

[...]

هلالی جغتایی

بروز غم، سگش خواهم، که پرسد خاکساران را

که یاران در چنین روزی بکار آیند یاران را

عجب خاری خلید از نو گلی در سینه ریشم!

که برد از خاطر من خار خار گل عذاران را

ز ناز امروز با اغیار خندان میرود آن گل

[...]

صائب تبریزی

ز منع افزون شود شوق گرستن بی قراران را

که افزاید رسایی از گره در رشته باران را

ز طوفان پنجه مرجان نگردد بحر را مانع

کجا ساکن کند دست نوازش بی قراران را؟

به قدر سعی، از مقصود هر کس بهره ای دارد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیاض لاهیجی

کتابت کی تواند داد داد بیقراران را

سحاب خشک حسرت می‌دهد مشتاق باران را

چه شد دیریست کز زلف بتان بویی نمی‌اری

به امیدی نشاندی ای صبا امیدواران را

نمک دارد که بعد از انتظار غم ز دل بردن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه