آدم ز حسن و بهجت آن در شگفت ماند
کاشباح نور و علم چه قوم است ای خدا
آمد ندا که نور حبیب خدای تست
با نور اوصیای وی و شاه اوصیا
آنان که بودشان سبب آفرینش است
آنان که مقصدند ز خلق و ز امر ما
هست این درخت صورت علم نهانشان
کز وی کسی بری نبرد جز به اذن ما
آن کو به اذن میبرد از وی بری، ولی است
داناست بیتعلّم و بینای رازها
باز آن کسی که میبرد از وی به غیر اذن
نومید و تیره مانده در این پرده عطا
مخصوص اهلبیت حبیب است آن درخت
یا آن کسی که از در ایشان برد عما
این منزلت به هیچ پیامبر ندادهایم
جز آنکه میخورد نمک از خوان مصطفا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن دربارهی عظمت و مقام اهل بیت (ع) و اوصیای پیامبر اسلام (ص) سخن میگوید. شاعر به زیبایی و نور ایشان اشاره میکند و بیان میکند که آنها دلیل آفرینش هستند و مقصد زندگی مخلوقات به شمار میروند. درخت علم و معرفت ایشان از دیگران متمایز است و تنها کسانی که با رضا و اذن اهل بیت از این علم بهره میبرند، میتوانند به حقیقت دست یابند. همچنین تأکید میشود که مقام و منزلت اهل بیت هیچ گاه به پیامبران دیگر اعطا نشده است و این جایگاه ویژه، به خاطر ارتباط نزدیک آنها با پیامبر اکرم (ص) است.
هوش مصنوعی: آدم از زیبایی و شادی او حیرتزده شده است. کاش میدانست که این چه قومی هستند، ای خدا!
هوش مصنوعی: ندایی آمد که نور محبوب خدا به همراه نور اولیای او و شاه اولیاست.
هوش مصنوعی: آنها که وجودشان باعث پیدایش و خلق عالم است، هدف نهایی از خلقت و فرمان ما هستند.
هوش مصنوعی: این درخت نمادی از دانش و علم پنهان است که هیچکس نمیتواند از آن بهرهبرداری کند مگر با اجازه ما.
هوش مصنوعی: کسی که با اجازه و خواست الهی به سراغ او میرود، ولی این فرد دانا و بینا به اسرار است، بدون اینکه نیازی به یادگیری داشته باشد.
هوش مصنوعی: کسی که بدون اجازه دیگری از او بهرهبرداری کند، ناامید و در تاریکی باقی میماند.
هوش مصنوعی: آن درخت یا آن شخصی که از در آستان اهل بیت نشأت گرفته، مختص به محبت و دوستی اهل بیت است.
هوش مصنوعی: این مقام و جایگاه را به هیچ پیامبری ندادهایم، مگر اینکه از سفرهی پیامبر (خدا) بهرهمند شده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا داد باغ را سمن و گل بنونوا
بلبل همی سراید بر گل بنونوا
رود و سرود ساخته بر سرو فاخته
چون عاشقی که باشد معشوق او نوا
مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال
[...]
چون نای بینوایم ازین نای بینوا
شادی ندید هیچ کس از نای بینوا
با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم
زیرا جواب گفته من نیست جز صدا
شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک
[...]
آمدگه وداع چو تاریک شد هوا
آن مه که هست جان و دلم را بدو هوا
گرمی گرفته از جگر گرم او زمین
سردی گرفته از نفس سرد من هوا
ماه تمام او شده چون آسمان کبود
[...]
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
گشتهست باژگونه همه رسمهای خلق
[...]
ای بر مراد رأی تو ایام رامضا
بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف
وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
خلق خدای را برعایت تویی پناه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.