ز بس که مستی عشقم ز شرح بیرون است
می است اشک جگرگون مگر که او چون است
شراب را بود آن گونه زان گلرخسار
نه گونه رخ او از شراب گلگون است
کمال عشق من و حسن بینهایت او
ازان چه خلق تصور کنند بیرون است
صبا سلاسل آن طره را مزن بر هم
که آن مقام دل صد هزار مجنون است
به وعظ شیخ نخواهم ز عشق و باده گذشت
چرا که آن گهی افسانه و گه افسون است
بیار باده که این پنج روزه مهلت عمر
چو بنگری یکی از مکرهای گردون است
درون میکده آشوب می غنیمت دان
که در برون همه آشوب عالم دون است
به چار صفه میخانه شد گدا ساکن
فزون به کوکبه از شاه ربع مسکون است
خلاف امر به لاف فنا کند فانی
طرق بندگی ای دون مگر که ایدون است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل دارای مضامین عاشقانه و فلسفی است که عشق و مستی را به تصویر میکشد. شاعر میگوید که مستی عشقش به قدری عمیق و فراتر از توصیف است که هیچ سخنی نمیتواند آن را بیان کند. او شراب و جمال محبوبش را با هم مقایسه کرده و تأکید دارد که زیبایی محبوبش فراتر از تصورات دیگران است. شاعر به می خانه و لذتهای آن دعوت میکند و از وعظ و نصیحت شیخ کنارهگیری میکند، زیرا آنها را بیمعنا میداند. او به زمان کوتاه زندگی اشاره کرده و میگوید که باید از آن بهره برد. در نهایت، شاعر به حقیقت وجود و بندگی اشاره میکند و میگوید که کسانی که در پی آزادی هستند باید در میکده به دنبال آن بگردند.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت عشق و مستیام، نمیتوانم آن را توضیح دهم. آیا ممکن است شرابی که باعث اشکهایم میشود، او چه حالتی دارد؟
هوش مصنوعی: شراب به خاطر زیبایی و چهرهی دلربای او به این شکل درآمده و رنگ رخسارش، رنگ شراب سرخ است.
هوش مصنوعی: کمال عشق من و زیبایی بینهایت او فراتر از تصورات مردم است.
هوش مصنوعی: باد، زنجیرهای آن مو را به هم نزن، زیرا آنجا مکانی است برای دل که صد هزار مجنون را در خود جای داده.
هوش مصنوعی: من از نصیحتهای شیخ نمیگذرم و عشق و می را رها نخواهم کرد، زیرا گاهی این نصایح فقط داستانهایی خیالی و گاهی هم جادو و فریب هستند.
هوش مصنوعی: باده بیاور که این پنج روزی که برای عمرمان مانده، هنگامی که به آن نگاه میکنی، تنها یکی از ترفندهای جهان است.
هوش مصنوعی: درون میخانه، هرج و مرج و شوری وجود دارد که باید آن را غنیمت شمرد، زیرا در بیرون، هرج و مرج و ناپاکی عالم حاکم است.
هوش مصنوعی: گدا به میخانهای رفت که پر از شلوغی و جنب و جوش بود و این در حالی است که در کاخ پادشاه، زندگی به آرامی و سکون جریان دارد.
هوش مصنوعی: دوست، در این دنیا همه چیز فانی و زودگذر است و کسانی که به مخالفت با دستورات الهی میپردازند، در حقیقت خود را به نوعی در بیراهه قرار میدهند. اگر به بندگی و اطاعت از خداوند نپردازیم، به چاه هلاکت میافتیم. بنابراین، بهتر است با درک این حقیقت، زندگی خود را بر اساس آموزههای الهی تنظیم کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز من مپرس که در دست او دلت چون است
ازو بپرس که انگشتهاش در خون است
وگر حدیث کنم تندرست را چه خبر
که اندرون جراحت رسیدگان چون است
به حسن طلعت لیلی نگاه مینکند
[...]
فراق روی تو از شرح و بسط، بیرون است
زما مپرس، که حال درون دل، چون است
به خون نوشتهام، این نامه را که خواهی خواند
اگر چه دود درونم، نشسته در خون است
نکرد آتش شوق درون قلم ظاهر
[...]
مرا که ساغر چشم از غم تو پر خون است
چه جای ساقی و جام و شراب گلگون است
حکایت تو به تفسیر شرح نتوان کرد
که جور و محنت خوبان ز وصف بیرون است
به لب رسید مرا از غم تو جان هرگز
[...]
چمن ز طلعت گل خرم و همایون است
که همچو دولت شه سرور روزافزون است
ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حالِ مَردُمان چون است
به یادِ لعلِ تو و چشمِ مستِ میگونت
ز جامِ غم، می لعلی که میخورم خون است
ز مشرقِ سرِ کو آفتابِ طلعتِ تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.