میکنم هرچند پنهان میشود این راز فاش
عشق را نتوان نهفتن هست بیجا این تلاش
دل ز من بردی ببر جان نیز اگر خواهی رواست
هر دو عالم باشد ار قربان یکموی تو باش
مدعائی نیست دلرا غیر جان کردن فدا
مدعی گر غیر این گوید سپردم با خداش
مرغ دل خواهد که بر گرد سرت گردد مدام
گر بجان میشد میسر بنده میکردم تلاش
ماه و خورشید فلک شمع و پری حور و ملک
هر فروزان روی پیش روی تابان تولاش
سرو شمشاد و صنوبر کی رسد بر قامتت
هر سهی قدی بلاگران بالای تو کاش
دل بر آن ناید عبث آن زلف را بر هم مزن
این دل آشفته جز زلف پریشان نیست جاش
ای که گفتی نیست خوبانرا وفا بردار دل
از پی دل میرود کاری ندارم با وفاش
گر تو گوئی دل نسازد با جفای گلرخان
دیده سازد با رخش کو دل نسازد با جفاش
هرکسی خواهد که از خود دفع گرداند بلا
فیض میخواهد که باشد تا که باشد در بلاش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساسات عمیق انسانی است. شاعر به بیان رازهای عاشقانه و دشواریهای عشق میپردازد و میگوید که تلاش برای پنهان کردن عشق بیفایده است. او عشق خود را فدای معشوق میکند و اعتراف میکند که دلش به خاطر معشوقش آشفته و بیقرار است. همچنین به زیباییهای معشوق و مقایسه آن با دیگر زیباییها اشاره میکند و میگوید که دل عاشق نمیتواند بدون توجه به محبوبش آرام باشد. در کل، شعر نمایانگر عمق احساسات عاشقانه و فداکاری در عشق است.
هوش مصنوعی: هرچند که این عشق را به طور پنهان میسازم، اما این راز نمیتواند به طور کامل مخفی بماند. تلاش برای پنهان کردن آن بیفایده است.
هوش مصنوعی: دل مرا بردی، اگر بخواهی جانم را هم ببر! این کاملاً درست است که من برای یک تار موی تو، هر دو جهان را قربانی کنم.
هوش مصنوعی: هیچ دلی بیجان نمیشود، و من برای معشوق به آسانی فدای جانم میشوم. اگر کسی جز این را بگوید، کارش را به خدا واگذار میکنم.
هوش مصنوعی: دل من آرزو دارد که همیشه دور سرت بگردد و اگر امکانش بود، با جان و دل برای این کار تلاش میکردم.
هوش مصنوعی: ماه و خورشید در آسمان و فرشتگان و ملائکه، همه درخشان و زیبا هستند و جلوهای از روشنایی و زیبایی را در مقابل چشمان ما دارند.
هوش مصنوعی: سرو، شمشاد و صنوبر در زیبایی و قامت تو نمیتوانند به پای تو برسند. ای بلای جان، ای کاش!
هوش مصنوعی: دل به زلف مشغول نمیشود، بیدلیل آن را به هم مخور. این دل آشفته، جز زلف پریشان، جایی ندارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که ادعا کردی خوبان وفا ندارند، دل را از پی عشق بردار؛ من هیچ کاری با وفای آنها ندارم.
هوش مصنوعی: اگر تو بگویی که دل نمیتواند با ظلم و ستم زیبایانی که به آنها نظر میافکنیم، کنار بیاید، اما باید بدانی که دل با چهرهی زیبا چه راحت کنار میآید، حتی اگر آن زیبایی ناعادل باشد.
هوش مصنوعی: هر شخصی که بخواهد مشکلات و بلاها را از خود دور کند، در واقع به دنبال نیکی و خوشی است تا بتواند در مورد بدیها چه در زمان حال و چه در آینده آرامش خاطر داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پند داعی بشنو پسرو پندار مباش
تخم شیرین ز پی مائده دو شوره مپاش
مشرکان دعوی توحید نکردندی کاش
چه کند طاقت خورشید ندارد خفّاش
فقها بیهده گویند و مشایخ فحّاش
[...]
عین یکدیگر بدیدم ابتدا و انتهاش
جان عارف فارغ آمد از لباس و از معاش
و هو معکم گفت از این رو فاش میگویم بدان
درمقام وحدت از خود من نه می بینم جداش
حق الست و ربکم گفت وهمه جانها بلی
[...]
دلبر حلواگرم را هست تیغی دلخراش
از غم او قامتم خم گشت چون حلواتراش
گفتم از آب نباتت کام من شیرین نشد
پشت تیغی زد که شد مغزم چو حلوا پاش پاش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.