گنجور

 
فیض کاشانی

آدم ز رشک کرد تمنای علمشان

آورد در خیال بدی کاشکی مرا

آمد ندا ز غیب به آدم که زینهار

از ما مخواه رتبه این قوم در دعا

نزدیک این درخت مرو آرزو مکن

حدّ تو نیست منزلت سید الوری

کردیم ما ملائکه را ساجدان تو

زیرا که بود صلب تو این قوم را وعا

این قوم راست جاه زیاد از حد بشر

هستند هرچه هست به عالم به جز خدا

آوردم از اسمامی خود اسمشان برون

هر جا که حاجتیست بدیشان کنم روا

کس را اگر ثواب رسد یا عقوبتی

ایشان سبب شوند و بدیشان کنم قضا

شمس و قمر نجوم و ملائک سما و ارض

از مهرشان بود همه را گردش رحا

هرگه بلا و داهیه‏ ای رونهد به تو

این قوم را شفیع خودآور به نزد ما

تا دفع آن بلا و مصیبت شود ز تو

از بهر قرب و منزلت آل مصطفا

عهدی گرفت ز آدم و حوا به مهرشان

با انقیاد جاه و مقامات ارتضا

عهدی گرفت ز آدم و تأکید آن نمود

تا بر علوّ رتبه ایشان دهد رضا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

تا داد باغ را سمن و گل بنونوا

بلبل همی سراید بر گل بنونوا

رود و سرود ساخته بر سرو فاخته

چون عاشقی که باشد معشوق او نوا

مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

چون نای بینوایم ازین نای بینوا

شادی ندید هیچ کس از نای بینوا

با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم

زیرا جواب گفته من نیست جز صدا

شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

آمدگه وداع چو تاریک شد هوا

آن مه‌ که هست جان و دلم را بدو هوا

گرمی‌ گرفته از جگر گرم او زمین

سردی‌ گرفته از نفس سرد من هوا

ماه تمام او شده چون آسمان کبود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا

زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا

شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه

شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا

گشته‌ست باژگونه همه رسمهای خلق

[...]

وطواط

ای بر مراد رأی تو ایام رامضا

بسته میان بطاعت فرمان تو قضا

از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف

وز فر تو فزوده وزارت بسی بها

خلق خدای را برعایت تویی پناه

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه