شب که آمد مست آن مه توبه کاران را چه شد؟
من اگر مردم بگو شب زنده داران را چه شد؟
چون برون آمد نه دل بگذاشت نی عقل و نه دین
گر به رندان زد بلا پرهیزکاران را چه شد؟
مردم از مخموری و جام شرابم کس نداد
زاهد ار معذور باشد میگساران را چه شد؟
ظلمت هجرم عجب تیرست در دشت فراق
لمعه های برق وصل کوهساران را چه شد؟
یک گل خندان که امسالم ز باغ دل نروست
گریه بر حالم نکرد ابر بهاران را چه شد؟
شعله ای نفتاد در دلهای ما افسردگان
صیحه مستی رسان هوشیاران را چه شد؟
فانیا از جور یاران زمان غمگین مباش
یار خود کی بودت ار گویی که یاران را چه شد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، به احساسات و تردیدهای انسان در برابر عشق، هجران و مشکلات میپردازد. شاعر با بیان اینکه در شب غمبار، حال و روز توبهکاران چه میشود، به ویرانی دل و عقل اشاره میکند. او از وضعیت خود در دنیای شراب و مخمور بودن سخن میگوید و به بیتوجهی زاهدان اشاره میکند. همچنین، به دشواریهای جدایی و دردی که از آن ناشی میشود میپردازد و از غم و افسردگیای که از فقدان یاران به وجود آمده، مینالد. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که باید از غم یاران ننگرید چرا که زمان فانی است و یاران واقعی همیشگی نیستند.
هوش مصنوعی: در شب وقتی که ماه تابید، حال توبهکاران چه شد؟ اگر من بمیرم، بگو حال کسانی که شب را بیدار میگذرانند، چه خواهد شد؟
هوش مصنوعی: زمانی که انسان از قید و بندهای خود آزاد میشود، نه دلش را رها میکند و نه عقلش را و نه دینش را. پس اگر بلا به رندان و بیدردان برسد، حال پرهیزکاران چه میشود؟
هوش مصنوعی: شخصی به خاطر حالت بیحالی و مستیاش مورد قضاوت قرار میگیرد، اما اگر زاهدان و آدمهای مذهبی برای خودشان توجیهاتی دارند، پس چرا باید میگساران (شرابنوشان) اینچنین مورد سرزنش قرار گیرند؟
هوش مصنوعی: در دل تاریکی جدایی، حسرتی سنگین مثل تیر در دشت فراق حس میشود. ولی نورها و تابشهای وصال که شبیه درخشش قلهها و کوهها هستند، کجا رفتهاند؟
هوش مصنوعی: یک گل شاداب که امسال از باغ دل من نروید، چرا ابرهای بهاری بر حال من گریه نکردند؟
هوش مصنوعی: دلهای ما که افسرده و اندوهگین هستند، هیچ شعلهای از شوق و شورو حالِ خوب روشن نشده است. پس، آن کسانی که هوشیار و متوجهاند، چرا صدای سرخوشی و مستی ما را نمیشنوند؟
هوش مصنوعی: از ناراحتی و ظلمهایی که یاران در این زمان به تو میکنند غمگین نباش. آیا واقعاً میدانی که یار واقعی تو کیست، اگر بگویی که یاران دیگر چه بر سرت آوردهاند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
آب حیوان تیره گون شد خضر فَرُّخ پِی کجاست
خون چکید از شاخِ گل بادِ بهاران را چه شد؟
کس نمیگوید که یاری داشت حقِّ دوستی
[...]
جان به تنگ آمد زکلفت غمگساران را چه شد؟
دل به جان آمد ز وحشت دل شکاران را چه شد؟
زاهدان سنگدل بستند اگر کشتی به خشک
همت دریا رکاب میگساران را چه شد؟
بر نمی آرند خاری همرهان از پای هم
[...]
یار یار امروز یاری نیست یاران را چه شد
کس بکس مهری ندارد دوستداران را چه شد
دجلهها خشگید و از دریا بخاری برنخواست
کشت عالم زرد گشت ابر بهاران را چه شد
هیچ کس زین دوستان ظاهری نبود که نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.