چه شد که عشوه دگر مست خویشتنداریست
کرشمه صید فریبی نگاه پرکاریست
بلا به چین سر زلف غمزه زندانیست
اجل به سایة مژگان ناز زنهاریست
مدار ناله به مرغولههای زنجیرست
قرار گریه به پیمانههای سرشاریست
من از تبسّم مژگان ناز دانستم
که زخم تیر نگاه تو در دلم کاریست
دگر به پیش تو خود را به خواب میبینم
ندانم اینکه به خوابست یا به بیداریست
جهانیان همه حیران کار و بار منند
کسی که کار من آسان گرفته دستاریست
هوای چشم تو پنهان نمیتوان کردن
که جلوة گل مستی همیشه دشواریست
شد از ادای زلیخا و یوسف این معلوم
که حسن پردهنشین است و عشق بازاریست
دمید سبزة خط گرد عارضش فیّاض
تو فارغی و هنوز اول گرفتاریست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق و پیچیدهای که ناشی از عشق و دلبستگی است، اشاره میکند. او از بستن عهدی تازه با مژگانش سخن میگوید و به تأثیرات این عشق بر وجودش اشاره میکند. احساس آسودگی و در عین حال پریشانی به واسطه عشق، و نیز زخمهایی که از این عشق بر دلش برجای مانده، از دیگر مضامین شعر هستند. در نهایت، شاعر از سختیهای عشق و عدم توانایی در عدم احساس غم در آغوش معشوق صحبت میکند.
هوش مصنوعی: چرا امروز آن شخصیت جذاب و دلربا دیگر نمیتواند خود را کنترل کند؟ این چشمان فریبنده و پرجنب و جوش به مانند دامهایی برای شکار کردن دلهاست.
هوش مصنوعی: جذابیت و زیباییهای چشمان عاشقانه، همچون زندانی است که دل را به اسارت گرفته، در حالی که تقدیر نیز به خاطر لبههای نازک مژهها هشدار میدهد و باید مراقب بود.
هوش مصنوعی: نگرانی و ناله به مانند زنجیرهایی است که انسان را محدود میکند و نمیگذارد از شرایطش رهایی یابد. همچنین، اشک و افسوس به اندازهای سرشار است که بهراحتی در پیمانه نمیگنجد و همواره ادامه دارد.
هوش مصنوعی: من از لبخندهای چشمهای زیبا فهمیدم که نگاه تو در دل من جراحتی عمیق به جا گذاشته است.
هوش مصنوعی: من اکنون در برابر تو خودم را در حال خواب میبینم و نمیدانم این حالت خواب است یا بیداری.
هوش مصنوعی: همه مردم به شگفتی مشغول زندگی و کار من هستند، ولی کسی که کارهای من را ساده و راحت گرفته، همانند کسی است که عمامه بر سر دارد.
هوش مصنوعی: نمیتوانم هوای چشمان تو را پنهان کنم، زیرا جلوهٔ زیبایی که از گل ساطع میشود، همیشه سخت و دشوار است.
هوش مصنوعی: اینکه از داستان زلیخا و یوسف به این نتیجه رسیدهایم که زیبایی در خفا و عشق در بازار وجود دارد، نشان میدهد که عشق و زیبایی واقعی در زندگی اجتماعی و عمومی به روشنی خود را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: سبزهای که از خط دور صورتش میدرخشد، نشان از جمالی دارد که سرازیر است؛ اما تو هنوز از این زیبایی بیخبر و در ابتداي اسارت آن قرار داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترا که طره ی مشکین و خط نگاریست
چه غم ز چهره ی زرد و سرشک گلناریست
فغان ز مردم چشمت که خون جانم ریخت
چه مردمیست که در عین مردم آزاریست
از آن دو چشم توانای ناتوان عجبست
[...]
بنال بلبل اگر با مَنَت سرِ یاریست
که ما دو عاشق زاریم و کارِ ما زاریست
در آن زمین که نسیمی وزد ز طُرِّهٔ دوست
چه جایِ دم زدنِ نافههای تاتاریست
بیار باده که رنگین کنیم جامهٔ زرق
[...]
اگرچه در ره هستی هزار دشواریست
چو پر کاه پریدن ز جا سبکساریست
به پات رشته فکندست روزگار و هنوز
نه آگهی تو که این رشتهٔ گرفتاریست
بگرگ مردمی آموزی و نمیدانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.