محمود ماه منکه غلامش بود ایاز
دیشب دعای میر بدینگونهکرد ساز
بر کف گرفت زلف که یارب به موی من
عمر امیر کن چو سر زلف من دراز
خشمش چو هجر طلعت من باد دلشکن
مهرش چو ماه عارض من باد دلنواز
در مال کس چو خواجه ی من باد بیطمع
درکار دین چو عاشق من باد پاکباز
خصمش چو زلف تیرهٔ من باد سرنگون
بختش چو سرو قامت من باد سرفراز
گیتی چو من به حضرت جاهش برد سجود
گردون چو من به درگه قدرش برد نماز
در کار خصم و چهر حسودش زند سپهر
هر عقدهای که من کنم از زلف خویش باز
اخلاق او چو موی من از طبع مشکبیز
اقبال او چو حسن من از وصف بینیاز
خصم وی و دهان من این هر دو بینشان
خشم وی و فراق من این هر دو جانگداز
در تیر او چو مژهٔ باد تعبیه
دندان شیر شرزه و چنگال شاهباز
در چنگ او چو طرهٔ من خام شصت خم
در دست او چو قامت من رُمح هشتباز
آوازهٔ جلال وی و صیت حسن من
باد از عراق رفته همه روز تا حجاز
گنجش چوگنج فکر تو لبریز ازگهر
ملکش چو ملک حسن من ایمن زترکتاز
پرورده همچو طبع تو اندر وفا و مهر
آسوده همچو شخص من اندر نعیم و ناز
ممتاز باد شخص وی از والیان عصر
چونانکه من ز خیل بتان دارم امتیاز
پیدا بر او چو نقش جمالم وجود جود
پنهان بر او چو سرّ دهانم نشان آز
محمود باد عاقبت او چو نام من
با طالعی خجستهتر از طلعت ایاز
وآخر چهگفتگفتکه قاآنیا. چو شمع
در عشق من بسوز و به سودای من بساز
تا خواجهٔ منستی در بندگی بکوش
تا بندهٔ امیری بر خواجگان بناز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید از محمود، یکی از فرمانروایان مشهور تاریخ، پرداخته و احساسات عاطفی و ارادت شاعر را به او منتقل میکند. شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا و تصویری، ویژگیهای محمود را مورد ستایش قرار میدهد و خواستههای خود را در قالب دعا بیان میکند. او از درازایی عمر محمود، خوشبختی و برتری او بر دشمنانش صحبت میکند و عشق و محبتش را به او به تصویر میکشد. همچنین، شاعر به مقایسه میان خود و محمود میپردازد و در نهایت به او توصیه میکند که در مقام فرمانروایی خود بکوشد تا بندهاش در خدمترسانی به او بکوشد و از مقام خود لذت ببرد.
هوش مصنوعی: محمود، ماه من که ایاز (غلام او) بود، دیشب به منظور دعای میرداد، چنین دعایی را ترتیب داد.
هوش مصنوعی: به خاطر زلف زیبایش، از خدا میخواهد که مانند موهایش، عمرش را هم طولانی کند. او آرزو دارد که زیبایی زلفش دراز و زندگیاش پایدار باشد.
هوش مصنوعی: خشم او به اندازه جدایی از چهره زیبا و دلنشین من است، در حالی که محبتش همچون ماهی است که به چهره من میتابد و دلها را نوازش میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند خواجه من، به مال دیگران وابسته نباشد، در امور دین مانند عاشق من خالص و بیریا باشد.
هوش مصنوعی: دشمنش مانند موی سیاه من، آشفته و پریشان است، اما بخت بدش مانند قامت بلند من، سرفراز و با وقار نیست.
هوش مصنوعی: دنیا به اندازه من به جایگاهش سجده میکند و آسمان هم به اندازه من در برابر مقام او نماز میگذارد.
هوش مصنوعی: در کار دشمن و چهره حسودش، هر مشکلی که من از زلف خودم باز کنم، آسمان (سرنوشت) دخالت میکند.
هوش مصنوعی: اخلاق او مانند موی من است که از طبیعتی خوبی و لطافت برخوردار است. همچنین اقبال و شانس او به زیبایی من میماند که نیازی به توصیف ندارد.
هوش مصنوعی: اینجا به نوعی بیانگر خشم و جدایی است. شخص با اشاره به خصم (دشمن) و دهان خود، نشان میدهد که هر دو در برابر یکدیگر محبوبیتی ندارند و این احساسات آزاردهندهای را برای او به همراه دارد. خشم دشمن و درد جدایی، هر دو باعث زجر و رنج عمیق او میشود.
هوش مصنوعی: تیر او مانند مژهای است که در باد قرار گرفته و دندانهای شیر و چنگالهای شاهباز را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: در دستان او، مانند موهای فر من که تازه و نازک است، نرم و لطیف هستم. شمایل من نیز در دست او مانند نیزهای با هشت قسمت باریک و بلند است.
هوش مصنوعی: نام و آوازهٔ عظمت او و زیباییهای من، مانند بادی است که از عراق وزیده میشود و هر روز به سرزمین حجاز میرسد.
هوش مصنوعی: گنجشک که نماد فکر و خیال توست، پر از گنجینههای ارزشمند است؛ مانند ملک من که با زیباییاش از هر آسیبی در امان است.
هوش مصنوعی: تو از وفا و محبت پرورش یافتهای، و من هم در آرامش و لذت زندگیام.
هوش مصنوعی: شخصیت او در بین حاکمان زمانش برتر است، همانطور که من در میان بتها ویژگی خاص و ممتاز دارم.
هوش مصنوعی: وقتی زیباییهای من آشکار میشود، وجود بخشش من نیز در پسزمینهاش پنهان است، مانند رازی که در دل نهفته است.
هوش مصنوعی: محمود، پایان کار او مثل نام من خواهد بود و سرنوشتش بهتر از سرنوشت ایاز خواهد بود.
هوش مصنوعی: به آخرین حرفش گفت که ای قانیا! مانند شمعی در عشق من بسوز و با آرزوی من زندگی کن.
هوش مصنوعی: هر چه در تلاش و خدمت به آقایت کوشا باشی، باعث میشود که در میان دیگران به مقام والایی برسید و مورد احترام قرار بگری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دست منت تو بمن بنده در دراز
درگاه تو ز حادثه من بنده را جواز
درهای رنج بسته بمن بر سخای تو
بر من در سرای تو بیگاه و گاه باز
صد کس نیازمند من و من بجاه تو
[...]
در هجر روی و لعل تو،ای لعبت طراز
بر روی زرد کرده ام از خون دل تراز
ناکامم از تو ، ور چه برآوردمت بکام
رنجورم از تو ، ور چه بپروردمت بناز
هستم ز حسرت بر چون سیم خام تو
[...]
ایچرخ سفله پرور خس یاردون نواز
تا کی خطا و چند دغا راستی بباز
چرخ و زمین ز برف و ز یخ کرد برگ و ساز
در پوش پوستین که دی آمد ز در فراز
بس مومن بهشتی کز خوف رنج دی
خواهد که در میان جهنم شود دراز
هست از کمال شدت سرما در آبگیر
[...]
ای خسروی که از تف تیغ تو در نبرد
جان عدو فتد چو دل شمع در گداز
هرجا که می روی ظفر اندر رکاب توست
در هیچ منزل از تو نخواهد فتاد باز
دیگر شکی نماند جهان را درین که هست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.