چو با صد حسرتش از دور بینم
چه راه آنکه با آن مه نشینم
ز اشکم آستانش نیز تر شد
چو آب او گذشت از آستینم
براند تندباد قهرش از خشم
اگر چون گرد بر کویش نشینم
پی یک دیدنش وانگاه مردن
شده عمری که هر سو در کمینم
نیازم صد هزار و هر یکی را
فزون زان ناز به آن نازنینم
به امیدی که شاید پا رساند
به راهش سده شد عمری جبینم
چه سازی منع فانی زاهد از عشق
تو در قسمت چنان و من چنینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دوری و حسرتی که به معشوقش دارد سخن میگوید. او longing میکند که چطور میتواند در کنار معشوقش باشد و به شدت تحت تاثیر احساساتش قرار گرفته است. اشکهایش به آستان معشوق میریزد و نشاندهندهی درد و رنج اوست. او در عشق خود به قدری عمیق است که همه جا در انتظار دیدن معشوقش به سر میبرد و عمرش را بر سر این انتظار میگذارد. شاعر به شدت درگیر احساس نیاز و longing به معشوق است و میداند که ممکن است این عشق عاقبت خوبی نداشته باشد. در نهایت، او از وضعیت ناهماهنگ خود و محبوبش سخن میگوید و به نوعی درگیری درونی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی از دور با حسرت او را میبینم، راهی نیست که بتوانم به نزدیکیاش بروم و با او باشم.
هوش مصنوعی: از اشک من، آستین او نیز مرطوب شد، زمانی که او از کنارم گذشت.
هوش مصنوعی: اگر تندباد خشم او به شدت به پاخیزد و به دور کوی او بچرخم، بیتوجه به قهر و عصبانیتش، باز هم در آنجا میمانم.
هوش مصنوعی: من به دنبال یک بار دیدنش هستم و از آن زمان تاکنون هر روز در انتظار او و در خطر غم و اندوه به سر میبرم.
هوش مصنوعی: من به هزار نیاز احتیاج دارم و هر کدام از این نیازها بیشتر از آن ناز و لطفی است که به آن معشوق نازنینم ابراز میکنم.
هوش مصنوعی: به امید اینکه شاید روزی به هدفم برسم، تمام عمرم را با این آرزو گذراندهام.
هوش مصنوعی: زاهد معتقد به دنیا و داراییهای فانی، چگونه میتواند از عشق تو دوری کند، در حالی که سرنوشت من این چنین رقم خورده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مباد از بخت فرّخ آفرینم
اگر گیتی نه بر روی تو بینم
سر کوه بلند چندان نشینم
که لاله سر بر آره مو بچینم
الاله بیوفا بی بیوفا بی
نگار بیوفا چون مو گزینم
کنون کآن چشمه را با گُل نبینم
چو خار آن به که بر آتش نشینم
که تامن نیز هر یک را ببینم
ز جمله آنک خواهم بر گزینم
من از عالم تو را تنها گزینم
روا داری که من غمگین نشینم؟!
دل من چون قلم اندر کف توست
ز توست ار شادمان و گر حزینم
به جز آنچه تو خواهی من چه باشم؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.