به گلشن چون روی مرغ از نوا خاموش میگردد
تو چون حرفی زنی گل پای تا سر گوش میگردد
اگر دیرآشنا باشد دلت، شادم که هر سنگی
که دیر آتش پذیرد دیر هم خاموش میگردد
گمان دارم که با گل هست بوی نازنین من
چنین کز نالة بلبل دلم مدهوش میگردد
نمیدانم چه میبینم چو میبینم جمال او
همی دانم که در دل عقل و در سر هوش میگردد
دمی در عشق او فیّاض خاموشی نمیدانم
ولی دانم که گاهی نالهام بیهوش میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: اشعار بیانگر حالتی عاطفی و درد درونی هستند. شاعر از شکستگی دل مسیح و ناتوانی طبیب در درمان یاد میکند و به نازکی دل توبهاش اشاره میکند که به سادگی با یک لبخند شکسته میشود. او به تصویر آب چشمه و گلزار داغ میپردازد و بیان میکند که چگونه این احساسات و نیازها میتوانند او را به حالتهای مختلفی دچار کنند. در نهایت، به آرامش ناپایداری در زندگی و تغییرات مداوم حال اشاره دارد.
هوش مصنوعی: وقتی به گلستان میروی، پرندهای که آوازش خاموش میشود، تو وقتی کلامی میگویی، گل از سر تا پا به توجه گوش میدهد.
هوش مصنوعی: اگر دل شما دیر به کسی آشنا شده باشد، خوشحالم که هر سنگی که دیر آتش میگیرد، دیر هم خاموش میشود.
هوش مصنوعی: من تصور میکنم که بوی خوشی که حس میکنم از گلهاست؛ بویی که آنقدر دلنشین است که صدای ناله بلبل باعث سرگشتگی و گم شدن دلم میشود.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه چیزی را مشاهده میکنم، اما وقتی زیبایی او را میبینم، میدانم که در دل من عقل و در سرم هوش در حال چرخش است.
هوش مصنوعی: در لحظهای از عشق او، نمیدانم که چطور میتوانم خاموشی را تحمل کنم، اما میدانم که گاهی صدای نالهام به قدری زیاد میشود که بیهوش میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.