دل گیرد و جان بخشد آن دلبر جانانه
ویران چو کند بخشد صد گنج بویرانه
دل شد ببر دلبر جان رفت ز تن یکسر
وز عقل تهی شد سر کس نیست درین خانه
بس زلف دهد بر باد آنزلف خم اندر خم
بس عقل کند غارت آن نرگس مستانه
سویم بنگر مستان هوش و خردم بستان
دیوانه و مستم کن مستم کن و دیوانه
گه پند دهد واعظ گه توبه دهد زاهد
یارب که مرا افکند در صحبت بیگانه
غم میکشدم مطرب بر تار بزن دستی
دیوانه شدم ساقی در ده دو سه پیمانه
آن منبع آگاهی گفتا که چه میخواهی
گفتم که چه میخواهم جانانه و پیمانه
پیمانه و جانانی جانانه و پیمانی
این نشکندم پیمان آن از کف جانانه
پیمانه بکف کردم در مجمع بیهوشان
گویند کئی گویم دیوانهٔ فرزانه
تیغ ار بصدف ناید دردانه بکف ناید
بشکن صدف هستی ای طالب دردانه
ای در دل و جان من تا چند نهان از من
نشنیده کسی هرگز خمخانهٔ بیگانه
یکبار دو چارم شو روزی دو سه یارم شو
فیض از تو بود تا کی چون استن حنانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف عشق و جذابیت معشوق میپردازد. شاعر از حالاتی چون دیوانگی و مستی ناشی از عشق میگوید و چگونگی تأثیر معشوق بر دل و جان او را تصویر میکند. او اشاره میکند که عقلش تحت تأثیر زیبایی معشوق قرار گرفته و در جستجوی وصالی است که به آن دست یابد. همچنین، شاعر تجربههای مختلفی از اندرزها و نصیحتهای واعظان و زاهدان را در کنار احساسات خود بیان میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که تنها عشق و وصال محبوب را میخواهد، بیآنکه از جوهر عشق و حقیقت آن دست بردارد. شعر به نوعی به شور و شوق عاشقانه و نیازی عمیق به معشوق پرداخته است.
هوش مصنوعی: آن معشوق دلربا، اگرچه دل را میآزارد، اما روح و جان انسان را نیز به او میدهد. زمانی که او عشق و محبتش را نثار کند، گنجهای ارزشمندی را در دل میکارد.
هوش مصنوعی: دل به عشق معشوق وابسته شده و جان از جسم جدا گشته است. تمام عقل و تدبیر نیز از بین رفته و در این خانه کسی نیست که به این حال پی ببرد.
هوش مصنوعی: موهای بلند و زیبا همچون زلفی که در باد میرقصد، دل و عقل انسان را به چالش میکشد و با زیبایی خود، آدمی را تحت تأثیر قرار میدهد. آن نرگس چشمهایش که شیدایی و مستی را به همراه دارد، توانایی فریب و تسخیر عقل را دارد.
هوش مصنوعی: به من نگاه کن و از من عقل و درک را بگیر، مرا دیوانه و شاد کن، مرا مست و بیخود کن.
هوش مصنوعی: گاه واعظ نصیحت میکند و گاه زاهد مردم را به توبه دعوت میکند، اما ای کاش من را در جمع بیگانگان نیندازند.
هوش مصنوعی: من در حال تحمل غم هستم، ای ساززن، بر ساز خود نوا بزن. من دیوانه و شیدا شدهام و ای ساقی، در ده یا دوتا یا سه جام شراب به من بده.
هوش مصنوعی: منبع آگاهی به من گفت که چه آرزویی داری. من در پاسخ گفتم که آرزوی من عشق و رابطهای عمیق است.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از عشق و دلبستگی اشاره دارد. شاعر میگوید که پیمان او با معشوق (جانان) برایش بسیار مهم است و او هیچگاه این پیمان را نخواهد شکست. حتی اگر شرایط به گونهای پیش برود که دیگر نتوانند به هم وفادار بمانند، او از وفاداری خود نسبت به عشقش دست نمیکشد. بهعبارتی، عشق و پیوندی که با معشوق دارد برایش ارزشمند بوده و هیچ چیزی نمیتواند آن را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: من در جمع مجنونها جامی در دست گرفتم و میگویند که چقدر حرف بزنم. در حالیکه من دیوانهای هستم که عقل و خرد را در دل دارم.
هوش مصنوعی: اگر شمشیری از صدف بیرون نیاید، لؤلؤی باارزشی در دست نخواهد بود. ای seeker، خودت را از محدودیتها آزاد کن تا به گنجی دست یابی.
هوش مصنوعی: ای کسی که در دل و جان من جا داری، چرا مدت زیادی است که از من پنهانی؟ هیچکس هرگز دربارهی میخانهای که دور از من است، نشنیده است.
هوش مصنوعی: یک بار با من همراه شو و در روزهای خاصی با دوستانم شریک شو. تا کی میتوان بهرهمند بود از وجود تو، همچون بوی خوش عطر حنانه که همواره در فضاست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من بیخود و تو بیخود ما را که بَرد خانه؟
من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه؟
در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم
هریک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ تا لذّتِ جان بینی
[...]
ای جان، چو سخن گویم مستانه و رندانه
سرمستم و لایعقل زان نرگس مستانه
پرسد ز سرشک خون جانم ز غمت، آری
پر گشته مرا آخر در عشق تو پیمانه
ای دوست، سر زلفت در سینه من بگشا
[...]
صوفی ز سر توبه شد با سر پیمانه
رخت و بنه از مسجد آورد به میخانه
هر صورت آبادان کز باده شود ویران
معموره معنی دان یعنی چه که ویرانه
سودی ندهد تو به زان می که بود ساقی
[...]
از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خانه
مقصود خدا عشقست، باقی همه افسانه
بنما رخ زیبا را، تا فاش بگویم من :
«قد اشرف الدنیا من نور حمیانه »
هرکس صفتی دارد، با خود ز ازل آرد
[...]
پیمانه می جویان رفتم سوی میخانه
بیرون نروم زانجا پر ناشده پیمانه
شیخان مناجاتی رندان خراباتی
جویند ترا جانا در کعبه و بتخانه
در میکده سر مستم از ننگ خودی رستم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.