زلف او هر جانب افکندست دام غمزهای
از نگاهش بزم مستان را پیام غمزهای
در تماشاگاه حسنش بیخبر افتاده است
هر طرف نظّارهای در دست جام غمزهای
غیرت او تا چه شورش از کمین آرد برون
پیش او بردیم گستاخانه نام غمزهای
از برای قتل عام روز محشر حسن را
هست پنهان تیغ نازی در نیام غمزهای
دیدة پُر اشک حسرت، سینة پر داغ غم
این چنین فیّاض کم بودی به کام غمزهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.