تو را امام زمان گر در اختفاست صلاح
صلاح ما همه آنست کان تو راست صلاح
نمود غیبت تو سرّ جاعل الظلمات
ظهور کن، بنما سرّ فالق الاصباح
فروغ طلعت تو دیده را کند روشن
حدیث لعل لبت روح را چشاند راح
حضور تو ندهد دست تا نخواهد حق
هزار سال اگر صد چو من کنند الحاح
ز دیدهام شده یک چشمه در کنار روان
که آشنا نتواند میان آن ملاح
مرا اگرچه وصال شما میسر نیست
به ذکر و فکر شما هست لیک امید فلاح
به جز حدیث شما بر زبان فیض مباد
همیشه تا که بود گردش مسا و صباح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غیبت و ظهور امام زمان (عج) است. شاعر بیان میکند که صلاح بشر در ظهور ایشان است و غیبت او به دلیل نقص درک انسانهاست. او به نورانیت وجود امام زمان اشاره میکند که میتواند زندگی را روشنتر کند و روح را سیراب سازد. شاعر به رغم دوری از امام، امید خود را به یاد و ذکر او حفظ میکند و دعا میکند که همیشه یاد و حدیث ایشان بر زبانش جاری باشد.
هوش مصنوعی: اگر امام زمان در حال غیبت است، پس آنچه که برای ما خوب و پسندیده است، در واقع همان چیزی است که به تو مربوط میشود و در صلاح تو نهفته است.
هوش مصنوعی: به خاطر غیبت تو، راز و اسراری پنهان شده است، پس ظهور کن و این راز روشناییها را به نمایش بگذار.
هوش مصنوعی: چهرهی درخشان تو، چشمان را روشن میکند و سخنان شیرین لبهایت مانند شرابی روح را سیراب میکند.
هوش مصنوعی: حضور تو به کسی دسترسی نمیدهد مگر اینکه خودش بخواهد. حتی اگر هزار سال هم بگذرد و صد نفر مثل من تقاضا کنند، نتیجهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: از چشمانم چشمهای جاری شده که هیچ آشنا و بیگانهای نمیتواند در آن شنا کند.
هوش مصنوعی: هر چند که دسترسی به دیدار شما برایم ممکن نیست، اما یاد و فکر شما همیشه با من است و هنوز امید دارم که به نیکی و خوشی برسم.
هوش مصنوعی: جز سخن شما، سخنی در زبان من نباشد، تا زمانی که روز و شب به گردش خود ادامه میدهند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی هوا را طواف و چرخ را مساح
که جسم تو ز بخارست و پرتو ز ریاح
اگر به صورت و ترکیب هستی از اجسام
چرا به بالا تازی ز پست چون ارواح
ز دوستی که تو داری همی پریدن را
[...]
همین که بانگ بر آید که فالق الصباح
غذای روح طلب کن بخواه کوزه راح
اگر جماد نیی جنبشی کن ای غافل
مباش کم ز وحوش و طیور وقت صباح
برای دفع مخالف گر اتفاق افتد
[...]
بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح
بیا، که زنده به بوی تو میشوند ارواح
تویی، که وصل تو هر درد را بود درمان
تویی، که نام تو هر بند را بود مفتاح
فروغ روی تو بر جان چنان تجلی کرد
[...]
بنوش لعل مذاب از زمرّدین اقداح
ببین که جوهر روحست در قدح یا راح
خوشا بروی سمن عارضان سیم اندام
عقیق ناب مروّق ز سیمگون اقداح
بریز خون صراحی که در شریعت عشق
[...]
مشیر ملک و صلاح زمانه عزالدین
که هر چه هست به جز خدمت تو نیست صلاح
هرآنچه بر دل خصمت گذشته کج بوده
مگر به روز نبرد تو در سهام و رماح
به هر زمین که گذر کرده باد آبادی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.