گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

شب چو شکست توبه ام شوخ شرابخوار من

صبح دعاست کار من تا شکند خمار من

هست دلیل اینکه آن مست شبم نواختست

چشم و رخ کبود من روی و سر فگار من

باد چراست جانفزا گرد ز چیست سرمه گون

گر نه به طوف دشت شد جلوه شهسوار من

تیغ و جفای قاتلم چند فتد به خاک و خون

از دل زخمناک من وز تن خاکسار من

بردن بار درد را جانب کشور وفا

بارکشی نبوده است از دل بردبار من

کشته آن قد و رخم هست مناسب ایفلک

اینکه ز سرو و گل کنی شمع سر مزار من

زخم دلم ز مرهم صبر کجا شود نکو

هر نفس آن چو می فتد از دل بیقرار من

من که و در کنارم آن طفل نشستن آرزو

منزل طفل اشک شد چون همه گه کنار من

مغبچگان مست در دیر همی کنند هزل

از پی علم و دین نگر فانی خسته کار من

 
sunny dark_mode