چون بیاد لعل او میل می گلگون کنم
ساغر دوران ز خوناب جگر پر خون کنم
از پی دفع خمار مفلسان میکده
گر ندارم وجه می سجاده را مرهون کنم
طرح آبادی به می گر افکنم باشد چنانک
کز پی عشرت بنای خانه بر جیحون کنم
من که همواره قدح گردان بود باشد عجب
التفات ار سوی ناهمواری گردون کنم
نیستم رند ار ز آشوب حوادث دهر را
وضع دیگرگون شود من حال دیگرگون کنم
خلق را حزن از پی جاهست و من در میکده
فانیا دارم قدح خود را چرا محزون کنم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و نوشیدن شراب به عنوان راهی برای فراموشی دردها و غمها است. شاعر در آن به زیبایی محبوب خود اشاره میکند و میگوید که برای یادآوری او، زندگی را با رنگی زیبا تزیین میکند. او میخواهد با نوشیدن شراب، غم و خستگی را از خود دور کند و اگرچه دیگران در جستجوی مقام و ثروت هستند، او به دنبال لذت و شادی در میکده است. شاعر با بیان اینکه نمیخواهد تحت تأثیر حوادث زندگی قرار گیرد، به سرزندگی و خوشی در زندگی تأکید میکند و از حزن دیگران ابراز تعجب میکند.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد لعل او میافتم، دل شوریدهام را به شراب سرخ متمایل میکنم و پیمانهای از خون جگرم را پر میکنم.
هوش مصنوعی: برای رفع خماری و کمبود مالی مستمندان میخانه، اگر پولی نداشته باشم، میتوانم سجادهام را در رهن بگذارم.
هوش مصنوعی: من برنامهریزی میکنم که به خوشی و لذت بپردازم، به طوری که بتوانم بنای خانهای را بر روی جیحون یعنی در جایی زیبا و دلنشین بسازم.
هوش مصنوعی: من که همیشه در حال نوشیدن هستم، چه جای تعجبی است اگر به ناهمواریهای زندگی توجه کنم؟
هوش مصنوعی: اگر چه من فردی نادان به حساب میآیم، اما اگر اوضاع و احوال زندگی به هم بریزد، من خود را تغییر میدهم و به وضعیتی تازه میرسم.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر حرص و جاه دچار غم و اندوه هستند، اما من در میخانه مشغول نوشیدن هستم و دلیلی برای ناراحت بودن ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم
یا مگر سودای عشق او ز سر بیرون کنم
عاشقی را دوست دارم عاشقان را دوستر
صدهزاران دل برای عاشقی پر خون کنم
سوختم در عاشقی تا ساختم با عاشقان
[...]
آخرای جان جهان تدبیر وصلت چون کنم
چند در چنگ فراقت دیدگان پر خون کنم
افعی زلفت که برزمرد همی غلطد چرا
خیره بروی هر زمان از جزع بر افسون کنم
یکشب ار بینم دو دست خویش طوق گردنت
[...]
آخر ای جان جهان تدبیر وصلت چون کنم؟
چند در چنگ فراقت دیده و دل خون کنم؟
افعی زلفت که بر زمرد همی گردد چرا
خیره بروی هر زمان چون جزع تو افسون کنم؟
یک شب ار بینم دو دست خویش طوق گردنت
[...]
سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چون کنم؟
چند گرد خویشتن گه سحر و گه افسون کنم!
از دل بدخوی خود خونابه ای دارم که گر
قطره ای از دل برون ریزم، جگرها خون کنم
تو به بند کشتن من، من بر آن کز دوستی
[...]
دل ز تنهایی به جان آمد ندانم چون کنم
هر زمان از آتش دل دیده را پر خون کنم
ای دو زلف کافرت خود سر فرو نارد به ما
ای نگار ماه رخ گر صد هزار افزون کنم
در شب هجران ز روی چون زر و سیماب اشک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.