ای در سر از داغ توام هر لحظه سودای دگر
در دل ز سودای توام هر دم سویدای دگر
گفتم مگر اندوه دل کم گردد از سودای تو
انگیخت هر سودای تو در سینه سودای دگر
من این سویدای کثیف از دل به ناخن برکنم
کز بهر مهر آن لطیف آرم سویدای دگر
با این تن خاکی چه سان در خلوت جان جا کنم!
تبدیل اعضا بایدم کردن به اعضای دگر
تا نشکنی این دست و پا در عشق دست و پا مزن
در کار هست این کار را دستِ دگر پای دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید است و دارد هر کسی عزم تماشای دگر
ما را نباشد غیر تو دل در تمنای دگر
صد خوب پیش آید مرا خاطر نیاساید مرا
زینها چه بگشاید مرا چون عاشقم جای دگر
نی ره مرا در خانه ای نی جای در کاشانه ای
[...]
عید است و هرسو جلوهگر شوخ دلارای دگر
دارم من خونینجگر میل تماشای دگر
چون عقد زلفی بنگرم پیچد دل غمپرورم
ترسم که افتد در سرم بیهوده سودای دگر
دارم دل صدپارهای از غمزهٔ خونخوارهای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.