سایه زلفت به سر شمشاد سازد شانه را
سبز در آتش کند اقبال خالت دانه را
مستیم چون بوی گل پنهان نمیماند به کس
من که بر سر همچو شاخ گل زدم پیمانه را
حال ما از ما چه میپرسی که پامال توییم
سیل داند سرگذشتی هست اگر ویرانه را
وضع دنیا گرنه با انجام باشد غم مدار
خاصه از بهر خرابی ساختند این خانه را
چارة غم در محبّت تن به غم دردانست
سوختن آبی بر آتش میزند پروانه را
تا به راه افتادم از بیراه شوقم مانده شد
جاده کی زنجیر بر پا مینهد دیوانه را
عیش دنیا عاقلان را سخت غافل کرده است
از برای خواب پیدا کردهاند افسانه را
گم نخواهد گشت در خاک این گرامی تخم پاک
سبز خواهد کرد دهقان عاقبت این دانه را
در میان کفر و دین بیگانگی فیّاض چیست؟
صلح باید داد با هم کعبه و بتخانه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عاشقانه و تلخیهای زندگی میپردازد. در ابتدا، شاعر به زیبایی سایه موهای معشوق اشاره میکند و ابراز میدارد که عشق مستیای است که نمیتواند پنهان بماند. او از حال خراب خود به دلیل عشق میگوید و اینکه زندگی با خرابی و غم آمیخته است. شاعر به پیوند عشق و درد اشاره کرده و میگوید که در این مسیر، امید به آیندهای بهتر وجود دارد. او همچنین به رابطه بین دنیا و خواب و غفلت انسانها اشاره میکند و به امید باروری از تخمهای پاک عشق در دلها و امکان صلح میان دو جبهه متضاد کافر و مؤمن تأکید میکند. در نهایت، پیام شعر در مورد ایمان و عشق و امید به برقراری صلح و دوستی است.
هوش مصنوعی: زلفهای تو مانند سایهای بر سر شمشاد قرار میگیرد و باعث میشود شانهاش سبز شود، در حالی که گیسوان تو بر بختش آتش میزند و دانه را خوشبخت میکند.
هوش مصنوعی: ما در حالتی سرمستی هستیم که مانند بوی گل نمیتوانیم خود را پنهان کنیم. من، همچون گلی که بر روی شاخهاش ظاهر شده، به دیگران نشان دادهام که پیمانه را پر کردهام.
هوش مصنوعی: حالت ما را از ما نپرس، زیرا ما زیر پا قرار گرفتهایم. سیل میداند که داستان و سرگذشت ویرانهای که هست، چیست.
هوش مصنوعی: دنیا اگر به شکل خود در بیاید، دیگر نگران نباشید، به ویژه به خاطر خراب شدن این خانه که ساختهاند.
هوش مصنوعی: برای درمان غم در عشق باید به غم راضی بود، زیرا مانند پروانهای که با سوختن در آتش آب میزند، عشق هم آتشین و سوزان است.
هوش مصنوعی: وقتی به راه افتادم، شوق و عشق من چنان زیاد بود که مسیر را گم کردم. انگار دیوانهای که زنجیر به پایش بستهاند، نمیتواند حرکت کند.
هوش مصنوعی: لذتهای دنیا باعث شده که عاقلها از حقیقت غافل شوند و به خواب و خیالها پناه ببرند.
هوش مصنوعی: تخم باارزش و باکیفیت در زمین گم نخواهد شد و در نهایت، کشاورز از این دانه محصولی سبز و دلخواه بدست خواهد آورد.
هوش مصنوعی: در میان اختلافات کفر و دین، چه چیزی باعث جدایی و بیگانگی میشود؟ باید به نوعی آشتی کرد و بین مقدسات مختلف، همانند کعبه و بتخانه، صلح ایجاد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای هوای تو شده مقصود هر فرزانه را
چرخ با مهر تو خویشی داده هر بیگانه را
صورتی شاهانه داری ، سیرتی در خورد آن
سیرت شاهانه باید صورت شاهانه را
نکته ای ز الفاظ تو ابکم کند گوینده را
[...]
باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را
از کجا کردم نگاه آن شکل قلاشانه را
گاه گاه، ای باد، کانجاهات می افتد گذر
ز آشنایان کهن یادی ده آن بیگانه را
هر شب از هر سوی در می آیدم در دل خیال
[...]
محتسب گوید: که بشکن، ساغر و پیمانه را
غالباً دیوانه می داند، من فرزانه را
بشکنم صد عهد و پیمان، نشکنم پیمانه را
این قدر تمیز هست، آخر من دیوانه را
گو چو بنیادم می و معشوق ویران کردهاند
[...]
میکشد عشق تو سوی خود دل دیوانه را
هست سوزی کو به شمعی میکشد پروانه را
سیل چشمم رفت و ویران کرد بنیاد دلم
چون ز درد و غم نگه دارم من این ویرانه را
میل خالت دارم و اندیشهام از زلف توست
[...]
رخنه کردی دل به قصد جان من دیوانه را
دزد آری بهر کالا می شکافد خانه را
تخم مهر خال او در دل میفکن ای رقیب
بیش ازین ضایع مکن در سنگ خارا دانه را
خیز گو مشاطه کاندر زلف مشکینت نماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.