گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

حشمت جم رسد صبوح از کرم الاهیم

جام جهان نماست مهر از می صبحگاهیم

ایکه به می فتاده و غرقه نیم عجب مدان

جسم چو کاه برگ من بین و عذار کاهیم

شیخ ز عشق و باده ام طعنه زنان و طرفه آنک

من به همین دو کار خود در دو جهان مباهیم

گر بورع ملک شوم پاک ز هر گناه و جرم

جرم و گناه بس بود دعوی بی گناهیم

ز آتش می چسان شود سرخ عذارم ای رفیق

چونکه ز دود معصیت آمده رو سیاهیم

نیک و بدم مبین به لطف از بد و نیک من مپرس

نیست به جز بدی ز من گر تو نکو نخواهیم

منکه چو فانیم گدا درگه پیر دیر را

دل نکشد به جانب مسند ملک شاهیم

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم

پشت من و پلاس غم اینست قبای شاهیم

قاضی شهرم ار کشد، بهر وطن روا بود

خاصه که آب دیدگان داد به خون گواهیم

شد سیهم ز عشق رو، گریه در او از آن کنم

[...]

جامی

عشق به کشور وفا داد نوید شاهیم

نوبت شاهیم بود ناله صبحگاهیم

گر به فراغت از توام طعن گنه زند کسی

چهره به خون نگار بس حجت بی گناهیم

جز تو نخواهم از جهان آرزوی دگر ولی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
حزین لاهیجی

عشق تو ملک خسروی، داغ تو چتر شاهیم

در صف سروران رسد، دعوی کج کلاهیم

کوثر تیغت ار کند، رحم به حال مجرمان

دوزخ جاودان شود، خجلت بیگناهیم

گرنه خوش است خاطرت، با غم سینه کوب من

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه