بپوشان روی خویش از خرقه پوشان
به رندان باده نوش آنگه بنوشان
در آتشگاه سودای تو سوزند
ریایی دلق خود را خرقهپوشان
ردای رهن ما برمیفکندند
ز بهر بادهپالا میفروشان
خروش از می خوش است ای دل ازان بیش
که کم کردیم در کوی خموشان
فتاد اندر دل دُردیکشان جوش
چو درد باده در خم گشت جوشان
خمارم سوزد ای ساقی کرم کن
ز آب باده این آتشفروشان
ز رندان منصب فانی به هر بزم
به دوش خود کشیدن شد سبوشان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و مستی اشاره دارد. شاعر از کسانی میخواهد که در دنیای ریاکارانه خود را بپوشانند و به جای آن، نگاهی به رندان و بادهنوشان بیاندازند. او بیان میکند که اشتیاق به محبوب در دلش شعلهور است و در آتش عشق میسوزد. همچنین به این نکته اشاره دارد که در بزمهای زندگی، انسانها با وزن بار دنیا و فانی بودن زندگی روبرو هستند و در این میان، لذت نوشیدن باده و تجربه عشق را فراموش نمیکنند. شاعر از ساقی میخواهد که به او کمک کند و آتش درونش را کاهش دهد. در نهایت، شاعر به درد و شوقی که از عشق و مستی دارد، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: پوشش خود را از افرادی که تنها ظاهری زاهدانه دارند، مخفی کن و به دوستان خوشگذران بپیوند و سپس به آنها بنوشان.
هوش مصنوعی: در معبدی که در آن عشق تو حضور دارد، افرادی که ظاهراً عابد و زاهد هستند، ریاکاری خود را کنار گذاشته و به عشق واقعی میسوزند و نمادهای نفاق را رها میکنند.
هوش مصنوعی: دنیا و زندگی در حالتی پیش میرود که افرادی برای کسب لذت و سود، از چیزی که ما داریم، بیتوجه و بیپروا استفاده میکنند و آن را به سادگی کنار میزنند.
هوش مصنوعی: ای دل، سرور و شادی از نوشیدن شراب لذتبخش است، زیرا ما در جایی که سکوت و آرامش حاکم است، خیلیها را به خودی خود کمرنگ کردهایم.
هوش مصنوعی: دردی در دل به وجود آمده که همچون درد نوشیدنی، درون خود را به خروش آورده است.
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر مشروب هستم و دلم میسوزد. ای ساقی، لطف کن و با آب شراب، این آتش درونم را خاموش کن.
هوش مصنوعی: در هر میهمانی، افرادی که به دنیا و مقامهای زودگذر دلبسته نیستند، به راحتی بار سنگین این دنیا را بر دوش خود تحمل میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به پلپل دانههای اشک جوشان
دوانم بر در خویشت خروشان
به پیش بوسعید آمد خروشان
بخاک افتاد دل از کینه جوشان
خدا را کم نشین با خرقه پوشان
رخ از رندان بیسامان مپوشان
در این خرقه بسی آلودگی هست
خوشا وقت قبای می فروشان
در این صوفی وشان دردی ندیدم
[...]
چو داری مال چون بریان فروشان
ز من بشنو بنوش و هم بنوشان
بیا از حله نان تنک باز
قبائی دوز و بریان را بپوشان
تراکم کاسه گر خواهی نخوانند
[...]
از آن داده ست دایم جست و جوشان
که بنموده ست از معشوق روشان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.