گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

ساقیا می ده که از هشیاریم دیوانگی است

میکند مجنون و ما را از تهی پیمانگی است

عاقبت بیگانه اند این آشنایان خرم آن

کش طریق آشنایان جهان بیگانگی است

مرد آن نبود که آرد چار زن را در نکاح

کز زن و زن سیرتان بستن نظر مردانگی است

ای دل ار ویران شدی از جور دوران غم مخور

زانکه اندر راه عشق آبادی از ویرانگی است

هست زهد و عافیت افسانه وزین هم خوشم

گه بکوی عشق در رسواییم افسانگی است

عرش پروازند رندان همایونفر ز عشق

شیخ در خلوت فرو رفته چو مرغ خانگی است

خلق روشن چشم ازان شمع شبستان وصال

در گداز و سوز ما را منصب پروانگی است

مست در کوی او فتادم کرده ترک خانمان

در میان راه خواب سگ ز بی‌کاشانگی است

فانی آنانی که در عالم به هیچی قانعند

نیست از عجز و زبونی بلکه از فرزانگی است

 
 
 
صائب تبریزی

عشق پنهانی خنک چون ناز حسن خانگی است

شیوه های دلفریب عشق در دیوانگی است

نغمه لبیک، غمازست در راه طلب

جامه احرام اینجا پرده بیگانگی است

فرخی یزدی

ای هواخواهانِ ایران نوبتِ مردانگی است

پای غیر آمد میان نی وقت جنگِ خانگی است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه