چو سرخوشم دگر ای پیر دیر از کرمت
خوش است گر سر خود بر ندارم از قدمت
چه عیب دمبهدم ار خاک کوی دیر شوم
ز نشئهای که دهد بادهای دمبهدمت
گناه آتش عشق ای فرشته پر منویس
که در نگیرد ازین شعله بلا قلمت
درون پرده سرایت چگونه یابم بار؟
گهی که باد صبا نیست محرم حرمت
چه سان کشم رقم عیش بر صحیفه دل
که جان نماند ز بس داغهای درد غمت
بدان شمایل مطبوع خواهم از مهوش
که سینه چاک زنم در میان جان کشمت
شدی چو قلب سپه درد را دلا چه عجب
اگر ز شعله عشق بتان بود علمت
وجود چرخ عدم دان و خویش را خوش دار
که پیش اوست مساوی وجود یا عدمت
خیال وصل ز خاطر برون کن ای فانی
که بس حقیری و او را ز حد برون عظمت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با زبان دلنشین و عاطفی، به عشق و سرخوشی ناشی از آن اشاره میکند. او از پیری میخواهد که اگرچه در دنیای مادی و ظاهری مشکلاتی وجود دارد، اما عشق و احساسات عمیق، او را شاداب نگه میدارد. شاعر بر این باور است که عشق آتشین است و نوشتن در مورد آن دشوار، چرا که شعلههای آن به سادگی نمیتوانند در کلمات بگنجند. او به زیبایی و جذابیت معشوقهاش اشاره میکند و احساسات شدید و دردناک ناشی از عشق را ابراز میکند. در نهایت، با نگاهی فلسفی به وجود و عدم، به فانی بودن انسان تأکید میکند و به اهمیت عظمت الهی در مقایسه با انسانهای محدود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من به قدری شاداب و مسرور هستم که ای پیر مَیخانه، اگر به خاطر بزرگواری تو سر از پای خود بر ندارم، برایم خوشایند است.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که اگر هر لحظه در مسجد و مکان عبادت را ترک کنم، چه اشکالی دارد، چون هوای آنجا و تجربههایی که از آن میگیرم، برای من شگفتانگیز و محرک است. این مفهوم به نوعی بیانگر لذت و شور زندگی در معنویت و فضاهای روحانی است.
هوش مصنوعی: ای فرشته، گناه عشق را بنویس، اما نگذار این شعلهی خطرناک به قلم تو آسیبی بزند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم در دل پردهی راز تو، بار سنگین خود را بیابم؟ در زمانی که باد صبا، که میتواند به اسرار تو پی ببرد، در دسترس نیست و محرم حرمت و راز تو نیست.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم لذت زندگی را در دلم ثبت کنم در حالی که دیگر جانی نمانده و فقط درد و غم تو دلم را آزار میدهد؟
هوش مصنوعی: من به زیباییهای دلپذیر او آگاه هستم و از عشقش به حدی میرسد که جانم را برای او فدا میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی به عمق احساسات میرسی و دردی را احساس میکنی، چه عجیب است که اگر عشق و زیباییهایی که در اطرافت وجود دارد، برای تو روشنایی و آگاهی بیاورند.
هوش مصنوعی: وجود چرخ را به عنوان عدم بشناس و خود را به آن عزیز بشمار؛ زیرا در برابر او وجود و عدم هر دو یکسان هستند.
هوش مصنوعی: ای انسان، فکر ارتباط با معشوق را از ذهنت بیرون کن، زیرا تو بسیار ناچیز و حقیر هستی و او از حد و اندازههای جهان فراتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کهینه چاوش درگاه قیصر رومت
کمینه هندوک بام زنگی شامت
چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت
حقوقِ خدمتِ ما عرضه کرد بر کرمت
به نوکِ خامه رقم کردهای سلامِ مرا
که کارخانهٔ دوران مباد بی رَقَمَت
نگویم از منِ بیدل به سهو کردی یاد
[...]
گذر فتاد به سر وقت کشتگان غمت
هزار جان گرامی فدای هر قدمت
فکند سرو قدت بر من از کرم سایه
مباد از سر من دور سایه کرمت
به یک نگاه تو رستم ز ننگ هستی خویش
[...]
نمود در ره امت تحمل زحمت
که تا کنند تلافی به عترتش امت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.