کار در دیر به غیر از جستن آن ماه نیست
کش ز اهل خانقه جستم یکی آگاه نیست
یک قدح خوردم که شد دود از دماغم سوی چرخ
چرخ گو خون خور ازین معنی که دود آه نیست
هر سفال کهنه در دیر مغان شد جام جم
زانکه آنجا هیچ فرقی در گدا و شاه نیست
دوخت از گل میخ انجم پای گردون شام هجر
کش تحرک سوی صبح وصل آن دلخواه نیست
دل نه بندی جز به هست مطلق ار عقلیت هست
زانکه هستیهای موهومت شده ناگاه نیست
گر لب و زلفت بود زنار می ای مغبچه
سجده پیش ابرویت هیچم کنون اکراه نیست
زاهد اندر سجده دور از حق فتاده رند را
دست بردن سوی ساغر جز به بسم الله نیست
فانیا در کشتزار عشق بر خوردن ز وصل
جز به رخسار چو کاه و نالهای جانکاه نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به جستجوی غیر از عشق و حقیقت در زندگی میپردازد. او بیان میکند که تنها چیزی که در کار در دیر (محل عبادت) جستجو میشود، عشق و وصال محبوب است. شاعر اشاره میکند که در این مکان، موقعیتی برای تفاوت میان افراد وجود ندارد و همه برابرند. او تأکید میکند که برای درک و احساس عشق، باید به واقعیت مطلق توجه کرد و از تعلقات دنیوی آزاد شد. همچنین، فریاد و درد در جستجوی وصال را با تصویر کاه و ناله توصیف میکند و به این نکته میپردازد که عبادتگران ممکن است از حق دور باشند و در دسترسی به عشق واقعی با قواعد و طرز تفکر خاصی مواجه شوند. در نهایت، او به شکوه عشق و زیباییهای آن میپردازد و اعتراف میکند که هیچچیز در برابر ابرو و زیبایی معشوق اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: در کلیسا هیچ کار دیگری جز جستجوی آن ماه نیست، چرا که وقتی از جمع اهل خانقاه فاصله میگیری، کسی از آن باخبر نمیشود.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد در زندگیاشان با نوشیدنیای مواجه شدهاند که باعث شده احساس خاصی کنند. در این حالت، پس از نوشیدن یک لیوان، فرد به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد و این تاثیر چنان قوی است که به نظر میرسد نفسش به سمت آسمان میرود. این تجربه به او یادآوری میکند که این حالت که البته نشانهای از درد و ناراحتی نیست، کاملاً متفاوت و حتی پروانهای به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: هر ظرف سفالی قدیمی در معبد مغان، به مانند جام جم میشود، زیرا در آنجا هیچ تفاوتی میان فقیر و پادشاه وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از گل میخهای آسمان، گردونه شب را دوختهاند و در این شبِ دلگیر، حرکت به سمت صبحِ وصالِ دلخواسته هرگز ممکن نیست.
هوش مصنوعی: دل هیچ وابستگیای جز به وجود مطلق ندارد، اگر تفکر و عقلانیت وجود دارد؛ زیرا هستیهای خیالی و ساختگی ناگهان به نیستی تبدیل میشوند.
هوش مصنوعی: اگر لب و زلف تو مثل زنجیر باشد، ای دختر زیبا، من در برابر ابروهایت سجده میکنم و حالا هیچ مانع و تردیدی برایم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: زاهد در حال سجده و عبادت، از حقیقت و باطن فاصله گرفته است. اما آن شخص آزاد و بیپروا، تنها زمانی که با نام خدا شروع کند، به ساغر (جام) شراب دست میزند.
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، جز زیبایی چهره و صدایی دلانگیز، چیز دیگری برای برداشت و لذت بردن وجود ندارد و هر چیز دیگری تنها باعث اندوه و افسوس است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایدل اندر پرده تقدیر کس را راه نیست
هیچ فهم از کشف اسرار سپهر آگاه نیست
فتنه ی گیتی مشو، زیرا که در زیر سپهر
یوسف امید اگر برجاست جز در چاه نیست
بر جوانی دل منه، چون دست فرمان فنا
[...]
زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست
در حقِ ما هر چه گوید جایِ هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست
در صراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدَقی خواهیم راند
[...]
دوست از حال دل آشفتگان آگاه نیست
آه کز دست غمش ما را مجال آه نیست
باد نوروزی ز گلشن میرسد لیکن چه سود
کز گل صد برگ من بوئی بدو همراه نیست
کشور دل بی حضور او خراب آباد شد
[...]
زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود
خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
[...]
داند اخلاص مرا وز حال من آگاه نیست
در دلش ره دارم و بر آستانم راه نیست
بخت با ما سرکش است و مدعا با ما به جنگ
کهربای شوق ما را جذبه یک کاه نیست
فصل ها شد در تباهی، برنیامد عمر ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.