قدم به کلبهام از لطف بیکرانهٔ توست
که بنده بنده تو بود و خانه خانهٔ توست
شب به کوی وی ای دل چهها فتاده که روز
به شهر و کوه و دمن خلق بر فسانهٔ توست
گدایم و تو غنی ای جوان بادهفروش
زکاتی از همه خمها که در خزانهٔ توست
ز خاک پای تو شد روشنم نظر که مرا
سواد دیده چو گل میخ آستانهٔ توست
درآمدی به دلم مست و تیغ ظلم به دست
کنون بهر سوی دل بنگرم نشانهٔ توست
صدای نغمهات ای مطرب او فتاد به دیر
که پایکوبی رندان ازان ترانهٔ توست
ز هر مراد که دورند بیدلان ای چرخ
چون بنگرند به یک حیله یا بهانهٔ توست
به عشق مغبچگان تا فتادی ای فانی
سرود راه فنا نغمه مغانهٔ توست