یار یار امروز یاری نیست یاران را چه شد
کس بکس مهری ندارد دوستداران را چه شد
دجلهها خشکید و از دریا بخاری برنخاست
کشت عالم زرد گشت ابر بهاران را چه شد
هیچ کس زین دوستان ظاهری نبود که نیست
دوستی دشمن بباطن دوستداران را چه شد
کس نمیآرد بجولان رخش در میدان عشق
مانده است این عرصه خالی شهسواران را چه شد
رسم مهر و شیوه یاری نمیداند کسی
مهرورزانرا چه حال افتاد یاران را چه شد
گیرد ابری گر هوا هر قطره او کار برق
میکند در کشت عالم فیض باران را چه شد
بسته درگاه امید و نشنود گوش کسی
زان صدای حلقه امیدواران را چه شد
خالیست از سروگل سرتاسر گلزار حسن
سروقدانرا چه گشت و گلعذاران را چه شد
از نواسنجان تهی این باغ و از شاخی به گوش
ناله مرغی نمیآید هزاران را چه شد
دانهها بس تشنهلب آتش بجان در زیر خاک
از برای قطرهای ابر بهاران را چه شد
ذره نور محبت در دل مشتاق نیست
در زمین سینه تخم مهرکاران را چه شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر غم و اندوهی عمیق را درباره فقدان محبت و دوستی به تصویر میکشد. شاعر از حال یاران و دوستانش میپرسد که چرا هیچکس از مهربانی و دوستی خبری ندارد. دجله و زمین خشک شده و از برکت باران خبری نیست. تمامی این نشانهها نشاندهندهی دلسردی و ناامیدی است. در این بیحالی، عشق و دوستی دست نیافتنی شده و فضای زندگی خالی از شور و نشاط است. شاعر از نبود سروقدان و زیباییهای عالم نیز گله دارد و نالههای دلنشین در باغ زندگی گم شده است. در نهایت، او به یک حس عمیق تنهایی و عطش برای محبت و دوستی اشاره میکند که در دلها به خاموشی و بیحالی گراییده است.
هوش مصنوعی: دوست عزیزم، امروز یاری وجود ندارد. یاران کجا رفتهاند؟ چه بر سرشان آمده که دیگر محبت و دوستی در میان دوستداران نیست؟
هوش مصنوعی: رودها خشک شدهاند و از دریا بخاری بلند نمیشود، زمین زرد شده و حالا نمیدانم چه بر سر ابرهای بهاری آمده است.
هوش مصنوعی: هیچ یک از این دوستان ظاهری وجود ندارند، چون دوستی واقعی، دشمنی با دوستان واقعی را در پی دارد. پس چه بر سر دوستی با آنها آمده است؟
هوش مصنوعی: هیچکس در میدان عشق جرئت نمیکند تا مانند اسب رقصان در آن جولان دهد؛ این سرزمین از پهلوانان خالی مانده و حالا معلوم نیست چه بر سر آنها آمده است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که مهر و محبت چیست و چه سرنوشتی بر سر دوستان و مهرورزان آمده است.
هوش مصنوعی: اگر ابر بیفتد و هر قطرهای بر زمین بیفتد، مانند برق در کشتزارها کارایی دارد. اما باران رحمت چگونه بر جهان اثر میگذارد؟
هوش مصنوعی: در را به روی امید بستهاند و هیچکس از صدای حلقهی کسانی که امیدوارند، خبری ندارد. این وضعیت چه شده است؟
هوش مصنوعی: در این گلزار زیبای عشق، دیگر اثری از زیبایی و جوانی سروقدان و گلعذاران نیست. چه بر سر آنها آمده که اینگونه خالی و بیحضور به نظر میرسد؟
هوش مصنوعی: این باغ از نوازشها خالی است و هیچ صدایی از شاخهها نمیآید. صدای ناله یک پرنده هم به گوش نمیرسد. هزاران چه بر سرشان آمده است؟
هوش مصنوعی: دانهها که در زیر خاک هستند، برای یک قطره باران به شدت تشنهاند و در حال حاضر به خاطر آن باران بهاری چه حالی دارند؟
هوش مصنوعی: یک ذره نور عشق در دل کسی که مشتاق است، وجود ندارد. در زمین و در سینه کسانی که مهرورزی میکنند، چه بر سر بذر محبت آمده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
آب حیوان تیره گون شد خضر فَرُّخ پِی کجاست
خون چکید از شاخِ گل بادِ بهاران را چه شد؟
کس نمیگوید که یاری داشت حقِّ دوستی
[...]
شب که آمد مست آن مه توبه کاران را چه شد؟
من اگر مردم بگو شب زنده داران را چه شد؟
چون برون آمد نه دل بگذاشت نی عقل و نه دین
گر به رندان زد بلا پرهیزکاران را چه شد؟
مردم از مخموری و جام شرابم کس نداد
[...]
جان به تنگ آمد زکلفت غمگساران را چه شد؟
دل به جان آمد ز وحشت دل شکاران را چه شد؟
زاهدان سنگدل بستند اگر کشتی به خشک
همت دریا رکاب میگساران را چه شد؟
بر نمی آرند خاری همرهان از پای هم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.