قدم به کلبهام از لطف بیکرانهٔ توست
که بنده بنده تو بود و خانه خانهٔ توست
شب به کوی وی ای دل چهها فتاده که روز
به شهر و کوه و دمن خلق بر فسانهٔ توست
گدایم و تو غنی ای جوان بادهفروش
زکاتی از همه خمها که در خزانهٔ توست
ز خاک پای تو شد روشنم نظر که مرا
سواد دیده چو گل میخ آستانهٔ توست
درآمدی به دلم مست و تیغ ظلم به دست
کنون بهر سوی دل بنگرم نشانهٔ توست
صدای نغمهات ای مطرب او فتاد به دیر
که پایکوبی رندان ازان ترانهٔ توست
ز هر مراد که دورند بیدلان ای چرخ
چون بنگرند به یک حیله یا بهانهٔ توست
به عشق مغبچگان تا فتادی ای فانی
سرود راه فنا نغمه مغانهٔ توست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و عشق به معشوق و خانه او پرداخته است. بیانگر این است که ورود شاعر به کلبهاش از رحمت و محبت معشوق است و خود را بنده او میداند. شبها در کوی معشوق چه حوادثی رخ میدهد که روزها دربارهاش در شهر و دمن صحبت میکنند. شاعر خود را گدا و معشوق را غنی میداند و از او میخواهد که از خزانهاش به او عطا کند. او میگوید که سایه پای معشوقش او را روشن کرده و عشق به او را در درونش زنده نگه داشته است. صدای نغمههای معشوق در دلش طوری تأثیر گذاشته که باعث شادی و پایکوبی دیگران شده است. در کل، شعر به عشق و زیباییهای حاصل از آن اشاره دارد و بیان کننده عمق احساسات شاعر است.
هوش مصنوعی: به خاطر محبت بیپایانت، به کلبهام قدم میگذارم؛ چرا که من بنده تو هستم و این خانه نیز خانه تو محسوب میشود.
هوش مصنوعی: شب در کوی محبوب، چه حادثههایی رخ داده است که در روز، مردم شهر و کوه و دمن بر سر زبانها، فقط صحبت از تو میکنند.
هوش مصنوعی: من در مقام یک گدا هستم و تو جوان ثروتمند بادهفروش. از تمام شرابها و خزانهای که داری، چیزی به من ببخش.
هوش مصنوعی: نگاه من با خاک پای تو روشن شد؛ زیرا که رنگ چشمانم مانند گل، در آستانهٔ توست.
هوش مصنوعی: دل من پر از شوق و شادی است و در دستان ظلمت و سختی قرار دارد. هر کجا که نگاه میکنم، نشانهای از تو را میبینم.
هوش مصنوعی: ای مطرب، صدای نغمههای تو در دیر پیچید و رندان بر اساس آن ترانه، پایکوبی میکنند.
هوش مصنوعی: هر چه آرزوها دور و بعید به نظر میرسند، ولی ای چرخ، وقتی بیدلان به تو نگاه میکنند، میبینند که برای رسیدن به آنها تنها به یک ترفند یا بهانه نیاز است.
هوش مصنوعی: وقتی به عشق جوانان زیبا گرفتار شدی، ای انسان فانی، بدان که این سرود و آهنگ مسیر نابودی، همان نغمهای است که تو را به سوی خود فرا میخواند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا که نشوهٔ روح از می مغانهٔ توست
دماغ عقل تر از نغمهٔ ترانهٔ توست
نیام چو عود که از چنگ یار مینالد
خروش من همه از نالهٔ چغانهٔ توست
نشان زلف تو آمد ختامهٔ مسک
[...]
رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست
کَرَم نما و فرود آ که خانه، خانهٔ توست
به لطفِ خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عَجَب زیرِ دام و دانهٔ توست
دلت به وصلِ گل ای بلبلِ صبا خوش باد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.