اکنون که در رزق گشادست خداوند
انصاف نباشدکه تو بر خویش ببندی
بر حالت خود گریه کنی روز قیامت
بر حال تهیدست گر امروز بخندی
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
اکنون که در رزق گشادست خداوند
انصاف نباشدکه تو بر خویش ببندی
بر حالت خود گریه کنی روز قیامت
بر حال تهیدست گر امروز بخندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به این موضوع اشاره دارد که در زمانی که خداوند روزی فراوان را عطا کرده است، ناپسند و ناعادلانه است که انسان خود را به تنگدستی و اندوه محدود کند. در روز قیامت اگر انسان در زندگیاش به خاطر حال تهیدستی دیگران به گریه بنشیند، باید در این دنیا به حال آنها نیز احساس مسئولیت و توجه کند و در عوض از نعمتهای خداوند بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: اکنون که خداوند برکت و روزی فراوانی داده است، نادرست است که تو خود را محدود کنی.
هوش مصنوعی: اگر امروز بخندی و خودت را شاد نشان دهی، روز قیامت به حال کسانی که در دنیا دچار کمبود و مشکل بودند، گریه خواهی کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دارم دل دیوانه گرفتار به بندی
ای همنفسان در خم ابروی کمندی
در آتش دارم از هر عضو بندی
گزندی هر کسی دارد سپندی
به دام سایه سروم گرفتار
ز استغنا بلندی قد بلندی
رهایی سرنوشت طالعم نیست
[...]
ای سوختهٔ عشق چرا کم ز سپندی؟
از خویش برون آی به یاهوی بلندی
بر خویش نبالیم به درویشی و شاهی
بر دوش نداریم پلاسی و پرندی
با سوخته جانان چه کند آتش دوزخ
[...]
المنة الله که گرفتار کمندی
گشتیم و برستیم زهر قیدی و بندی
صد شکر که بخت خوش و اقبال بلندم
به نمود گرفتار سر زلف بلندی
شادم که به پای دل دیوانه نهادم
[...]
آنانکه ز عشق تو مرا طعنه زنندی
ای کاش! چو من عاشق و دیوانه شدندی
گر عاشق و دیوانه شدندی چو من امروز
خود طعنه به دیوانگی من نزدندی
احوال دل مرغ گرفتار چه داند؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.