من بیدل که بهر قامت آن سیمتن میرم
گه از رفتار رعنا گه ز اندوه بدن میرم
مگر چین و شکست صفحه عمر و حیاتم شد
که در رنگ قبای او بهر چین و شکن میرم
بهر تیر جفایش سینه خود را سپر سازم
مرادم اینکه از تیرش بهر آئین و فن میرم
به جرم عشق اگر قتلم کند جانم فدای او
و گرنه نیش تیغش من به عشق خویشتن میرم
عزای وامق و فرهاد و مجنون داشتم اکنون
نماند چون منی صاحب عزا روزی که من میرم
باستغنای زهد از صاف کوثر جان همی جستم
فنای عشق بین فانی که بهر درد دن میرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حس و حال عشق و دلتنگی خود میپردازد. او از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر زندگیاش صحبت میکند و بیان میکند که چطور به خاطر معشوق و رفتارهایش احساس درد و رنج میکند. شاعر میگوید که حتی اگر عشق او به قتلش منجر شود، جانش را فدای معشوق میکند و از نیشهای عاشقانهاش بیمی ندارد. او عزاداری عاشقان دیگر را به یاد میآورد و در نهایت به این نتیجه میرسد که در جستجوی حقیقت عشق و الفت، خود را به فنا میدهد. این شعر به بیان احوالات عاشقانه و معنویت عمیق مرتبط با عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: من بیدل هستم که به خاطر زیبایی و قامت آن معشوق، گاهی از شوق به سوی او میروم و گاهی از درد فراق و غم او، جانم میرود.
هوش مصنوعی: شاید چروکها و نقصهای زندگیام باعث شد که برای زیبایی و جذابیت او، خودم را فدای ظرافت و نازکیاش کنم.
هوش مصنوعی: برای دفاع از عشقش، جان خود را فدای میکنم. هدفم این است که به خاطر اصول و هنرش، به جانب او بروم.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر عشق مرا به قتل برساند، جانم را فدای او میکنم. و اگر هم به وسیله نیش تیغش بمیروم، این مرگ را به خاطر عشق به خودم میپذیرم.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و دلدادگی افرادی چون وامق، فرهاد و مجنون اندوهگین بودم، اما الآن دیگر کسی نیست که برای من عزاداری کند. روزی که من از دنیا بروم، گویی هیچ کس برایم نخواهد سوخت.
هوش مصنوعی: من به دنبال خودکفایی از زهد و پاکی درون هستم و عشق را در نابودی میجویم، چرا که برای درک مشکلات دنیوی خود میمیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چمن میرم
به یاد قد تو در سایه سرو سمن میرم
زیم از تو، بمیرم هم ز تو فارغ ز جان و تن
نیم چون دیگران کز جان زیم یا خود ز تن میرم
خوش آن وقتی که تو از ناز سویم بنگری و من
[...]
من دلخسته هر دم بهر آن نازک بدن میرم
گه از رنگ قبا گاهی ز بوی پیرهن میرم
چو سایه از سرم برداشت آن سرو روان باری
روم بر یاد او در سایه سرو چمن میرم
شهید عشق را جز من کسی ماتم نمی دارد
[...]
خوش آن ساعت که خندان پیشت ای سیمین بدن میرم
تو باشی بر سر بالین من گریان و من میرم
چنان مشتاقم ای شیرین زبان طرز کلامت را
که گر بندی زبان سوزم و گر گوئی سخن میرم
منم نخل بلند قامتت را آن تماشائی
[...]
چو من از هجر آن لیلی لب شیرین دهن میرم
به درد محنت مجنون و داغ کوه کن میرم
ز شوق عارضش در پای شمع انجمن سوزم
به یاد قامتش در سایهٔ سرو چمن میرم
به شکر خنده ی او جان شیرین دادم و زان به
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.