میرود یار جدا زو کار بر من مشکل است
داغ هجرم بر تن و نیش فراقم بر دل است
باده دور از وی کجا آرد نشاطم ای رفیق
زانکه آب زندگی بیاو چو زهر قاتل است
یا دلم را سوخته یا در گرفته از دلم
جای آتشهاش در صحرا که در هر منزل است
هست آن خورشید زیبایی مرا عمر عزیز
کی عجب باشد به رفتن گر چنین مستعجل است
گر دوصد صبر و شکیبم نقش گردد در ضمیر
در زمان از موج سیلاب فراقش زایل است
مینماید سعی دور از وی هلاکم را اجل
گوییا از کشتن بیدار هجرش غافل است
هست این غوغای رستاخیز اندر قافله
از دل چاکم نه از بانگ درای محمل است
تا کدامین محفلش جا گشت باری در غمش
داستان عشق من افسانه هر محفل است
رفت جان همراه جانان فانی ار میرد چه عیب
زنده بودن چونکه بیجانان و بیجان مشکل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد جدایی و فراق یار میگوید. او حسرت و دلتنگی عمیق خود را بیان میکند و احساس میکند که نبود یار، زندگیاش را به زهر مبدل کرده است. در این حال، او به بیحالی و سوختن دلش اشاره میکند و از دشواری سپری کردن زمان بدون یار خود گلایه دارد. شاعر به زیبایی یار خود اشاره میکند و از سرعت و ناگهانی جداییاش تعجب میکند. او میگوید که تمام تلاشهایش برای دوری از یار بیفایده است و جایی در محافل مختلف نمیتواند آرامشی پیدا کند. در نهایت، او اعتراف میکند که زنده بودن بدون معشوق، همچون مردن است و زندگی بییار برایش دشوار است.
هوش مصنوعی: دوست از من جدا میشود و این برایم دشوار است. درد جدایی بر وجودم سنگینی میکند و زخم فراق بر دلم نشسته است.
هوش مصنوعی: ای رفیق، بگو کجا میتوانم شادابی و سرزندگی را پیدا کنم وقتی که نوشیدنی بدون حضور او، مانند زهر کشنده است؟
هوش مصنوعی: یا اینکه قلبم به خاطر عشق سوزانده شده یا اینکه از درونم شعلههایی زبانه کشیده و نشانههای آن در هر مکانی که میروم دیده میشود.
هوش مصنوعی: او همچون خورشید زیبایی من است و عجیب نیست اگر عمر گرانبهای من به سرعت سپری شود، چرا که او این چنگالِ جدایی را به زندگیام میزند.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که صبر و شکیبایی داشته باشم، در دل من جای آن چیزی که به یاد اوست از بین میرود وقتی که موج فراقش به اوج میرسد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد تلاشهای من برای دوری از او، باعث نابودیام میشود. گویی مرگ نسبت به درد جداییام بیتوجه است و از تاثیر آن غافل مانده است.
هوش مصنوعی: این هیجان و شوق رستاخیز در میان جمعی از دل داغدار من نشأت میگیرد و ناشی از صدای بلند و طنینافکندهی کاروان نیست.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی در محافل مختلف جای خود را پیدا کند، داستان عشق من افسونی است که در هر جمعی نقل میشود.
هوش مصنوعی: اگر جان همراه محبوب برود، چه اشکالی دارد اگر بمیرد؟ زنده بودن چه فایدهای دارد وقتی زندگی در کنار بیجانها و بیاحساسها دشوار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پای دل در کوی عشقت تا به زانو در گِل است
همّتی دارید با من زانکه کاری مشکل است
من ندانم کین دل دیوانه را مقصود چیست
کو همیشه سوی سرگردانی من مایل است
فیل محمودی فرو ماند اگر بیند به خواب
[...]
تا دلم در دست آن سیمین بر سنگین دل است
زیر پای من ز آب چشم و خون دل گل است
جز جفای من نگردد در دل سنگین او
بر ندارد سنگ خارا آنچه او را در دل است
نیست نرمی در دلش با دیده پرآب من
[...]
بار دل بر تن نهادن کار ارباب دل است
این که عیسی بار خر بر دوش گیرد مشکل است
ای عزیزان رهرو راه دلارام است دل
چون سبکبار است پیش از کاروان در منزل است
مرغ عرشی آرزوی آشیان دارد ولی
[...]
من خیال یار دارم، گر کسی را بر دل است
کز خیال او شوم، خالی، خیالی باطل است
چشم عیارش، به قصد خواب هرشب تا سحر
در کمین مردم چشم است و مردم، غافل است
عشق، در جان است و می، در جام و شاهد، در نظر
[...]
گرچه از باران دیده خاک آن کو پر گل است
پای عاشق در گل از دست دل از دست دل است
بنده را گر پیش خویش از مقیلان خوانی رواست
هر که رو در قبله روی تو دارد مقبل است
دل همه تن اشک خونین گشت و آمد سوری چشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.