گنجور

 
فیض کاشانی

ابلیس دید کآدم خاکی بزرگ شد

از حق نیافت منزلت و جاه و اجتبا

پیچید همچو مار و شد اندر دهان مار

مارش کشید تا به جنان از ره خفا

آمد به پیش آدم و گفت از ره فریب

ای آنکه سجده کرد تو را اهل اصطفا

زان نهی کرده ‏اند شما را از این درخت

تا علم غیب حق نشود کشف بر شما

یا آنکه در جهان بنمانید جاودان

باشید در بلای بلا معرض فنا

تأکید حرف خویش به ایمان نمود و گفت

واللّه ناصح توام و حق بدین گوا

آدم بدین گمان که نصیحت گرست مار

غافل از این که دیو در این مار کرده جا

گفتا که مار! بازی ابلیس خورده ‏ای؟

کی بر خدای پاک خیانت بود روا

آخر به نام او تو قسم یاد می‏کنی

تعظیم چون کنیش چو خائن بود خدا

من هم به غیر اذن تناول چسان کنم

کی بی‏رضای او شود این حاجتم روا

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

تا داد باغ را سمن و گل بنونوا

بلبل همی سراید بر گل بنونوا

رود و سرود ساخته بر سرو فاخته

چون عاشقی که باشد معشوق او نوا

مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

چون نای بینوایم ازین نای بینوا

شادی ندید هیچ کس از نای بینوا

با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم

زیرا جواب گفته من نیست جز صدا

شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

آمدگه وداع چو تاریک شد هوا

آن مه‌ که هست جان و دلم را بدو هوا

گرمی‌ گرفته از جگر گرم او زمین

سردی‌ گرفته از نفس سرد من هوا

ماه تمام او شده چون آسمان کبود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا

زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا

شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه

شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا

گشته‌ست باژگونه همه رسمهای خلق

[...]

وطواط

ای بر مراد رأی تو ایام رامضا

بسته میان بطاعت فرمان تو قضا

از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف

وز فر تو فزوده وزارت بسی بها

خلق خدای را برعایت تویی پناه

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه