ز اشک گرم من آتش کباب میگردد
چه آتشی است که در دیده آب میگردد
نگاه نرگس مست که در کمین منست؟
که صبر در دل من اضطراب میگردد
خراب میکدة عشوهای شوم کانجا
به نیم جرعه به سر آفتاب میگردد
هلاک شیوة ناز توام که مستانه
به گرد آن مژة نیمخواب میگردد
جدا ز روی تو از سیر گل چنان خجلم
که بوی گل به مشامم گلاب میگردد
به یاد چشم تو در بزم آرزو مستان
کنند زهر به جام و شراب میگردد
مخواه نان ز تنور سپهر دون فیّاض
که آسیای فلک از سراب میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: اشعار بیانگر حالتی عاطفی و درد درونی هستند. شاعر از شکستگی دل مسیح و ناتوانی طبیب در درمان یاد میکند و به نازکی دل توبهاش اشاره میکند که به سادگی با یک لبخند شکسته میشود. او به تصویر آب چشمه و گلزار داغ میپردازد و بیان میکند که چگونه این احساسات و نیازها میتوانند او را به حالتهای مختلفی دچار کنند. در نهایت، به آرامش ناپایداری در زندگی و تغییرات مداوم حال اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اشکهای داغ من به آتش تبدیل میشود، چه آتشی است که در چشم من شکل میگیرد و به آب تبدیل میشود؟
هوش مصنوعی: نگاه زیبا و فریبنده نرگس که در انتظار من است، باعث میشود که صبر و آرامش در قلب من تبدیل به ناامیدی و اضطراب شود.
هوش مصنوعی: در میکدهای که عشق و زیبایی وجود دارد، حتی نیمی از یک جرعه میتواند باعث شود که من به مانند خورشید درخشان شوم و نور افکنم.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو مرا به هلاکت میکشاند، چنان که در حال مستی، مژههای نیمخواب تو را مینگرم و دور آن میچرخم.
هوش مصنوعی: از وقتی که چهرهات از من دور است، آنقدر شرمندهام که هر بوی گلی به مشامم میرسد، مرا یاد تو و گلهای تو میاندازد.
هوش مصنوعی: در حضور یاد تو، عاشقان در مهمانی آرزو زهر را به شراب تبدیل میکنند و مینوشند.
هوش مصنوعی: خواستن نان از آسمان پست و نازا را نکن، زیرا که دانههای زندگی مثل آب در سراب میچرخند و وجود واقعی ندارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به چشمم تا خیال لعل آن قصاب میگردد
دمادم در اشک من به خون ناب میگردد
دمادم سجده میآرم من بیدل به هر ساعت
خیال طاق ابروی توام محراب میگردد
همیگردد خیال رویت اندر خانه چشمم
[...]
دل سنگ از شکست دانه من آب میگردد
ز عاجزنالی من آسیا گرداب میگردد
زبال افشانی پروانه میریزم ز یکدیگر
سرشک شمع در ویرانهام سیلاب میگردد
زلال جویبار تیغ او خاصیتی دارد
[...]
اگر بیند بخوابم، نرگسش بیخواب میگردد
اگر با زلف گویم حال دل، بیتاب میگردد
فلک از ناله شبهای من بی تاب می گردد
زمین از بی قراری های من سیماب می گردد
اگر شیخ از ته دل در رکوع حق شود قایم
قد خم گشته او حلقه محراب می گردد
به زیر آسمان از تنگدستی خانه یی دارم
[...]
در این گلشن کدامین شعله با این تاب میگردد
که از شبنم به چشم لاله و گل آب میگردد
دلیل عاجزان با درد دارد نسبت خاصی
غرور سجده مایل صورت محراب میگردد
کف خاکستری بر چهره دارد شعلهٔ شوقم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.