گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

شب که آمد مست آن مه توبه کاران را چه شد؟

من اگر مردم بگو شب زنده داران را چه شد؟

چون برون آمد نه دل بگذاشت نی عقل و نه دین

گر به رندان زد بلا پرهیزکاران را چه شد؟

مردم از مخموری و جام شرابم کس نداد

زاهد ار معذور باشد میگساران را چه شد؟

ظلمت هجرم عجب تیرست در دشت فراق

لمعه های برق وصل کوهساران را چه شد؟

یک گل خندان که امسالم ز باغ دل نروست

گریه بر حالم نکرد ابر بهاران را چه شد؟

شعله ای نفتاد در دلهای ما افسردگان

صیحه مستی رسان هوشیاران را چه شد؟

فانیا از جور یاران زمان غمگین مباش

یار خود کی بودت ار گویی که یاران را چه شد؟